< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیداحمد مددی

97/11/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: بررسی مفاد آیه احل لله البیع /معاطات /بیع

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در این بود که آیا آیه مبارکه احل الله البیع، عموم یا اطلاق (شمولی و یا افرادی) دارد که در صورت شک به عنوان یک قانون به آن رجوع شود، یا نه؟ مثلا در محل کلام گفته شود، شک می‌کنیم که معاطات بیع است یا نه؟ اگر گفته شود آیه مبارکه عموم یا اطلاق دارد و از طرفی نزد عرف، معاطات نیز بیع است، پس آیه شامل معاطات نیز می‌شود.

مرحوم اصفهانی قبول کرد که آیه اطلاق دارد و صلاحیت رجوع به آن، عند الشک وجود دارد. استاد نسبت به تکلیفی و وضعی بودن «احلّ» وارد بحث نشد. بلکه بحث متمرکز بر اطلاق داشتن آیه مبارکه بود. نکته دیگری که استاد فرمودند این بود که مرحوم اصفهانی گفته بود، مشهور بین علماء تمسک به اطلاق آیه «احلّ الله البیع» است. استاد نیز فرمود انصاف این است که و لو این که تمسک به اطلاق آیه مذکور مشهور نباشد، ولی اشهر است.

 

1بیع

1.1معاطات

بررسی مفاد آیه احل الله البیع[1]

1.1.0.1 عدم اطلاق آیه احلّ الله البیع

1.1.0.1.11-انکار اطلاق آیه از منظر فخر رازی

فخر رازی منکر اطلاق آیه شده است[2] . ایشان گفته است، اگر قرار باشد که آیه مبارکه اطلاق داشته باشد معنای آیه این است که هر بیعی صحیح است و هر ربایی حرام است، در حالی که این گونه نیست. یعنی این گونه نیست که هر بیعی صحیح باشد. زیرا اگر مثلا 50 کیلو گندم را که قیمتش 50 تومان است به 55 تومان بفروشد این بیع صحیح است. اما اگر همین 50 کیلو گندم به 55 کیلو گندم معاوضه شود، باطل است. لذا فخر رازی می‌گوید اگر ظاهر آیه اطلاق داشته باشد از دو حال خارج نیست یا این دو معاوضه بیع است که باید هر دو صحیح باشند زیرا به خاطر اطلاق آیه مبارکه هر بیعی صحیح است. و یا هردو معاوضه ربا است که باید حرام باشد. دلیل این تساوی این است که ظاهر هر دو معاوضه متحد است.

1.1.0.1.22-معلوم نبودن معنای ربا فخر رازی

اگر این مطلب درست باشد که از دومی نقل شده است[3] که از آخرین آیه های نازل شده بر پیامبر آیه ربا است[4] و ما نتوانستیم معنای ربا را از پیامبر بپرسیم (البته ما این مطلب را قبول نداریم زیرا شواهد نشان می‌دهد که آیه ربا در سوره های دیگری وجود دارد و از آخرین آیه های نازل شده، نیست)، باعث می‌شود که آیه از اطلاق نداشته باشد و اجمال داشته باشد.

(ظاهرا مراد خلیفه دوم نپرسیدن معنای ربا از جهت فرق بین ربا و بیع است نه اینکه اشکال به اطلاق داشته باشد.)

1.1.0.2عدم اطلاق روایتِ بیان کننده فرق بین ربا و بیع

1.1.0.3نقد کلام اصفهانی در تمسک به روایت عمر بن یزید برای اطلاق آیه

در روایتی که در بحث ربا وارد شده است (فَأَمَّا مَا رَوَاهُ‌ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ بَيَّاعِ السَّابِرِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ النَّاسَ يَزْعُمُونَ أَنَّ الرِّبْحَ عَلَى الْمُضْطَرِّ حَرَامٌ وَ هُوَ مِنَ الرِّبَا فَقَالَ وَ هَلْ رَأَيْتَ أَحَداً اشْتَرَى غَنِيّاً أَوْ فَقِيراً إِلَّا مِنْ ضَرُورَةٍ يَا عُمَرُ قَدْ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا بِعْ‌ وَ ارْبَحْ وَ لَا تُرْبِ قُلْتُ وَ مَا الرِّبَا قَالَ دَرَاهِمُ بِدَرَاهِمَ مِثْلَيْنِ بِمِثْلٍ وَ حِنْطَةٌ بِحِنْطَةٍ مِثْلَيْنِ بِمِثْلٍ)[5]

امام بین بیع و ربا فرق می گذارند. فرق آن را امام این گونه بیان می‌کند که اگر مثلین باشد رباست ولی اگر مثلین نباشد، ربا نیست. لذا امام فرمودند (بع و اربح و لا ترب قلت ما الربا) یعنی چرا شما می‌فرمایید بع؟ حضرت می‌فرمایند که ربا آن جایی است که مثلین باشد یعنی اگر پنجاه کیلو گندم را به 55 کیلو گندم، فروختی این رباست. اما اگر پنجاه کیلو گندم را به پنجاه و پنج تومن فروختی، این بیع است. پس سود اشکال ندارد. چیزی که اشکال دارد جنبه رباست.

1.1.0.4عدم شرح روایت نسبت به آیه احلّ الله البیع

در روایت مذکور، آیه مبارکه ذکر نشده است. در روایت وارد شده است (یا عمر إن الله قد احل البیع). اگر چه مرحوم اصفهانی فکر کردند که روایت ناظر به آیه مبارکه است و در آن آیه ذکر شده است، اما شاید مرحوم آقای اصفهانی توجه نفرمودند[6] که روایت این گونه وارد شده است که یا عمر إن الله قد احل البیع. شاید ایشان خیال کردند که ان الله قد احل البیع را امام به عنوان آیه ذکر کردند. بالاخره ایشان به خط خودشان که روایت را ننوشته اند. زیرا آدم وقتی که می نویسد دقت می کند. در حالی که إن الله قد احل البیع اصلا آیه نیست. چطور شده ایشان تصور کردند که این روایت شرح آیه است؟ به نظر ما روایت شرح آیه نیست.

اشکال: شاید امام همان آیه را بفرماید و به آن اضافه ای داشته باشند.

جواب: امام به آیه اضافه نمی کند. قد احل الله تاکید است و بیان یک نکته خاصی است. آن نکته عبارت است از این که پیغمبر دو نحوه سنت داشتند.[7] در این جا معنای حدیث این است که بعد از این که پیغمبر آن ربای نقد را جعل کردند، همان دلیلِ کتاب که ربا را تحریم کرده است، شامل ربای نقد هم می شود. پس إن الله قد احل البیع اشاره به این است که این سنت پیغمبر جزء سنن ثابته است و نظیر روایت فصارت السنة عدیل الفریضة است.

1.1.0.5وضوح فرق ربا و بیع

با توجه به این روایت گفته می‌شود آن مطلبی که از دومی نقل شده است (یا صحیح است یا نیست البته الان به مصادر اهل تسنن رجوع نکردم و در ذهنم نیست)، که فرق بین بیع و ربا روشن نیست، درست نیست. زیرا روایت فرق بین آنها را روشن کرده است. یعنی اگر مثلین بود رباست و اگر مثلین نبود ربا نیست، بلکه بیع است. این فرق روشن است و ابهام ندارد. اما این به این معنا نیست که آیه مبارکه از همه جهات اطلاق دارد. بلکه این روایت ناظر به شرح خود آیه هم نیست.

حتی مطلبی که از دومی هم نقل شده است راجع به آیه مبارکه نیست. اگر چه فخر رازی و قرطبی و دیگران آن را ذیل این آیه مطرح کرده اند ولی به نظر ما ربطی به آیه ندارد. مخصوصا که در نقل، این مطلب آمده است که آیه ربا از آخرین آیات نازل شده است در حالی که این آیه در سوره مبارکه بقره است که مدنی است و از اولین سوره های نازل شده بر پیامبر است.

نتیجه: از بیانات مذکور به دست می‌آید که روایت مذکور از این جهت مبین اطلاق آیه نیست.

1.1.0.6تخبط، اثر اعتقاد انسان به حلیت ربا

در ذیل آیه مبارکه ﴿الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ﴾[8] وارد شده است که پیغمبر در شب معراج دیدند بعضی از افراد مثلا شکم هایشان خیلی بزرگ شده است (و به قول ما تلو تلو می خورند.) در مورد آنها از جبرئیل سوال کرد. جبرئیل فرمود این ها کسانی هستند که در دنیا ربا می خوردند. ظاهرا مراد از تخبط این است که راه خودش را می رود اما مستقیم نمی رود و گاهی کج می شود. مشهور از مفسرین شاید تا زمان قرن ششم و هفتم همین معنا را مطرح کردند. اما فخر رازی ادعا می کند[9] که این تطبیق درست نیست و تخبط برای کسانی است که اعتقاد به حلیت ربا داشتند نه این که ربا خواری کردند. اگر چه در شب معراج کسی که ربا خورده بود حالت خاصی پیدا کرده بود، اما از تعبیر ذلک بانهم قالوا انما البیع مثل الربا، معلوم می شود که تخبط مترتب بر رباخواری نیست بلکه مترتب بر اعتقاد به این است که بیع مثل رباست. بله آن روایت در مورد ربا خوار هست ولی ربطی به آیه ندارد.

از طرفی در المنار نیز گفته شده است[10] که اولا معلوم نیست که سند آن روایت درست باشد یا نباشد و ثانیا روایت تطبیق به آیه نشده است. این مطلب ادعای بدی نیست که می گوید روایت تطبیق بر آیه نشده است اما در بعضی متونش تطبیق بر آیه شده است. یعنی در آن روایت وارد شده است که پیامبر پرسید این ها چه کسانی اند؟ فرمود الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ

اگر ما باشیم و ظاهر آیه، حق با جناب فخر رازی است.

سوال: چگونه قول به معنای اعتقاد است؟

جواب: واژه قول در لغت عرب به معنای اعتقاد آمده است، سیوطی گفته است (القول بمعنی الاعتقاد و الرای)[11] ذلک بانهم قالوا یعنی اعتقدوا، راوا هذا الشیء، ای اعتقدوا. پس تخبط از ناحیه قالوا انما البیع است و روایت مذکور تمثل برزخی برای کسانی است که ربا می خورند.

1.1.0.7جوامع ربوی و یاکلون الربا

شاید مراد از الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا جوامع و مجتمع هایی باشند که ربوی هستند. یعنی جوامعی که ربا در آن ها رواج دارد. اولا در بحث عام و خاصِ اصول مطرح شده است که آیا الذین جزء الفاظ عموم است یا نه؟ عده ای گفتند جزء الفاظ عموم است و عده ای هم گفتند الذین شبیه مطلق است و دلالت بر عموم نمی کند.

من فکر می کنم در این جا الذین شبیه عموم مجموعی است. مراد از آن جامعه ای است که رباخواری می کنند و ربا را به عنوان یک اصل اقتصادی پذیرفته اند. البته در این جوامع ریشه های اقتصادِ صحیح نیز وجود دارد اما یک مس شیطانی و یک خط باطل نیز وجود دارد. لذا این جامعه حرکت خودش را دارد اما گاهی چپ است گاهی راست است. یعنی مثلا جامعه ای که در آن ربا هست، بیع هم هست. این جامعه راه خودش را می رود اما صاف نمی رود، رای و اعتقاد، این جوامع این بود که گفتند: بیع با ربا چه فرقی می کند؟ در حقیقت خداوند می خواهد بگوید که در این جوامع بحث های اقتصادیشان قوام بر بیع و شرایط بیع دارد این راه درستی است اما جایی که ربا می آید، راه غلطی است.

ثانیا سرّ اختلاف بین قالوا و یاکلون در صیغه ماضی و مضارع بودن نیز این است که جوامعی که اصولا اقتصادشان اقتصاد ربوی است این جامعه اگر رشد اقتصادی دارد، این حرکت مستقیم نیست. چون در آن خطوط شیطانی است.

1.1.0.8ترسیم فضای جامعه مکه و مدینه در آیه

اصلا جامعه ربوی در مکه یک جامعه خود ساخته ای بود و به اعتباری ربا می‌دادند. در خود مکه مثلا بحث مضاربه بود، خود مضاربه ربا نبود، اما ربا هم در آن بود. یعنی اگر کسی سرمایه دار بود مثلا تجارت به شام یا یمن داشت. مثلا صد هزار درهم هم داشتند، بعد از این که تجارت می کردند مثلا صد و پنجاه هزار درهم برداشت می کردند و سود می کردند. همین افراد ربا هم به اهل طائف می دادند. این هم مثل همان بود. در ذهنشان این بود که این ربا با آن تجارت متحد است. یعنی شما بروید آن جا خرید و فروش بکنید، پنجاه هزار تومان سود گیرتان بیاید یا من پول به این آقا بدهم بعد از شش ماه به من صد و پنجاه هزار تومان بدهد فرقی نمی‌کند.

در مدینه هم به صورت عملی بود که یهودی ها انجام می دادند در قرآن آمده است ﴿قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيل﴾ٌ[12] ، یهود از خودشان ربا نمی گرفتند از بقیه اهل مدینه، اوس و خزرج و عشائر دیگری که بودند، از آن ها ربا می گرفتند. ربایی که در مدینه متعارف بود به این صورت بود، این طور که شرح دادند (اگر این شرح تاریخی درست باشد چون الان به نحوه دیگری است) مثلا فرض کنید پتو را که قیمتش صد تومان بود به صد و پنجاه تومان می فروختند. به این معنا که ماهی ده تومان تا پنج ماه از او بگیرند و بعد از پنج ماه هم صد تومان را بگیرند. ربای در انما البیع مثل الربا ناظر به این گونه تصور است. و اگر سر پنج ماه هم نداشت می‌گفتند دو ماه دیگر، اشکال ندارد ماهی ده تومان بدهد، بعد از دو ماه صد تومان را بدهد. آن وقت گفته می‌شد این کار با بیع چه فرقی می کند؟ این چه فرقی می کند که شما الان نقدا بفروشید به صد تومان، نسیة بفروشید به صد و پنجاه تومان، ما به این صورت نسیةً می فروشیم به صد و پنجاه تومان، ماهی ده تومان بدهد بعد هم خود پول را بدهد اگر هم نداشت باز از او ربح گرفته شود. در قرآن کریم این مطلب با ان الذین یاکلون الربا.. مطرح شده است. در جوامعی که ربا به عنوان یک اصل اقتصادی پذیرفته شده است، در این جوامع، رشد اقتصادی جامعه، حرکت اقتصادی جامعه، یک حرکت موزون نیست، حرکت دارد اما طبعا مس شیطانی، حرکت را از آن حالت اعتدالش خارج می کند. این خروج از اعتدال تعبیر به «یتخبطه الشیطان» شده است. سرَّش هم این است که معاملات دیگر هست، بیع هست، اجاره هست، مضاربه هست، خود آن ها جامعه را رشد می دهد و جامعه را جلو می برند اما یک خط شیطانی در کار وارد شده است.

1.1.0.9مشکل تشبیه معکوس در آیه

البته در آیه مبارکه إنما البیع مثل الربا اشکال دیگری هم وجود دارد که ظاهرش باید به عکس باشد. یعنی باید این گونه باشد ربا مثل بیع است، نه این که بیع مثل ربا باشد. حتی در عده ای از کتب تفسیر یک شعری از آن شاعر معروف آوردند:

و مهمهٍ مغبرَّةٍ أرجاؤه     كأنّ لون أرضه سماؤه[13]

در این شعر گفته شده است: رنگ زمنیش آسمان شده است، در حالی که می‌خواسته بگوید رنگ آسمانش، زمینی و خاکستری شده است.

فکر می کنم آیه مبارکه نکته اش این است که در آیه مبارکه فقط بحث ربا نیست بلکه بحث در «مثل ربا بودن» است. من فکر می کنم اگر این گونه معنا می کردند به مشکلات برخورد نمی کردند. گاهی اوقات مثل در لغت غرب به معنای تمثل، مثال و تمثال است. لذا معتقدند تصویر، نقش صورت است، اما تمثال مجسمه است. خود مثل به معنای عینیت دادن است. من فکر می کنم که آنها نظرشان این بوده است که اگر بخواهیم مثل ربا را پیدا بکنیم، مثل ربا، بیع است. اگر ربا بخواهد در تحلیل اقتصادی ما جایگاه خودش را پیدا بکند، مثل ربا، بیع است. چون در باب حصر تعبیرشان این گونه است که در حصر به انما، محصور متاخر می شود. محصور کلمه ای که بعد از انما قرار دارد، نیست.

ادات حصر ما و إلا و انما است. مثلا گفته می‌شود لیس زید الا شاعرا. در لغت عرب اگر بخواهند این حصر را با انما بیان کنند این گونه می‌گویند: انما زید شاعر. اگر آیه را این گونه معنا بکنیم که مثل ربا و عین ربا در اقتصاد، بیع است، مشکل حل می‌شود. یعنی مثل ربا بیع است، اجاره نیست، ربا را با مضاربه نمی خواهیم درست بکنیم. پس آیه ناظر به خود ربا نیست. یعنی وقتی خواستند تحلیل اقتصادی ارائه بدهند می گویند اگر ما بخواهیم در قرارداد ها نظیر و عینیت ربا را پیدا بکنیم، بیع است.

ان قلت: اگر بیع محصور فیه بود باز هم باید بیع در آخر بیاید.

قلت: نه مثلیت محصور است، مثلیت ربا فقط در بیع است. نه این که بیع فقط رباست. شاید در آیه روی کلمه مثل عنایت شده است، نفرمود إنما البیع ربا باید آن مثلیت در نظر گرفته شود. یعنی اگر بخواهیم ربا را در قراردادهای اقتصادی خودمان تفسیر بکنیم و تحلیل اقتصادی بکنیم، این گونه است که آن با بیع یکی است. وحدت ما بین ربا و بیع نیست، وحدت ما بین مثل ربا و بیع است. یعنی اگر ما بخواهیم ربا را تفسیر بکنیم، مثلیت به این معنا، تحلیل شود، عینیت برای ربا پیدا بکنیم آن عینیتش بیع است، یعنی اجاره نیست، یعنی مضاربه نیست.

 


[4] مقرر: البته در کلام فخر رازی این مطلب نیست که این آیه از آخرین آیات نازل شده است. فقط می گوید: خلیفه دوم فرصت نکرد که از این حکم آیه بپرسد، البته روایاتی آمده است که خلیفه دوم آیه ربا را از آخرین آیات نازل شده بر ایشان است. تفسیر المیزان، ج12، ص128. لذا استاد، کلام فخر رازی را این طور معنا کردند.
[7] احزاب/سوره33، آیه36گاهی اوقات از سنت، تعبیر به قضاء می‌شود.مثلا قضی رسول الله بشفعة. این قضا به معنای سنت پیغمبر در خود قرآن هم وجود دارد و اختصاص به روایت ندارد. خداوند در سوره مبارکه احزاب آیه 36 می‌فرماید:وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا، این إذا قضی الله به معنای فریضه است. قضی رسوله به معنای سنت است. لکن قضی رسول الله سه نحوه دارد:گاهی اوقات به صورت قضاوتی است که در مورد رفع خصومت است.گاهی اوقات قضائی که رسول الله دارد قضای موقت است مثلا دو سال، سه سال.گاهی اوقات به معنای قضاء و حکم رسول الله است که دائمی است.روایت صحیحه فضیل که خداوند دو رکعت نماز قرار داد و زاد رسول الله رکعتین، در ظهر و عصر و عشاء و المغرب رکعة واحدة و ترک الصبح علی حالها، بعد اضافه های پیامبر را عدیل فرضیه می‌داند و سنت را مقابل فریضه می‌داند، از این قسم قضاء و سنت است. بعد از این که امام سنت پیغمبر را ذکر می‌کند می‌فرماید: فصارت السنة عدیل الفریضة، یعنی همان دلیلی که مثلا اقیموا الصلوة که فرض الله را می گیرد و مثلا دو رکعت نماز صبح را شامل می‌شود، همان اقیموا الصلوة شامل سنت پیغمبر هم می‌شود.
[10] آدرس را پیدا نکردم.
[11] البهجة المرضیه، ج1، ص22.
[13] تفسیر المیزان، ج2، ص415.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo