< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیداحمد مددی

97/10/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: بررسی کلامات در رابطه با بیع و معاطات /معاطات /بیع

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در مورد تفسیر قوانین کشورها در رابطه با بیع بود. بعضی از کشورها بیع را به معنای تملیک گرفته بودند و بعضی بیع را به معنای تعهد گرفته بودند. برای تعهد، چهار نوع ذکر کرده بودند. استاد فرمود ممکن است در اثر یک سری مطالب این تعهدات تغییر پیدا کنند. هدف ما از طرح چنین مطالبی این است که مشکلاتی که در بیع وجود دارد معلوم شود و بعدا اگر کسی قائل شد که معاطات بیع است به لوازم و مشکلاتی که در بیع وجود دارد متلفت باشد و در معاطات نیز آنها را حل کند.

 

1بیع

1.1معاطات

1.1.1بررسی قانون کشورها در رابطه با بیع

1.1.1.1تاثیر و تاثر فرهنگ ها بر فرهنگ اسلامی

اجمالا فرهنگ رومی بر فرهنگ اسلامی تاثیر گذاشته است. اما بیشتر، فرهنگ اسلام از یهود، که در مدینه بودند متاثر گشته است. البته این تاثر از ناحیه معاملات و مسائل عرفی بوده است. پیامبر در بدو وردشان به مدینه بیع را به عنوان یک قرار داد قبول کردند. در سوره مبارکه بقره ( که در مدینه نیز نازل شده است ) خداوند می‌فرماید ﴿ احل الله البیع و حرم الربا﴾[1] البته در سوره مبارکه نساء[2] خداوند بحث تجارت را مطرح می‌کند. کلمه تجارت در قرآن گاهی اوقات با هم ذکر شده اند و گاهی اوقات متفردا ذکر شده است. اجمالا بین تجارت و بیع تفاوت هایی وجود دارد که در آینده به بیان آن می‌پردازیم.

این که در فرهنگ اسلامی بیع و مثل بیع متاثر باشد اجمالا درست است اما این که مرحوم شیخ می‌فرماید معاطات در جایی بوده است که قصد اباحه و یا قصد تملیک باشد، خیلی فنی نباشد. زیرا در بعضی از کشورها اصل تملیک را با اعطاء می‌دانستند و اصل در تملیک را به فعل می‌دانستند.

در بعضی از تفکرها این مطلب مطرح شده بود که معاطات بیع نیست بلکه تعهد به تملیک، بیع است. وقتی که عین را تسلیم کرد آن وقت ملک پیدا می شود. یعنی حصول ملک یک نکته مادی دارد نه قراردادی باشد.

ان قلت: مالک نقل می‌کند که لکل قوم نکاح لذا در بحث بیع نیز گفته می‌شود بیع هر قوم و عرفی ملاک است نه این که یک دید کلی نسبت به همه ی عرفها داشته باشیم. لذا اختلاف تفکر ها در عرف های متعدد ضرری به بحث ما نمی‌رساند. زیرا ما طبق عرف خودمان بحث می‌کنیم.

قلت: مراد از نکاح در آن نقل، نفس زوجیت است. نه این که مراد عقد نکاح باشد. یعنی اگر مردی می گوید این خانم زن من است، حالا مسیحی است یا یهودی است یا کمونیست است، بالاخره به یک نحوه ای این نکاح هست، زوجیت هست، مراد از نکاح در آن جا زوجیت است نه مراد این است که عقد نکاحی که خوانده می شود. یعنی کسی هر عقدی خواند شما قبولش بکنید، مناسب با آن معنا این است که اگر در جامعه بشری در قوانین مختلف کسی را مالک می داند شما به این مالکیت احترام بگذارید و ناظر به سبب نیست. ممکن است که نکته اش نکته تکوینی باشد. هر خانمی گفت من همسر ایشان هستم آثار را بار کن و تمام آثار را بار کن. اما نه این که فرض کنید مثلا دستش را روی تورات می گذارد، به این سبب درست است. بحث سبب نیست. بحث این است که اگر کسی گفت من مالکم، لا اقلش این است که تصرف دارد، استیلا دارد و ناظر به اسباب نیست.

1.1.1.1.1جهات مخلتف بحث در معاطات

فقهای ما بحث معاطات را متمرکز بر این مطلب کرده اند که آیا فعل قائم مقام قول در انشاء می‌شود یا نه؟ در حالی که بحث دیگری نیز مطرح است. مثلا آیا این استیلاء ( کسی که با معاطات، استیلاء بر چیزی پیدا می‌کند ) خودش بیع است، یا اصلا بیع نیست؟ یا مثلا اگر معاطات بیع است، بیع به معنای تملیک گرفته می‌شود یا به معنای تعهد گرفته می‌شود؟ لذا اگر گفته شد بیع به معنای تعهد است دیگر در محل تقریر نزاع در معاطات، نباید گفت معاطات در جایی است که تملیک است. انصافش این است که بحث معاطات و بیع و حقیقت بیع یک تاریخی برای خودش دارد. این که شیخ می‌گوید معاطات بیع است، آیا به لوازمش که خیار مجلس غیره باشد متلزم می‌شود یا نه؟

شیخ این را مسلم گرفته که تملیک است، من می خواهم بگویم مسلم نیست. ما احتمال می دهیم کسانی که گفتند معاطات اباحة است، متاثر به این فرهنگ بودند که در بیع اصلا ملکیت نیست بلکه تعهد است. لذا می گفتند معاطات فقط مجرد اباحه است، بیع نیست. اگر تاثیر و تاثر تمدن و فرهنگ ها درست باشد خیلی آثار دارد. مثلا این که از پیامبر من حاز ملک را نقل می‌کنند. بعضی می‌گویند این حدیث ضعیف است ولی به عمل اصحاب منجبر می‌شود اما بعضی می‌گویند که اصلا معلوم نیست که حدیث باشد. بلکه این نقل یک قاعده ای بوده است که در کشور های قدیمی مطرح بوده است بعد وارد دین اسلام شده است.

سوال: چه اشکالی دارد که یک حکیم یونانی گفته باشد و پیامبر هم آن را تایید کرده باشد؟

جواب: اصل این سوال اشکالی ندارد اما باید اول ثابت شود که پیامبر گفته باشد. درحالی که از کتاب اخوان الصفا مرسلا از پیامبر نقل شده است و اصل صدورش از پیامبر مورد اشکال است. اخوان الصفا بنا بر معروف، فکرشان این بود که علوم و تمدن غربی آن زمان را در دنیای اسلام پخش کنند. اسم های خودشان را هم ننوشته اند. رسائل اخوان الصفا مربوط به پانزده نفر بودند و اسم خودشان را هم نبردند چون این علوم را کفر می دانستند، فلک و نجوم و ریاضیات را کفر می دانستند، این ها برای این که از شر تکفیر راحت بشوند، قال النبی هم می‌گفتند.

1.1.1.2دلیل اول صحت معاطات، سیره متشرعه

مرحوم شیخ سیره متشرعه را به عنوان یک دلیل برای صحت معاطات ذکر می‌کند[3] . مرحوم خویی اشکالی وارد می‌کند[4] که سیره متشرعه باید متصل به عصر معصوم باشد در حالی که معاطات این گونه نیست. زیرا تا قرن دهم، فقهاء قائل به اباحه بودند. این چه سیره ای است که تا قرن دهم خبری از آن نبوده است؟ لذا من عرض کردم که در سیره متشرعه همیشه این اشکال کلی وجود دارد که غالبا سیره متشرعه متاثر از فتواست نه موثر در فتوا. مثلا اگر فقهاء گفتند که ریش تراشیدن حرام است، بعد فتوا عوض شد گفتند حرام نیست، طبیعتا متدینین نیز ریش هایشان می‌تراشند و التزامی به نتراشیدن ریش ندارند. به خلاف سیره عقلاء که موثر در فتواست نه متاثر از فتوا باشد. لذا امضاء در سیره عقلائیه تبدیل به عدم ردع می‌شود.

پس در سیره متشرعه دو امر باید وجود داشته باشد:

    1. اصل سیره متشرعه اثبات شود.

    2. اتصال آن به عصر معصوم نیز اثبات شود.

مرحوم شیخ نیز دلیل سیره قبول نمی‌کنند. مرحوم حکیم به جای سیره متشرعه یک اصطلاحی داشتند که از آن تعبیر به ارتکاز متشرعه می‌کردند. (مرحوم خویی نیز چون اجماع را قبول نداشتند تسالم اصحاب تعبیر می‌کردند). مثلا در بحث مفطر بودن سیگار کشیدن، مرحوم حکیم به ارتکاز متشرعه استناد می‌کند. یعنی سیگار کشیدن با این که اکل و شرب نیست اما ارتکاز مشترعه بر مفطر بودن است. هر چند که ارتکاز متشرعه نیز متاثر از فتوا است. زیرا یکی از اسباب ارتکاز، فتوا است.

مطلب مرحوم حکیم اجمالا بد نیست. ولی حجیت آن محل کلام است. در حد احساس خوب است و اما در حد استدلال نیست. مثلا شما در ماه رمضان در خیابان یک کسی را می بینید سیگار می کشد متشرعه احساس می کند که این روزه ندارد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo