< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیداحمد مددی

97/09/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: بررسی کلام شیخ /تعریف بیع /بیع

خلاصه مباحث گذشته:

چون در این جلسه مطالب جلسه قبل نیز تکرار می‌شود نیازی به نوشتن خلاصه مطلب احساس نشد.

 

1بیع

1.1تمسک به اطلاقات لفظی ادله بیع

1.1.1جواب اول شیخ از اشکال تمسک به اطلاق ادله

مرحوم شیخ فرمود[1] اگر الفاظ معاملات برای صحیح وضع شده باشد تمسک به اطلاق[2] در زمانی که شرط در جزئیت یا شرطیت چیزی شود، مشکل است. بعد دو راه برای حل این اشکال ارائه دادند:

مراد از بیع در احل الله البیع مسبب است که البته مرحوم شیخ تعبیر به حاصل از مصدر کرده است. یعنی خداوند این نقل و انتقال را اجازه داده است و این نقل و انتقال مسبب است. تحلیل کلام ایشان این است که وقتی مسبب امضاء شد این امضاء تلازم دارد به این که تمام اسباب این سبب را امضاء کرده باشد و اطلاق دارد یعنی آنچه که در نظر عرف بیعش عرفی است اسباب عرفی نیز امضاء شده است. پس شیخ از راه اطلاق مسبب به اطلاق سبب می‌رسد.

1.1.1.1عدم تلازم اطلاق اسباب با اطلاق مسببات

کما این که مرحوم نائینی فرموده است اطلاق یک نکته لفظی است و اثبات این نوع اطلاق برای اسباب خیلی مشکل است (اینکه بیع به معنای مسبب باشد خلاف ظاهر است حال بر فرض که بپذیریم بیع به معنای مسبب است) اطلاق مسبب ربطی به اطلاق سبب ندارد و چنین استفاده ای از اطلاق مسببات نمی‌شود.[3]

بله در عبارت شیخ حاصل مصدر مطرح شده است. و مرحوم نائینی فرموده است اگر جایی اسم مصدر اطلاق داشت مصدر نیز اطلاق دارد مثلا اگر گفته شود گفتار شما صحیح است و اطلاق داشت یعنی گفتن شما مطلقا صحیح است چون اسم مصدر با مصدر متحد است، اطلاق سرایت می کند. اما در سبب و مسبب این گونه نیست مثلا اگر گفته شود سوزاندن صحیح است معنایش این نیست که از هر راهی که سوخته شود صحیح است اگر گفته شود کشتن مرتد درست است معنایش این نیست که از هر راهی که مرتد کشته شود درست است[4] . در ما نحن فیه فروختن مصدر است و فروش اسم مصدر است شیخ می‌فرماید اگر فروش مطلقا جایز شد انحاء فروختن مطلقا جایز است.

خلاصه بحث: لفظ بیع در آیه مبارکه

    1. اگر به معنای اسم مصدر است که مرحوم نائینی تعبیر می‌کرد حق با مرحوم شیخ است و از اطلاق اسم مصدر به اطلاق مصدر و هکذا بالعکس می‌رسیم.

    2. اگر به معنای مسبب باشد که مرحوم خویی تعبیر می‌کند حق با شیخ نیست زیرا از اطلاق مسبب به اطلاق سبب نمیرسیم. و لو این که از اطلاق سبب به اطلاق مسبب می‌رسیم.

    3. ظاهر آیه قرآن مسبب است نه این که اسم مصدر باشد زیرا فروش خلاف ظاهر است. پس جواب اول مرحوم شیخ صحیح نیست.

1.1.2جواب دوم از اشکال تمسک به اطلاق ادله

حاصل کلام مرحوم شیخ[5] در جواب دوم این است که بین قول به صحیح و تمسک به اطلاقات تنافی وجود ندارد؛ زیرا منظور از صحیح، صحت عرفی است یعنی عقدی که از نظر عرف صحیح و مفید اثر است حال گفته می‌شود که اگر شک شود که در چنین عقدی شارع فلان چیز را شرط یا جزء دانسته است یا نه؟ تمسک به اطلاق می‌شود و گفته می‌شود مولی در مقام بیان بود ولی قید را نیاورد پس معلوم می‌شود که دخیل نیست.

1.1.3تمسک به اطلاقات بنا بر مبنای اعم

1.1.3.1وجه اول: جدا بودن بحث امضاء و استعمال عرفی

بعید نیست که گفته شود اساسا وقتی معامله ای از نظر عرف فاسد بود معنا ندارد که شارع آن را تفسیر و امضاء کند یعنی در این جا چون بحث امضاء است طبیعتا شارع با بیع صحیح عند العرف سر و کار دارد و لو این که عرف به بیع فاسد نیز، بیع اطلاق می‌کنند ولی بحث امضاء با استعمال عرفی دو مقوله جدا هستند.

1.1.3.2وجه دوم: تصرف در معنای احلّ

ممکن است گفته شود که مراد از احل در احل الله البیع نه به معنای حکم تکلیفی است که معنای اخص باشد و نه به معنای وضعی است یعنی قانون باشد که معنای خاص است بلکه به معنای حلیت عرفی است که معنای عرفی عام است. بنا بر این معنای احل قرار دادن در جایگاهش است یعنی خداوند بیع را در جای خودش قرار داد و حرمت نیز معنایش عرف عام است یعنی ممنوع کرد. طبق این بیان باید دید که عرف بیع را در چه جایگاهی قرار می‌دهند یعنی در چه جایی آن را صحیح می‌شمارندکه شارع نیز آن را در جای خودش قرار دهد و حکم به صحت کند و عرف بعضی از بیع ها را فاسد می‌شمارند و شارع نیز آن را در جایگاه خودش قرار دهد و آن را امضاء نکند. لذا طبق اعمی نیز می‌توان به اطلاق لفظی تمسک کرد.

و ظاهر معنای احل نیز همین است که جعله فی محله. البته شارع در بعضی موارد تخطئه کرده است که از محل کلام خارج است و بحث در موردی است که تخطئه نکرده است. مثلا عرف بیع غرری را صحیح می‌داند ولی شارع آن را فاسد می‌داند. لذا بیع در این آیه مبارکه شامل بیع صحیح و فاسد می‌شود ولی هر کدام را در جای خودش قرار می‌دهد.

نیاز نداشتن تمسک به اطلاق( تمسک به سیره متسمره عقلائی)[6]

ممکن است گفته شود ما برای رجوع به شارع نیازی به اطلاق نداریم بلکه شارع چه در مقام بیان باشد و چه در مقام بیان نباشد وقتی ما رجوع به شارع می‌کنیم از نوع رجوع عرفی است. همان گونه که برای ظهورات به روایات و آیات توجه می‌کنیم بیع نیز یک امر اجتماعی عامی است که جاری در جامعه است و عادتا چون که شارع در میان همین عرف بوده است و اگر بیعی را تخطئه نکرد و در آن تصرف نکرد کشف می‌شود که صحیح است. و از طرفی بیع یک عقدی است که در جامعه خیلی جاری است و کثیر الابتلاء است لذا اگر شک در شرطیت یا جزئیت چیزی شد به همان عرف رجوع می‌کنیم.

1.1.3.3خلاصه راه حل هایی که برای تمسک به اطلاقات:

    1. بنا بر قول به صحیحی از راه مصدر و حاصل از مصدر که شیخ در راه حل اول فرمود

    2. بنا بر قول به صحیحی از راه صحت عرفی که شیخ در راه حل دوم فرمود.

    3. از راه سبب و مسبب که مرحوم خویی فرمود و در جلسه قبل بیانش گذشت.

    4. بنا بر اعمی مشکل تمسک به اطلاقات حل شود که وجه اول بود یعنی مجزا بودن بحث امضاء و استعمال

    5. بنا بر اعمی مشکل تمسک به اطلاقات از راه تمسک به سیره عقلایی حل شود.

1.2معاطات

در لسان عرب همان طوری که از مواد کلمه برای افهام معنا استفاده می‌کنند از هیئت الفاظ نیز برای افاده معنا استفاده شده است یعنی همان طوری که از مواد آب برای رساندن معنا استفاده می‌شود از باب مفاعله نیز برای رساندن معنایی استفاده شده است. لذا علایم حقیقت و مجاز را در هیئات نیز به کار برده می‌شود.

هیئات نیز دو گونه هستند:

    1. هیئات افرادی مانند مشتقات. افعال ثلاثی مجرد و مزید.

    2. هیئات ترکیبی: این نوع نیز به دو گونه است:

        1. هیئات ترکیبی تام مانند جملات خبریه

        2. هیئات ترکیبی ناقص مانند وصف و عدد و غایت. مثلا اگر گفته شود آب سرد بیاور غیر از معنای آب و سرد و بیاور آیا معنای دیگری تولید می‌کند یا نه؟ که آب غیر سرد نیاور.

1.2.1معنای کلمه معاطات

معاطات از عطاء اخذ شده است و عطاء به معنای دادن چیزی به دیگری است حال اگر عطاء از جانب یک نفر باشد اعطاء گفته می‌شود. حال اگر به باب مفاعله رفت به این معنا است که اعطاء طرفینی است ولی باید دقت شود که طرفینی بودن طولی است یعنی اول از یک جانب اعطاء صورت گرفت بعد طرف مقابل اعطاء کرد ولی اگر اعطاء طرفینی باشد ولی هر در عرض همدیگر باشند باب تفاعل به کار می‌برند و گفته می‌شود تعاطی. یعنی در همان حالی که من کتاب را دادن در همان حال پول داد. و عمل از هر دو در یک زمان صادر شده است. بنا بر این بحثی که در مورد معاطات داریم در تعاطی نیز جاری است. نکته جریان بحث معاطات در تعاطی این است که عطاء در مقابل عطاء است نه این که هر کدام مستقلا عطاء داشته باشند که منجر به هبه شود و خارج از بحث بیع است. مهم در بحث مقابله است که درمعاطات و تعاطی نیز جاری است.

1.2.1.1مقدمه اول شیخ در بحث معاطات

شیخ می‌فرماید[7] فعلی که در معاطات صورت می‌گیرد به دو نحو تصور می‌شود

    1. هر کدام با فعل خودشان قصد اباحه کردن مال خود را به دیگری دارند.

    2. هر کدام با فعل خودشان قصد تملیک کردن مال خود را به دیگری دارند.


[2] مرحوم نائینی بحث تمسک به اطلاقات را در بحث تعریف بیع مطرح کرده است و از حیت مکانی مقدم از بحث شیخ است یعنی شیخ اول تعاریف بیع و بررسی آنها را مطرح می‌کند سپس به بحث تمسک به اطلاقات می‌پردازد و بعد از آن وارد بحث معاطات می‌شود اما مرحوم نائینی در کتاب منیة الطالب در ضمن تعریف بیع با عنوان تقدیم چند امر که امر دوم بحث تمسک به اطلاقات است این بحث را مطرح می‌کند لذا اگر مراجعه فرمودید و دیدید که در ذیل مطالب شیخ بحث نشده است در اوایل تعریف بیع ایشان به این مطلب متذکر شده اند.
[3] با توجه به کلامات استاد در جلسه قبل تا این جا خلاصه اشکالات چند امر است:اخباریها اساسا چنین اطلاقی را قبول ندارندبا قطع نظر از اشکال قبلی، در مقام بیان بودن ایه از این جهت معلوم نیستظاهر ایه سبب است نه مسبببرفرض که مسبب نیز باشد تلازمی با اطلاق سبب ندارد.
[4] نقل می‌کنند که در زمان خلیفه دوم یک نفر مرتد شد و خلیفه دوم دستور داد او را قنداق پیچ کردند و در داخل آتش انداختند. بعد صحابه اعتراض کردند که سوختن و در داخل آتش انداختن فقط حق خداوند است تو چرا این کار را کردی؟ و نقل می‌کنند که در اواخر عمرشان اظهار پشیمانی از این کار می‌کرد و می‌گفت کاش این کار را انجام نمی‌دادم.
[6] سیره عقلاء اولا لفظ نیست و ثانیا سیره عقلاء موثر در فتواست زیرا اگر ثابت شد که یک سیره ای در منظر امام بوده است و ردع نشده است کفایت می‌کند که فتوا بر طبق آن صادر شود و نیاز به امضاء شارع نیز ندارد. بر خلاف سیره متشرعه که متاثر از فتواست یعنی اگر متشرعه عملی دارند غالبا از فتوا نشات گرفته شده است مثلا یک زمانی فتوا داده می‌شود که سیگار کشیدن روزه را باطل می‌کند لذا متشرعه این کار را در روزه انجام نمی‌دهند و یک زمانی فتوا به عدم بطلان داده می‌شود و مقلدین سیگار می‌کشند. لذا گفته می‌شود سیره متشرعه متاثر از فتوا است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo