< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیداحمد مددی

97/07/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: بررسی تعریف مرحوم شیخ /تعریف بیع /بیع

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در مورد نقض تعریف مرحوم شیخ به قرض بود. استاد در راستای توضیح کلام شیخ فرمود: در قرض تملیک عین به عوض نیست. بلکه تملیک به نحو تضمین است. یعنی بر عهده تو است که پرداخت کنی. به عبارت دیگر، ما یک تملیک مطلق داریم( اگر مجانی باشد هبه است و اگر مجانی نباشد بیع است) و یک تضمین مطلق داریم.( باب ضمان ) و یک تملیک علی نحو تضمین داریم که قرض است. دیگر شبهه ای وجود ندارد که بخواهد بحث نقض تعریف مطرح شود.

 

1بیع

1.1تعریف بیع

1.1.1تفاوت بیع با قرض

مرحوم شیخ می‌فرماید[1] : قرض داخل در تعریف بیع نیست. یعنی قرض تملیک عین به مال نیست. زیرا در قرض تملیک علی نحو تضمین است. مفاد قرض این است که شخص عین را به ملک دیگری در می‌آورد و بعد مالیت آن عین را به عهده ی مقترض در می‌آورد. اصلا در قرض تملیک عین به مال نیست.

بعد مرحوم شیخ چند علامت از علائم بیع را نقل می‌کنند که در قرض نیست:

    1. در بیع غرر راه ندارد اما در قرض اشکالی ندارد.

    2. در قرض ربای معاوضی نیست بر خلاف بیع که در آن ربای معاوضی وجود دارد.

    3. در قرض علم به عوضین شرط نیست اما در بیع علم به آن ها شرط است.

    4. در قرض ذکر عوضین لازم نیست اما در بیع ذکر عوضین لازم است.

تنها سوالی که در این جا باقی می‌ماند این است که ما نفهمیدیم که علم به عوضین همان عدم غرر است و ظاهرا تکرار رخ داده است. مرحوم نائینی در مورد غرر می‌فرماید: غرر به سه معنا استعمال شده است:

    1. غرر به معنای جهل

    2. غرر به معنای خداع و فریب

    3. غرر به معنای خطر و ریسک

البته چون این سه معنا در طول یکدیگر هستند، غرر در سه معنا استعمال شده است. زیرا اگر جهل باشد، زمینه ساز فریب خوردن است. و اگر فریب در کار باشد، زمینه ساز خطر و اختلاف است.

1.1.1.1ربای معاوضی و ربای فضل و ربای قرض

ربایی که در قرآن آمده است[2] ربای قرض است. اساسا ربا در آن زمان ربای قرض است. در مکه ربا به این صورت بود ( ربای سرمایه گذاری) که پول به کسانی که در طائف کار می‌کردند، می‌دادند و بعد از یک سال مثلا با زیاده برمی‌گرداند. این که می‌گویند عباس عموی پیامبر ربا می‌گرفت این نوع ربا بود.

در مدینه هم مثلا صد هزار تومان می‌دادند بعد از مدتی صد و بیست هزار تومان دریافت می‌کردند. بعد پیامبر ربای دیگری را حرام کرد که ربای معاوضه نام دارد. ربای معاوضه این است که مثلا صد کیلو گندم بگیرد و صد ده کیلو گندم پس بگیرد. چیزی که در قرآن حرام شده است ربای فضل است و چیزی که پیامبر حرام کرده است ربای معاوضه است. البته پیامبر در خصوص مکیل و موزون ربای معاوضی را حرام کردند. مکیل چیزی است که عرف بر حجمش تکیه می‌کنند و موزون چیزی است که عرف بر وزن و سنگینی آن تکیه می‌کنند. اما بعضی از موارد نه مکیل هستند و نه موزون هستند.

ربای فضل مطلقا حرام است اما ربای معاوضه فقط مکیل و موزون حرام است. پس در معدود ربای معاوضی جاری نمی‌شود. مثلا الان صد گردو در مقابل صد و ده گردو معاوضه کنند حرام نیست. اما اگر همین گردو را قرض بدهد که بعد از یک سال صد و ده عدد گردو بیاورد حرام است چون ربای فضل است. لذا منظور مرحوم شیخ را در عبارت همین ربا گرفته اند.

اما یک ربای دیگری وجود دارد که با سنت رسول الله حرام شد. آن ربا، ربای قرض است. پس مجموعا سه ربا وجود دارد.

    1. ربای فضل: این ربا عبارت است از این که مقابله بین صد تومان و صد و ده تومان می‌شد. یعنی شخصی صد تومان را به کسی قرض می‌داد در مقابل صد و ده تومان. آیه قرآن ناظر به این مورد است.

    2. ربای معاوضی: این ربا عبارت است از این که مثلا صد کیلو گندم را در مقابل صد ده کیلو گندم معامله کنند. این مورد با سنت رسول الله حرام شده است.

    3. ربای قرض: این ربا عبارت است از این که صد هزار تومان را قرض می‌داد و می‌گفت بعد از چند مدت یک مقداری پول یا چیز دیگر بر آن افزوده کند و بعد پس بیاورد. فرق این مورد با مورد اول این است که در مورد اول مقابله بین دو مال بود ولی در این جا مقابله نیست بلکه می‌گوید وقتی پول را پس آوردی مقداری بر این افزوده کن. این مورد نیز با سنت رسول الله حرام گردید.

1.1.1.2نقش سنن رسول الله در واجبات و محرمات

احکام شرعی گاهی اوقات فرائض الله هستند و گاهی اوقات سنن رسول الله هستند. سنن رسول الله نیز گاهی اوقات در واجبات است و گاهی اوقات در محرمات است. اگر سنن رسول الله در واجبات و مستحبات باشد، نکته اش تکمیل همان واجبی است که خداوند واجب کرده است و نقش مکمل را دارد. لذا امر استقلالی ندارد. مثلا شما فرض کنید که یک خانه ای درست شده است و از حداقل امکانات برخودار است. بعد امکانات آن تکمیل می‌شود. نقش سنن رسول الله نیز در واجبات و مستحبات همین بحث تکمیل است. اما در محرمات دو نکته می‌تواند وجود داشته باشد. یا از باب مقدمیت داشتن است. یعنی وقتی پیامبر چیزی را حرام می‌کنند برای این است که در حرامی که خدا جعل کرده بود واقع نشوند. مثلا ممکن است ربای قرض را پیامبر برای واقع نشدن در ربای فضل حرام کرده باشد. یعنی ممکن است مردم ربای فرض را انجام ندهند و مقابله بین دو مال قرار ندهند اما بگویند این مقدار پول به عنوان قرض برای تو باشد اما وقتی خواستی آن را برگردانی مقداری به آن افزوده کن. رفته رفته مردم در همان ربای فضل قرار می‌گرفتند. پیامبر برای جلوگیری از این کار، ربای قرض را هم حرام کرد.

و یا نکته سنن رسول الله در محرمات این باشد که پیامبر کشف از فرد دیگری از ربا کند. یعنی اگر پیامبر این مطلب را جعل نمی‌کرد مردم خبر نداشتند و آن را مرتکب می‌شدند ولی پیامبر با جعل خودش این نکته را کشف می‌کند که این فرد از عملیات مردم هم ربا است و حرام است.

با توجه به این مطالبی که گفته شد این نکته به دست می‌آید که مرحوم شیخ می‌فرماید: در قرض ربای معاوضه جاری نیست ولی در بیع جاری است پس معلوم می‌شود که قرض داخل در تعریف بیع نیست. این مطلب را ما نفهمیدیم. زیرا پر واضح است که ربای معاوضی در قرض نمی‌آید. چون ما سه عنوان داریم: ربای معاوضی و ربای قرض و ربای فرض. هر کدام از این عنوان یک ماهیت مستقل است. از این که ربای معاوضه در قرض نمی‌آید کشف نمی‌شود که مستقل از بیع است زیرا پر واضح است که ربای معاوضه با ربای قرض متفاوت است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo