درس خارج فقه استاد سیداحمد مددی
97/06/14
بسم الله الرحمن الرحیم
محتويات
1بیع1.1تعریف بیع
1.1.1منشا قرار گرفتن تعریف مصباح المنیر برای بعضی از مباحث بیع
1.1.1.1مالیت داشتن عمل حر
1.1.1.1.1توضیح کلام شیخ و نقد آن توسط مرحوم اصفهانی
1.1.1.1.2فرق بین مال و ملک از منظر مرحوم اصفهانی
موضوع: مالیت داشتن عوض و معوض /تعریف بیع /بیع
خلاصه مباحث گذشته:
بحث در مورد مالیت داشتن عوضین در معامله بود. مرحوم شیخ تعریف بیع را از کتاب مصباح المنیر مطرح کردند و در آن کلمه مال مطرح شده بود. لذا وارد بحث از مالیت داشتن بعضی از موارد شدند. از جمله آن موارد، مالیت داشتن عمل حر بود. در این جلسه به بررسی کلام مرحوم شیخ و مرحوم اصفهانی نسبت به مالیت داشتن عمل حر پرداخته میشود.
1بیع
1.1تعریف بیع
1.1.1منشا قرار گرفتن تعریف مصباح المنیر برای بعضی از مباحث بیع
گفته شد که مرحوم شیخ به مناسبت تعریف بیع متذکر این نکته شدند که مصادیق مال را چه مواردی است. البته اعتماد مرحوم شیخ در این بحث بر تعریف مصباح المنیر است که منشا به وجود آمدن این بحث شده است. لذا اگر ما بیع را تعریف به تملیک عین کردیم باید بررسی کنیم که عین قابل تملیک هست یا نه؟
علاوه بر این، خود مصباح المنیر تعبیر به اصل البیع[1] میکند. یعنی در عرف عام و معنای لغوی این گونه بیع را معنا میکنند. ممکن است خود فیومی قائل باشد که این تعریف درست نباشد و در شرع تعریف دیگری برای آن رخ داده است. کما این که در ادامه نیز میگوید که بیع بر عقد اطلاق شده است. اصلا ممکن است بیع را انشاء و ایقاع بدانیم. اگر بیع را مبادله مال به مال بدانیم، معامله فضولی درست نیست زیرا در فضولی، چون مالک نیست مبادله مال صورت نمیگیرد. اما اگر بیع را یک وجود ایقاعی تعریف کردیم، بیع فضولی صحیح است و فقط نیاز به اجازه دارد. زیرا برای وجود ایقاعی نیازی به مالک نیست. پس فضولی علی القاعده صحیح است و نیازی به روایت نداریم که دلالت بر صحت معاطات کند. این که در بعضی از قوانین غربی بیع فضولی را صحیح میدانند به خاطر این مطلب است. آنها که به روایت متعبد نیستند. بلکه آنها بیع را وجود ایقاعی میدانند. نظیر ایجاد علقه نکاح که یک وجود ایقاعی است و زوج فقط آن را نافذ میکند.
ما معتقدیم تفاسیر مختلفی که در تعریف بیع ارائه میدهند اثر دارد و احکام خاصی پیدا میکند. اگر تعریف مصباح المنیر مقبول نشود دیگر جا ندارد که بحث شود عمل حر مالیت دارد یا نه؟ هر چند که در مصباح المنیر این مطلب مطرح شده است که در لغت و اصل بیع را مبادله مال بمال میدانند اما مجازا به عقد اطلاق شده است. مراد از عقد در کلام ایشان، همان وجود ایقاعی است. حال اگر مبادله را مبنای تعریف بیع قرار بدهیم معاطات صحیح است زیرا در معاطات مبادله وجود دارد. خیلی از فقهاء مقداری از کلمات مصباح المنیر را مطرح میکنند و بقیه آن را که بر عقد نیز اطلاق میشود را مطرح نکرده اند لذا به صرف تعبیر مبادله مال بمال اکتفاء کرده اند.
پس اولا عبارت مصباح المنیر را ناقص نقل میکنند(شیخ که عبارت را ناقص نقل کرده است دلیلش این است که ایشان کتاب های زیادی نداشته است) ثانیا بحث هایی که متفرع بر این تعریف میشود در صورتی است که تعریف مصباح المنیر را مبنا قرار دهیم.
1.1.1.1مالیت داشتن عمل حر
مرحوم شیخ میفرماید[2] : «و أمّا عمل الحرّ، فإن قلنا: إنّه قبل المعاوضة عليه من الأموال، فلا إشكال،» کانّ شیخ میخواهد بگوید که عمل حر بعد از معاوضه بر آن، مال است. مثلا اگر کسی گفت 50 تومان به شما میدهم که یک ساعت برای من کتابت کنی. در این جا عمل حر مالیت دارد. نکته طرح بحث مالیت داشتن عمل حر این است که در تعریف بیع کلمه مال اخذ شده بود.
1.1.1.1.1توضیح کلام شیخ و نقد آن توسط مرحوم اصفهانی
مرحوم اصفهانی در این رابطه میفرماید:[3] «وجه عدم كونه مالا قبل المعاوضة، إما كون المالية صفة وجودية ولو بوجود منشأ انتزاعها، فلا ينتزع من المعدوم، مثلا اگر کسی هنوز به نوشتن و کتابت مشغول نشده است، چگونه مالیت پیدا میشود؟
«وإما لأنه لا يصدق عرفا على الحر بملاحظة عمله أنه ذو مال، ولذا لا يتعلق به الاستطاعة» البته ممکن است که گفته شود، عمل حر مال است ولی استطاعت، مجرد مال نیست. زیرا در بعضی از روایات این تعبیر وجود دارد اذا کان عنده ما یحج به عنوان عنده بر عمل حر صدق نمیکند.
« ولا يضمن عمله إذا حبسه الظالم، بخلاف ماإذا كان اجيرا للغير فإنه مال له.» مثلا اگر انسان بی گناهی را به زندان ببرند، این گونه نیست که به خاطر زندانی شدن او پولی به او بدهند. یعنی این گونه نیست که چون او حبس کرده اند ضامن عمل او نیز باشند.
«فإن كان الوجه هو الاول ففيه: أنه لا فرق فيه بين وقوع المعاوضة عليه وعدمه لبقائه على عدمه،» قبل از معاوضه و بعد از معاوضه تاثیری در مالیت داشتن و نداشتن ندارد.
«وينتقض بالكلي الذمي في باب السلف، فإنه أيضا معدوم فلا يكون مالا، وبمطلق المنفعة في الاجارة، مع أنها أيضا لا تتعلق إلا بالمال.» چون منافع از اموال است. حال چه موجود باشد و چه موجود نباشد. البته اصطلاح مستاجر در جایی که شخصی اجیر شده است، به کسی گفته میشود که شخص را اجاره کرده است. اما در اجاره اعیان به کسی گفته میشود که آن را اجاره کرده است. مثلا اگر خانه ای اجاره داده شود، به کسی که خانه را اجاره کرده است مستاجر گفته میشود و به شخصی که اجاره داده است، موجر گفته میشود.
إن كان الوجه هو الثاني: - كما يشهد له الفرق بين وقوع المعاوضة عليه وعدمه - ففيه: - بعد النقض بالمبيع الكلي الذمي، بل بالثمن الكلي الذمي وبخصوص المنافع العملية في باب الاجارة - أن غاية ما يقتضيه هذا الوجه هو نفي الملكية وكونه ذا مال لا نفي المالية. شما وقتی گفتید انسان مالک عمل خودش نمیشود نفی ملکیت است اما این که مالیت را نفی نکردید. ملکیت و مالیت با هم تفاوت دارند.
1.1.1.1.2فرق بین مال و ملک از منظر مرحوم اصفهانی
بعد مرحوم اصفهانی در مورد فرق بین مال وملک توضیحی ارائه فرمودند:
«توضيح المقام: أن المالية والملكية اعتباران عقلائيان، تنتزع الاولى من الشئ بملاحظة كونه في حد ذاته مما يميل إليه النوع ويرغبون فيه ويبذلون بازائه شيئا»
اولا ملکیت انتزاعی نیست بلکه اعتباری است. این بحث راقبلا هم تذکر داده ایم. بعد از شیخ انصاری نوعا قائل به اعتباری بودن ملکیت شدند.
ثانیا امر اعتباری و انتزاعی با هم تفاوت دارند. این گونه نیست که مالیت اعتباری باشد و از چیز انتزاع شده باشد.
ثالثا مال چیزی است که یک نیازی را از مردم مرتفع میکند.
رابعا برای مال دو حیثیت لحاظ شده است. یکی رفع نیاز و دیگری ارزش مبادله ای که در بحث اقتصای مطرح میشود. از لحاظ اقتصادی بر سه محور بحث شد. یکی طبیعت( ماده. مثلا آهن است یا طلا است یا نقره است یا غیره...) و دیگری کارِ کارگر و دیگری سرمایه ی سرمایه گذار. مثلا اگر تلوزیونی تولید شود، پول آن باید بر مواد آن و کار کارگر و سرمایه ای که سرمایه گذاری کرده است، تقسیم بشود.
« فالمن من الحنطة في حد نفسه ليس كالمن من التراب مثلا، بل ينتزع عنه عنوان المالية بالاعتبارات المتقدمة، فهي وإن كانت صفة ثبوتية إلا أنها اعتبارية، وموردها ما يكون متحيثا في حد ذاته بتلك الحيثيات، غاية الأمر أن هذا الشئ الذي هو في حد ذاته مال، تارة يكون موجودا، وأخرى معدوما.»