< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیداحمد مددی

97/06/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی کلام مرحوم اصفهانی /ملک و حق و حکم /بیع

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در مورد تفاوت بین ملک و حق و حکم بود. مرحوم اصفهانی معنای لغوی و اصطلاحی حق را بیان کردند. خلاصه کلام ایشان این شد که ایشان حق را دارای معنای واحدی نمی‌دانند. ایشان فرمودند حق یک اعتبار مخصوصی است که دارای آثار خاصی است. البته ما گفتیم که حکم یک امر اعتباری باشد اختلافی است. مرحوم آغا ضیاء حکم را اعتباری نمی‌دانند. مرحوم خویی فرمود حق و حکم اعتباری است و دو اعتبار مختلف است.

 

بیعملک و حق و حکمتعریف حق و حکم و ملک

در بعضی از قوانین جدید حق را این گونه تعریف کرده اند« الحق ما یجعل لصالح الشخص» اگر حق این گونه تعریف شود، باید حکم را این گونه تعریف کرد« الحکم ما یجعل علی الشخص» . و ممکن است ملک را این گونه تعریف کرد: «الملک ما یجعل للشخص» در هر سه تعریف اعتبار وجود دارد اما سنخ اعتبار مختلف است.

به نظر بنده اگر در جایی مقنِّن سلب سلطنت بکند حکم است اگر جعل سلطنت بکند ملک است و اگر در جایی جعل سلطنت بر سلطنت بکند حق است. هر چند که اگر موارد استعمال حق در قرآن و روایات تتبع شود حق به این معنایی که گفته شد مشکل است که استعمال شده باشد. در فقه شیعه اولین کسی که این بحث را مطرح کرده است شهید اول در کتاب قواعد است.[1] ایشان فرموده است که حق قابلیت اسقاط را دارد ولی حکم قابلیت اسقاط را ندارد. به تدریج این فارق مشهور شد. اما فعلا مرحوم اصفهانی و مرحوم خویی این فرق را انکار کردند. مرحوم اصفهانی فرق بین حق و حکم را در آثار خاصه می‌داند.[2]

انصاف قضیه این است اگر به روایات رجوع کنیم مشکلات معنای حق بیشتر می‌شوند. اولین کسی که حقوق را مفصلا مطرح کرده است امام سجاد علیه السلام است. ایشان پنجاه حق را مطرح کرده اند. درمیان اهل سنت در این طبقه حق به این تفصیل مطرح نشده است. لذا از مجموعه آیات و روایات نبوی وولوی بحث به لحاظ تتبع خارجی توسعه زیادی دارد و ما وارد این بحث نمی‌شویم.

از نظر قانونی ملک و حق و حکم یک نوع اعتبار است اگر سلب اختیار باشد حکم است اگر در اختیار و سلطنت تام باشد ملک است و اگر در جایی هم اراده شخص دخیل است ولی نه ملک است و نه حکم است. ما در باب قوانین یک نوع التزامات داریم که در حیطه و اختیار شخص است مانند بیع و عقود و عهود دیگر. هر چند که بین عقود و عهود تفاوت وجود دارد که در آینده به این بحث پرداخته می‌شود. علاوه بر عقود و عهود، شروط و نذور هم هست. حق هم نظیر عقود و عهود و غیره است یعنی به گونه ای است که اراده شخص دخیل است. پس معنای حق به قرینه مقابله حکم و ملک این است که الحق ما یجعل لصالح الشخص.

مرحوم اصفهانی وارد این بحث می‌شود که حق قابل اسقاط است یعنی آن را از بین بردن است. ادامه بحث در جلسه آینده.


[1] اساسا در فقه شیعه این روش بوده است که از یک جایی یک مطلبی در فقه شیعه وارد می‌شد و به تدریج این مطلب مشهور می‌شد. از جمله این مطالب بحث فرق بین حکم و حق نسبت به عدم قابلیت اسقاط و عدم اسقاط است. این مطلب در میان اهل سنت رواج داشت و از زمان شهید اول وارد فقه شیعه شد. بعد به دنبال ادله آن رفته اند. یا مثلا بحث شهرت فتوایی از زمان علامه وارد شیعه شد. مراد از شهرت فتوایی به نظر علامه این است که یک فتوایی بین شیعه مشهور بشود ولی دلیلی نداشته باشد. علامه فرمود چنین شهرتی حجیت دارد ولی بعدا این بحث مطرح شد که دلیل حجیت آن چیست؟ و نقد شد. البته حجیت شهرت نزد علامه حجیت متوسط است. مثلا خبر حسن ( امامی ممدوح) را حجت می‌دانست اما به صورت حجت متوسطه قائل بود. ( اشتباه نشود که الان کسی قائل به حجیت متوسطه نیست.) مراد از حجیت متوسط این است که مقتضی حجیت را دارد. بر خلاف خبر صحیح که حجیت تام را دارد. یعنی خبر صحیح اگر معارض هم داشته باشد باز هم حجت است و باید تعارض حل بشود. اما خبر حسن در صورتی که معارض نداشته باشد حجیت دارد. شهرت فتوایی هم نزد علامه این گونه است. یعنی اگر خبر در مقابل آن باشد دیگر ساقط می‌شود.نکته ای دیگری که قابل تذکر است این است که بحث جابریت حدیث به عمل اصحاب و اعراض آنها بعد از علامه مطرح شد. نکته این بحث این بود که نوشته های رجالی مرحوم علامه جوابگوی سیل عظیم میراث های روایی احادیث نبود. لذا فقهاء نسبت به بعضی روایات از جهت رجالی به ضعف آن میرسیدند ولی کسانی مثل شیخ طوسی به آن عمل کرده بود. لذا بحث جابریت ضعف به وسیله عمل اصحاب مطرح شد. واقعا هم کتاب رجالی مرحوم علامه جوابگوی بحث های رجالی نبود. لذا عکس العمل مخالف این تفکر، تفکر اخباریها بود که اخبار را حجت می‌دانستند. بعد از اخباریها مرحوم بهبهانی ظاهر شد که روش معتدلی را اخذ کرد. ایشان خیلی از افراد را توثیق کرد هر چند که طبق مبانی مرحوم علامه ضعیف بودند.از طرفی هم معتقدیم که این شریعت، شریعت خاتم است و برای همه افراد بشر است لذا باید از حیث بیان نیز تمام باشد. و میراث بزرگ روایی ائمه اطهار باید حفظ شود و ائمه نیز سعی کردند که به وسیله بیان حقایق شریعت را به مردم برسانند. و ائمه این کار را انجام داده اند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo