< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله خلخالی

90/08/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث : مفهوم غایت
 
 تتمّه ای در بحث مفهوم وصف
 بيان شد كه مفهوم وصف وجود ندارد به اين معنا كه در اكرم العالم العادل، اگر عادل نباشد دلالت بر مفهوم ندارد به این صورت كه بگوید وجوب اكرام براي عالم ثابت نیست.
 ولي حال سخن در اين است كه آيا مجرد موصوف فاقد وصف كفايت براي حكم مي كند يا نه؟ استاد ره مي فرمايد: خیر، اين مقدار را وصف دلالت مي كند و مفهوم ثابت است كه مجرد موصوف كافي در وجوب اكرام در مثال نيست زيرا احترازيت قيود اين مطلب را اقتضاء مي كند، چه اینکه اگر مجرد علم كافي بود در وجوب حكم، مولاي حكيم نبايد قيد عدالت را ذكر مي كرد. و لذا اگر دليلي وارد شود كه «اكرم العالم» اطلاقش تعارض پيدا مي كند با مفهوم «اكرم العالم العادل» زيرا دليل دوم دلالت مي كند كه مجرد علم كافي نيست و در دليل اول گفته مجرد علم كافي است. و این نکته مهم و قابل توجهی است که استاد ره می فرماید کم له اثر فی الفقه.
 
 مفهوم غايت
 غايت به معانی انتهاء، هدف و غرض، و مسافت در لغت آمده است ولي در اصطلاح اصولیین عبارت است از مدلول دو کلمه حتي و الي.
 در غایت در دو جهت بحث مي شود:
 الف) منطوق غايت: آيا غايت داخل در مغيّا هست يا نه؟
 ب) مفهوم غايت: آيا با فقدان غايت حكم منتفي مي شود يا نه؟
 
 جهت اول
 اقوال در منطوق غايت
  1. غايت در مغيّا داخل است مطلقاً
  2. غايت در مغيّا داخل نيست مطلقاً
  3. اگر غايت و مغيّا در جنس متحد باشند مثل اكلت السمكة حتي رأسها دلالت بر دخول دارد ولي اگر غايت و مغيّا در جنس متغاير باشند مثل اكلت الخبز حتي لحمها غایت داخل در مغیا نیست
  4. تفصيل بين حتي و الي كه اين قول را محقق نائيني ره اختيار كرده است. ايشان مي فرمايد: در حتی مثل قدم الحاج حتي المشاة دلالت بر دخول غایت در مغیا دارد ولي در «الي» این چنین نیست.
 اشكال آيت الله خوئي ره
 در اینجا «حتي» عاطفه با «حتي» برای غايت خلط شده است. به عبارت ديگر حتي دو معنا دارد: معناي عاطفي و معناي غايي و هم رديف «الي»؛
 عبارت ایشان در این باره از این قرار است: «لا يخفى ان كلمة حتى التي تستعمل لإدراج الفرد الخفي كما في قولنا مات الناس حتى الأنبياء لا تدل على كون ما بعدها غاية بل هي من أداة العطف فاستدلال شيخنا الأستاذ قدس سره على دخول الغاية في المغيا فيما إذا كانت الغاية مدخولة لكلمة حتى باستعمال هذه الكلمة غالبا لإدراج الفرد الخفي انما نشأ من الخلط بين موارد استعمالها عاطفة و موارد استعمالها لإفادة كون مدخولها غاية لما قبلها فلا تغفل. أجودالتقريرات، ج 1، ص436»
 قول مختار
 سيدنا الاستاذ مي فرمايد: دلالت منطوق بر دخول غايت در مغيّا منتفي است الّا اینکه قرینه ای بر دخول یا عدم دخول باشد و شاهد این مطلب عرف و اهل لغت است.
 مثلاً در سافرت من البصرة الي الكوفه قرينه خارجي دلالت دارد كه غايت داخل در مغيّا است زيرا كسي كه به شهري سفر مي كند وارد شهر مي شود ولي اگر قرينه اي نباشد، در لغت نمي توان دلالتي را براي دخول غايت در مغیا استفاده كرد.
 
 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo