< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله خلخالی

89/02/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : بحث ضد/ ضد خاص/ بررسي مسلك مقدميت

عرض شد دو مسلك در اينجا مطرح است؛ مسلك اول مقدميت است يعني ترك يكي از دو ضد مقدمه ضد ديگر است؛ زماني كه مقدميت ثابت شد كبراي وجوب مقدمه تطبيق مي شود و ترك احد الضدين واجب مي شود و در نتيجه فعل آن ضد حرام خواهد بود.

از باب مثال، تطهير مسجد مأموربه است و ترك الصلاة مقدمه آن است؛ حال اگر مقدمه واجب، واجب باشد ترك الصلاة واجب شده و در نتيجه فعلش حرام مي شود.

البته همچنانكه در بحث مقدمه واجب دانستيم كبراي وجوب مقدمه منتفي است و تمام كلام ما در اينجا در اثبات صغري است يعني در اينكه آيا مقدميت ثابت است يا خير؟

مقدميت خاصيتش تقدم رتبي است يعني اگر يك شيئي مقدمه براي شيء ديگر است بايد تقدم رتبي بر او داشته باشد؛ به عبارت ديگر عدم المانع از اجزاء علت است و همه اجزاء علت بايد مقدم بر معلول باشند؛ بنابراين اگر بنا شد عدم يكي از دو ضد مقدمه براي ضد ديگر باشد بايد تقدم رتبي بر او داشته باشد؛ حال ببينيم در مقام، اين چنين است يا خير؟

اشكالات مسلك مقدميت

عرض كرديم اشكالاتي بر اين مطلب شده است:

اشكال اول:

مرحوم نائيني ره مي فرمايد: فرض مقدميت مستلزم اجتماع ضدين مي شود و اقتضاء اجتماع ضدين مانند خود اجتماع ضدين محال است؛

سيدنا الاستاد در جواب مي فرمايد: استدعاء اجتماع ضدين نيست بلكه استدعاء هر ضدي في نفسه است كه توضيحش در جلسه قبل گذشت.

اشكال دوم:

محقق نائيني ره مي فرمايد: در موارد ضدين، تضاد و تمانع هست اما نه بين نفس دو ضد بلكه بين علل اضداد؛ مثلاً سواد و بياض ضدان هستند به اين معنا كه يك شيء نمي تواند اين دو رنگ را به خود بگيرد؛ تا اينجا عنوان تمانع و سبق و لحوقي نيست بلكه تمانع در علل آن دو (يعني اراده سواد و اراده بياض) وجود دارد.

در مانحن فيه هم بين اراده تطهير مسجد و اراده صلاة تمانع هست.

براين اساس، بين دو فعل تضاد هست اما تمانع نيست زيرا معناي تمانع قوه دفاعي است مثل رطوبت در مقابل آتش؛ مشخص است كه در ضدين اين چنين چيزي وجود ندارد.

اشكال سوم:

مرحوم صاحب كفايه ره مي فرمايد: ما وجداناً مي بينيم بين ضدين تمانع نيست؛ زيرا هر ضدي با عدم ضد ديگر كمال ملائمت دارد؛ اين كمال ملائمت، تقدم رتبي ياد شده را رد مي كند؛ زيرا در تقدم رتبي مي بايست احدهما (ترك ضد ديگر) مقدم بر ديگري (فعل يكي از دو ضد) باشد ، حال آنكه ايشان مي گويد بالوجدان ما مي بينيم كه ميان اينها تقدم و تأخري نيست؛ مثلاً در تخته اي به رنگ سفيد مي توانيم عدم رنگهاي ديگر را در كنار او و مقارن با او مطرح كنيم به اين صورت كه بگوييم سفيد هست و سياه نيست، سفيد هست و قرمز نيست و...؛ اگر بنا بود اين اضداد عدمي مقدمه باشند بايد تقدم رتبي مي داشتند در حالي كه اين طور نيست.

فرمايش محقق اصفهاني در رد حرف صاحب كفايه

مرحوم محقق اصفهاني ره در رد صاحب كفايه به عنوان نقض مي فرمايد: ملائمت با تقدم و تأخر منافاتي نداشته و قابل جمع است مثل علت و معلول كه با هم كمال ملائمت دارند در حالي كه علت تقدم رتبي بر معلول دارد.

پاسخ به فرمايش محقق اصفهاني

استاد ره جواب مي دهد به اينكه اين نقض وارد نيست چون در باب علت و معلول ملائمت دارند و در عين حال ملاك تقدم كه عليت باشد نيز وجود دارد به خلاف باب اضداد كه ملاك تقدمي در آنها نيست.

بيان وجهي براي فرمايش صاحب كفايه

گفته شده حرف صاحب كفايه ره از راه قياس مساوات صحيح است و نتيجه مي دهد:

بيان قياس مساوات: از يك سو دو ضد مثل سواد و بياض مساوي هم هستند و تقدم و تأخري ندارند؛ از سوي ديگر عدم هر ضدي با خود آن ضد اتحاد رتبه دارد؛ در اينجا قياس مساوات نتيجه مي دهد كه عدم سواد در رتبه بياض است؛ زيرا در رتبه سوادي كه در رتبه بياض است مي باشد؛ براين اساس، اينكه گفته مي شود هر ضدي متوقف است بر عدم ضد ديگر غلط است.

پاسخ:

استاد ره مي گويد: اين حرف درست نيست و صاحب كفايه ره اين را نمي خواهد بگويد؛ زيرا قياس مساوات در زمانيات و مشابه آنها درست است نه در مانحن فيه؛ به عنوان مثال اگر زيد و عمرو هر دو در تاريخ تولد يكسانند، اگر زيد فرزندي پيدا كرد اين فرزند نسبت به پدر تأخر زماني دارد همچنانكه تأخر رتبي نيز دارد اما نسبت به عمرو كه رفيق پدرش هست فقط تأخر زماني داشته و تأخر رتبي ندارد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo