< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد جزایری

98/11/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: عام و خاص

مقدمه

گفتیم: اگر مخصِّص بدیهی باشد و مولا بتواند در مقام بیان به آن اتکا کند، حکم مخصِّص متصل را خواهد داشت. اما اگر امری نظری باشد که با فکر و تامل به دست می‌آید، در حکم مخصِّص منفصل است.

تفاوت مخصص لُبی و مخصِّص لفظی در نظر محقق خراسانی

صاحب کفایه می‌فرماید:[1] میان مخصِّص لبی و مخصِّص منفصل تفاوتی وجود دارد. در شبهه مصداقیه مخصِّص منفصل، رجوع به عموم عام ممکن نیست. اما در مخصِّص لبی به عموم عام رجوع و به آن عمل می‌کنیم؛ مثلاً در جایی که مولا به عبد خود بگوید: «اکرم جیرانی» و عبد بداند که او اکرام دشمنان را نمی‌خواهد، علم عبد مخصِّصی لبی و نظر محسوب خواهد شد. پس امر «اکرم جیرانی» شامل دشمنان نمی‌شود. حال اگر عبد در مصداق بودن همسایه‌ای برای مخصِّص شک کند، باید به «اکرم جیرانی» عمل کرده و او را نیز اکرام نماید. در غیر این صورت مولا حق دارد که او را توبیخ کرده و عذرش را نپذیرد. به او می‌گوید: اگر یقین داشتی که دشمن است، حرفت قبول بود؛ اما در حال شک، حق ترک امر را نداشتی. اصطلاحاً این عبد فضولی کرده و اجتهاد در مقابل نص نموده است. لذا عذرش قابل قبول نیست.

لُب مطلب ایشان دو استدلال است؛ دلیل اول بنای عقلاست. در دلیل دوم نیز می‌فرماید: اگر مخصِّص لفظی باشد، از ناحیه مولا دو حجّت دست عبد آمده است؛ یکی عموم عام و دیگری مخصِّص که حجت دوم اقواست. اما در مخصِّص لبی از ناحیه مولا یک حجت بیش‌تر صادر نشده است. مقدار حجیت حکم عقل در موارد قطع و یقین است. لذا هرجا قطع باشد، از عموم «اکرم جیرانی» خارج می‌شود؛ زیرا در مقابل عموم عام چیزی جز قطع بالخروج نداریم و قطع بالخروج هم فقط با شناخت مخصِّص حاصل می‌شود. لذا در موارد شک، ما حجتی نداریم تا در مقابل حجت اول (عموم عام) قرار دهیم. تنها چیزی که در برابر عموم عام حجت محسوب می‌شود، قطع است. پس اگر قطعی پیدا نشود، حجتی برای ترک عمل به عام نخواهیم داشت.

لذا تا زمانی که عبد به قطع نرسیده، نمی‌تواند عمل به حجت اول را ترک کند؛ به خلاف مورد لفظی بودن مخصِّص؛ زیرا در این صورت مولا دو حجت دارد؛ یکی عموم عام و دیگری دلیل مخصِّص. لهاذا باید به تفاوت میان این دو خوب دقت کرد.

کلام ایشان اضافه‌ای هم دارد. می‌فرماید: خود مولا عموم عام را بیان کرده است. عام دلالت بر اکرام همه جیران دارد. خود صدور دلیل عام معلوم می‌کند که مانعی در اکرام همه جیران نیست. با شک در یکی از افراد، به واسطه خود عموم عام شکمان را نسبت به این فرد مشکوک بر طرف می‌کنیم؛ به این بیان که وقتی در یک فرد شک کردیم، می‌گوییم: مگر نه این‌که خود مولا گفته: همه را اکرام کن، مولا عموم را بی جهت که نگفته، حتما می‌دانسته که میان این افراد مانعی وجود ندارد. این معلوم می‌کند که شک ما در این فرد بی جهت است؛ یعنی عموم عام کاشف از این است که فرد مشکوک عدو نیست. پس ما شک خود در عداوت این فرد را با عموم عام بر طرف می‌کنیم.

مثال می زند که در زیارت آمده «اللهم العن بنی امیه قاطبه» و عقل حکم می‌کند که مومن را نمی‌شود لعن کرد. پس احیانا اگر مومنی در بنی امیه پیدا شود، از عموم لعن خارج است. پس اگر شخصی در بنی امیه مومن باشد، لعنش جایز نخواهد بود ولی لعن عموم فاسقشان جایز است. اما اگر در ایمان فردی از ایشان شک کردیم حکم چیست؟ آخوند می‌فرماید: در این حال لعن جایز است؛ زیرا عموم «اللهم العن بنی امیه قاطبه»، صلاحیت رافعیت برای شک را دارد. دلیل عام می‌گوید: همه را لعن کن، دلیل خاص می‌گوید: اگر مومن باشد لعنش جایز نیست. پس عموم عام تکلیف شک را معلوم می‌کند و می‌گوید: آن شخص مومن نیست.

تصادفا یکی از اصحاب خُلّص امام باقر علیه السلام، سعد الخیر الاموی بود. روزی حضرت او را در حال گریه دید. از او علت را پرسید. پاسخ داد، چون ما از شجره ملعونه هستیم و من از عاقبتم می‌ترسم. حضرت در جواب فرمود: تو از ما بنی هاشم هستی، نه از بنی امیه؛ یعنی تو با عمل خود از بنی امیه جدا شده و به ما پیوستی.

پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد

سگ اصحاب کهف روزی چند پی مردم گرفت و مردم شد

او که سگ بود اما به اینجا رسید. در روایت آمده که همان‌طور که جلوی در کهف خوابید، در قیامت هم جلوی در بهشت می‌ماند. البته از باب احترام، نه این‌که ورودش ممنوع باشد. می‌تواند وارد شود، اما خودش جلوی در را ترجیح می‌دهد. در طرف مقابل نیز در مورد حضرت نوح که به خداوند عرض کرد، خدایا تو به من وعده نجات همه اهلم را دادی؛ «وَنَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابُنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ». خداوند پاسخ داد و فرمود: «قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ».[2]

ایراد و اصلاح نظریه محقق خراسانی

خلاصه مطلب و ایراد ما به ایشان یک چیز است؛ این‌که عموم عام بر دو گونه است؛ گاهی قضیه حقیقیه است و گاهی قضیه خارجیه. قضیه حقیقیه یعنی مولا حکمی را بر واقعیتی بار کرده و عبد خودش باید برود و آن را تطبیق دهد؛ مانند «اکرم العلماء». پس در قضایای حقیقیه تشخیص به خود عبد است. اما اگر مولا مطلب را به صورت قضیه خارجیه بگوید -مانند «اکرم جیرانی» که اشاره به مصادیق خارجی دارد و مراد همین همسایه های موجود در خارج است- خود مولا همه کارها و بررسی‌ها را انجام داده و خودش متصدی بررسی مقتضی‌ها و موانع بوده. در آخر هم گفته: این افراد را اکرام کن. پس در قضیه خارجیه خود مولا متصدی تشخیص انطباق بر افراد است.

لذا مطلب ایشان در قضایای خارجیه کاملا درست است. وقتی مولا گفت: «اکرم جیرانی»، خودش مقتضی و مانع را بررسی کرد و تشخیص داد و دست آخر به آن امر کرد. لذا عبد اصلاً حق ندارد تجسس نموده و دخالت کند. پس اگر تخلفی کند اصطلاحاً می‌گویند: عبد فضولی کرده. دخالت عبد تخطئه بر مولاست؛ کانه به مولا می‌گوید: تو نفهمیدی اما من تشخیص دادم که فلانی را از تحت عام خارج کنم. اصلاً عبد حق نداشت شک کند؛ چون مولایش همه بررسی‌ها را انجام داد. عبد صلاحیت بررسی و تخلف از امر ندارد؛ مگر این‌که به عداوت و خباثت یک نفر یقین کند.

اما اگر قضیه حقیقیه باشد؛ یعنی مولا حواله به واقع دهد و بگوید: «لا تکرم الفساق»؛ هرکسی که باشد. امر کاری با افراد ندارد و این‌که چه کسی فاسق است و چه کسی فاسق نیست، به خود عبد مُحوَّل شده. پس تشخیص انطباق موضوع بر مصادیق در دست مولا نیست؛ بلکه به گردن خود عبد آمده. لذا اگر گفت: «اکرم العلماء»، تشخیص عالم بودن یا فاسق بودن با خود عبد است. انطباق دلیل عام یا دلیل مُخصِّص بر افراد با خود عبد است؛ چه مخصِّص لفظی باشد و چه لبی. مُخصِّص لبی هم در نظر عبد مانند دلیل لفظی عام حجت است.

عبد می‌داند که عدو صلاحیت اکرام ندارد. اما تشخیص عداوت با خودش است. مولا هم چون به عقل مخاطب کرده، دلیل خاص را نیاورده است.

«يا هشام إنّ لله على الناس حجتين حجة ظاهرة وحجّة باطنة ، فأما الظاهرة فالرسل والأنبياء والأئمّة ، وأما الباطنة فالعقول»[3] در این‌جا خود مولا امر را به عقل مخاطب احاله داده. اگر عبد بداند که این عالم عدو است، از دلیل «اکرم العلماء» خارج است. اما اگر شک کند، شبهه مصداقیه می‌شود؛ چون همه عدوها از عموم خارج می‌شوند.. لذا هر چه در مخصِّص لفظی گفتیم، این‌جا هم می‌آید.

پس حرف آخوند در قضایای خارجیه درست است. لکن ما کلام ایشان در قضایای حقیقیه را نمی‌پذیریم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo