< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد جزایری

98/08/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مفاهیم/ مفهوم الشرط/ تنبیهات

تداخل در مسببات

بحث از تداخل در اسباب تمام شد و حال نوبت به تداخل در مسببات رسیده است. گفتیم: تداخل اسباب به معنای تداخل در مرحله جعل -یعنی همان حکم الله- است؛ اعم از این‌که انشائی باشد یا فعلی. لذا اشکالی در این‌که محقق نائینی بحث را بر حکم فعلی برده، وجود ندارد.

اصل عدم تداخل در مسببات

اما تداخل در مسببات به معنای تداخل در مرحله امتثال است؛ یعنی از دو وجوب فعلی که بر ذمه ما مستقر شده‌اند با یک امتثال بریء الذمه شویم. البته تداخل مسببات خلاف قاعده بوده و برای برائت ذمه نیاز به دو امتثال هست.

وقتی مولا دو حکم را انشاء می‌کند، در حقیقت دو بار آن را از مکلف طلب نموده‌است؛ ولو این دو حکم در ضمن طبیعتی واحد -مثل «عتق» یا «غسل»- باشند. لذا وقتی می‌گوید: «ان ظاهرت فاعتق رقبه» و «ان افطرت فاعتق رقبه»، مقتضای قاعده این است که دو عتق رقبه انجام شود؛ هرچند این دو دارای یک طبیعت هستند. نمی‌توان گفت دو وجوب بر ذمه من آمده، اما در مقام امتثال با یک فرد هم، طبیعت حاصل می‌شود ولذا من یک عتق انجام می‌دهم؛ این خلاف قاعده است.

البته اگر دلیل خاصی بر تداخل در مسببات قائم شود، -مانند باب اغسال که بنا بر دلیل خاص داریم که یک غسل می‌تواند کافی از چند غسل واجب بر انسان است- انجام طبیعت کفایت می‌کند. صحیحه زراره می‌فرماید: «اذا اجتمع علیک حقوق الله اجزأک عنها غُسلٌ واحد». اگر دلیل خاص نبود، بنابر مقتضای قاعده تداخل ممکن نمی‌شد. اما چون دلیل خاص داریم، در این باب (غسل) حکم به تداخل می‌کنیم.

تبیین یک مورد استثناء در مسببات

صاحب کفایه[1] در مقام امتثال و مسببات استثنائی را بیان کرده و ایشان می فرماید: اگر با اسباب مختلف دو طبیعتی بر انسان واجب شوند که نسبتشان عموم و خصوص من وجه است، ماده اجتماعی دارند که در آن تداخل در مسببات حاصل می‌شود. مثلاً اگر در دلیلی آمد که اگر فلان کار را کردی «فاکرم هاشمیّاً» و دلیل دیگر برای شرط دیگری گفت: در صورت انجام فلان کار «فاکرم عالما»، در این مثال ماده اجتماع «عالم هاشمی» است که دو دلیل در آن تداخل می‌کنند.

با توجه به این‌که اینجا دو وجوب و دو طبیعت آمده، تداخلی در اسباب وجود ندارد. اما در مقام امتثال اگر «عالم هاشمی» پیدا کرد و او را اکرام نمود، هر دو طبیعت را محقق کرده؛ هم عالمی را اکرام کرده و هم شخصی هاشمی را. پس با یک اکرام هر دو امر را امتثال شده و تداخل صورت گرفته است.

ایشان می‌فرماید: هرچند که فرد واحدی امتثال شده‌است، اما این فرد جامع هر دو طبیعت است و ما چیزی به جز تحقق دو طبیعت نمی‌خواهیم. پس این مورد استثناء بوده و تداخل در آن صحیح و علی طبق القاعده است.

لذا دو طبیعتی که عموم و خصوص من وجهند، از استثنای مقتضای قاعده در مانحن فیه است. این‌جا یک ما به الاشتراک و دو ما به الافتراق وجود دارد. اگر آن دو ما به الافتراق نمی‌بود، امکان جدایی دو طبیعت وجود نداشت. پس ما دو طبیعت با ماده اجتماعی داریم. یک فرد است اما هم عالم است و هم هاشمی. پس جامع دو طبیعت شده. شارع هم چیزی بیش‌تر از اکرام این دو طبیعت نخواسته که این طلب با اکرام آن فرد محقق می‌شود.

ضمن اشکالی بیان شده که چگونه ممکن است در یک وجود دو ماهیت جمع شود؟ هر وجود علی حده‌ای ماهیت علی حده خود را دارد و هر وجود یک ماهیت علی حده بیش‌تر ندارد. پس چطور در این‌جا دو ماهیت بر وجود واحد آمده است؟

جواب می‌دهیم که این نکته در ماهیات متأصله صحیح است. لکن در ما نحن فیه ما از عناوین انتزاعیه بحث می‌کنیم. عالم و هاشمی دو عنوان انتزاعی و قابل صدق بر وجود واحد هستند. اما در ماهیات متاصله جمع دو ماهیت در یک وجود امکان ندارد. ماهیات متاصله مانند مقولات عشر. در این ماهیات ممکن نیست که وجود واحد، هم جوهر باشد و هم عرض. ممکن نیست وجود واحد هم کم باشد و هم کیف.


بررسی مورد طبق مبنای محقق نائینی

باید به این نکته توجه کرد که طبق مبنای محقق نائینی[2] استثناء مذکور نیز صحیح نیست. مبنای ایشان دو رکیزه و دو رکن داشت؛ اول این‌که قضیه شرطیه مانند قضیه حملیه انحلالی‌ست و به تعدد افراد منحل می‌شود. لذا وقتی مولا فرمود: «ان افطرت فاعتق رقبه» با هر افطار عتق رقبه‌ای جداگانه واجب می‌شود. پس با وجود شرطی دیگر -مانند «ان ظاهرت فاعتق رقبه»- لزوم امتثال به طریق اولی متعدد می‌شود.

در رکن دوم ایشان فرمود: در وجوبی که محقق می‌شود و به طبیعت تعلق می‌گیرد، هرچند که طبیعت واحده داشته باشد، اما مقتضای تعدد وجوب، ایجادهای متعدد است. هر ایجادی اقتضای اخراج طبیعتی مِن العدم المطلق را دارد. (عدم مطلق در برابر صرف العدم است، صرف العدم با یک وجود حاصل می‌شود و تعدد بردار نیست؛ به خلاف عدم مطلق) لذا با هر بار افطار، باید عدم مطلقی را ایجاد کرد. افطار دوم، ایجادی غیر از ایجاد اول را لازم دارد. بار سوم هم نیاز به ایجاد سوم دارد و هکذا. این رکن به طریق اولی در طبایع متعدده -مانند افطار و ظهار- نیز وجود دارد.

اگر این را پذیرفتیم، در ما نحن فیه نیز که در یک دلیل آمده «اذا فعلت کذا فاکرم هاشمیا» و دلیل دوم می‌گوید: «اذا فعلت کذا فاکرم عالما» باید قائل به لزوم تعدد امتثال شویم.

این‌ها دو وجوب متعددند و محقق نائینی در رکیزه دوم گفت: هر وجوبی اقتضای ایجاد جداگانه‌ای دارد. ایشان معتقد است به تعداد وجوب، عمل نیز متعدد می‌شود. لذا در ما نحن فیه هرچند با اکرام «عالم هاشمی» دو طبیعت محقق می‌شود، اما چون این تحقق تنها با یک وجود است، کافی نخواهد بود.

لذا تداخل طبق مبنای ایشان غیر ممکن است. وقتی دو وجوب داریم و هر وجوب احتیاج به متعلق جدایی دارد، لازم است که لزوماً دو اکرام صورت بگیرد. لذا طبق مبنای ایشان تداخلی حاصل نمی‌شود.


[2] اجود التقریرات، الشیخ محمد حسین النائینی، ج2، ص272.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo