< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد جزایری

96/12/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نواهی/ تفاوت امر و نهی

خلاصه ای از جلسه گذشته

صاحب کفایه در این باره می گوید: تفاوت عقلی امر و نهی با هم این است که وقتی طبیعت تلو امر قرار بگیرد، مراد از آن ایجاد الطبیعۀ بوده و لذا ایجاد الطیبعۀ در ضمن فرد واحد حاصل خواهد شد. اما قرار گرفتن طبیعت تلو نهی، به معنای انعدام الطبیعۀ فی الخارج است. با توجه به این‌که الطبیعۀ لا ینعدم الا بانعدام جمیع افرادها. اگر مولا فرمود: «لا تشرب الخمر» باید همه موارد و مصادیق خمر ترک شوند تا امر امتثال گردد. سرّ قضیه همین است که وجود الطبیعه با وجود فرد واحد است، اما انعدام الطبیعه به انعدام جمیع افراد.[1]

محقق خوئی فرمودند: تقابل اقتضا می کند که نفی و اثبات بر سر یک موضوع و یک چیز بیاید، نه دو چیز. این طبیعتی که در طرف وجود یوجد به فردٍ واحد، طبیعت مهمله است. همین طبیعت را اگر در طرف نهی قرار دهید، انعدامش به انعدام فرد واحد بوده و با انعدام فرد واحد انعدامش صادق می شود. اما اگر مراد، طبیعت ساریه باشد، همان‌طور که در طرف عدم به انعدام جمیع افراد است، در طرف وجود هم به ایجاد جمیع افراد خواهد بود. لذا ایشان تفصیل صاحب کفایه را نمی پذیرد.

به عبارت دیگر در طرف نهی، یک صرف الترک و یک مطلق الترک داریم. در طرف عدم نیز یک صرف الوجود داریم و یک مطلق الوجود. صرف الوجود در ضمن فرد واحد است همانطور که صرف العدم به فرد واحد است. ایجاد مطلق الوجود نیز همچون اعدام مطلق العدم، به جمیع افراد است.

سپس می فرماید: بله، ما در مقام اثبات به کمک قرائن تفاوت میان امر و نهی را می فهمیم. اما این تفاوت اثباتی که به کمک قرائن بدست می آید، تفاوت عقلی محسوب نمی شود. این قرائن، هم به حسب مبدأ امر و نهی و هم به حسب منتهی وجود دارند. مبدأ یعنی مصالح و مفاسدی که مبدأ و منشأ جعل احکام هستند و منتها یعنی مقام امتثال.

مبدأ و منشاء نهی به حسب غالب و متعارف، به صورت طبیعت ساریه در جمیع مصادیق وجود دارد. اما مصلحت منشأ امر به صورت طبیعت ساریه نیست. وقتی مکلف یک نماز خواند مصلحت حاصل می شود و لازم نیست همه نمازهای عالم را بخواند. پس به حسب غالب، مصالح قائم به صرف الوجود هستند؛ بخلاف غالب که در جمیع افراد وجود دارد. لذا امر با اتیان یک فرد امتثال می شود ولی اما امتثال نهی با ترک جمیع افراد ممکن است.

قرینه علاوه بر جانب منشاء در جانب منتها نیز وجود دارد. زیرا مدخول امر نمی تواند طبیعت ساریه باشد؛ کما این‌که مدخول نهی، صرف الطبیعه نیست. اگر مقصود از امر طبیعت ساریه باشد، امتثال غیر معقول و غیر مقدور می شود؛ مثلا مکلف نمی تواند همه نمازهای عالم را اتیان نماید. به همین دلیل طبیعت ساریه نمی تواند مدخول امر قرار گیرد. همچنین مدخول نهی نمی تواند صرف الطبیعه باشد؛ زیرا مکلف قادر به ارتکاب همه موارد منهیٌ عنه نبوده و یک سری از مصادیق خود بخود منترک هستند. مکلف نمی تواند همه خمرهای عالم را بنوشد. برای همین اگر مقصود از «لا تشرب الخمر» ترک فردٌما از خمر باشد، چنین نهیی تحصیل حاصل خواهد بود.

بنابراین هم در طرف امر و هم در طرف نهی قرینه بر این داریم که مقصود از امر صرف الوجود و مقصود از نهی طبیعت ساریه است.[2]

حضرت امام هم دقیقا همین مطلب را در جواب صاحب کفایه آورده و گفته: حرف صاحب کفایه درست نیست؛ زیرا برهانی عقلی دال بر تفاوت میان امر و نهی وجود نداشته و این تفاوت مبتنی بر فهم عرفی است. عرف در طرف امر امتثال را در فرد واحد می فهمد؛ همانطور که در طرف نهی امتثال را در ترک جمیع. این برهان، عقلی نبوده؛ ارتکازی عرفیست.

ایشان سپس به قاعده منطقی اشاره کرده و آن را نیز غلط دانسته. می فرماید: این‌که می گویند: نقیض موجبه کلیه سالبه جزئیه است و نقیض سالبه کلیه موجبه جزئیه، حرف غلطیست. با همان بیانی که محقق خوئی فرمودند. باید طبیعتی که در طرف سلب دیده می‌شود و همانند طبیعت در طرف ایجاب باشد. نقیض موجبه کلیه سالبه کلیه است؛ زیرا همانطور که ایجاب در جمیع افراد است، سلب هم به جمیع افراد می خورد. این بیان حسب برهان عقلی بوده و آن چه که در منطق معروف است، برهان عقلی ندارد. [3] [4]

ایشان سپس مطلبی را از محقق بروجردی نقل می کند. محقق بروجردی در توضیح محقق خراسانی فرموده: امر، بعث به طبیعت است و بعث به طبیعت با یک فرد حاصل می شود؛ زیرا با امتثال یک فرد انبعاث حاصل خواهد شد. اما حقیقت نهی زجر از وجود است و حکمت عقلائی زجر انتراک طبیعت که به ترک جمیع افراد حاصل می شود.[5]

حضرت امام می فرمایدک این فرمایش تمام نیست و فقط یک فهم عرفی از مطلب است. وگرنه هیچ برهانی برای آن وجود ندارد.


[5] نهایه الاصول، السید حسین الطباطبایی، ص247.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo