< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد جزایری

95/08/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:بررسی نحوه دلالتِ ذی المقدّمه بر مقدّمه

بحث ما حول پاسخ به این است که: آیا وجوبِ ذی المقدّمه دلالتی بر وجوبِ شرعیِ غیری برای مقدّمه دارد یا خیر؟ در صورتی که چنین دلالتی ثابت باشد، این دلالت چه نوع دلالتی است؟ عقلی است یا لفظی است؟ یعنی محل بحث این است که آیا عقل حکم به وجوبِ مقدّمه می کند یا لفظِ دالّ بر وجوبِ ذی المقدّمه، دلالتِ التزامی بر وجوبِ مقدّمه دارد؟ اگر دلالت لفظی باشد، قطعاً دلالت نمی تواند مطابقی و تضمّنی باشد و اگر دلالتی در کار باشد، آن دلالت باید التزامی باشد؛ مثلا آن لفظی که امر به ذی المقدّمه (وجوبِ نماز) کرده، آیا دلالت التزامی بر وجوبِ مقدماتِ نماز هم دارد یا وجوبِ مقدمات، به حکم عقل تشخیص داده می شوند و کاری با لفظ نداریم؟

صاحب کفایه می فرماید: محل بحث حکم عقل از باب ملازمه به وجوبِ مقدّمه است. یعنی اگر عقل حکم به ملازمه نمود، مقدّمه وجوب پیدا می کند و اگر عقل حکم به ملازمه نکرد، مقدّمه ی واجب، وجوبی پیدا نمی کند. ظاهراً محل بحث همین کلام صاحب کفایه است.

بررسی عبارت صاحب معالم

اما عبارت صاحب معالم در محل بحث، موهِم دلالت لفظی و نه عقلی است. ایشان فرموده: در این بین ملازمه ای وجود ندارد و در دلیل این کلام می فرماید: «لانتفاء الدلالات الثلاث»، دلالات ثلاث هم لفظی هستند. دلالت مطابقی و تضمّنی و التزامی. لذا معلوم می شود، ایشان محل بحث را دلالت لفظیّه تشخیص داده نه دلالت عقلیّه.

صاحب کفایه می فرماید: این درست نیست؛ زیرا ایشان اصلِ ملازمه را مفروغٌ عنه دانسته و فرموده: لفظ دلالتی بر این ملازمه ندارد. یعنی برای صاحب معالم دلالتِ لفظیّه مهم بوده و الاّ ایشان اصلِ ملازمه را پذیرفته است.

اما ایراد صاحب کفایه به ایشان این است که این تصوّر -که اصلِ ملازمه مفروغٌ عنه و بحث را بر سر دلالت لفظیّه بدانیم- درست نیست؛ زیرا خودِ ملازمه ثابت و مفروغٌ عنه نبوده و محل بحث است. لذا ما مشیِ صاحب معالم را قبول نداریم و در اصل ثبوتِ ملازمه که به دلالت عقل است، بحث کرده و کاری هم با لفظ نداریم.[1]

مناقشه حضرت امام در فرمایش صاحب معالم

مرحوم امام رضوان الله علیه نیز فرمایشی دارند که اگر آن را بپذیریم اساسِ این حرف خراب می شود. ایشان فرموده: ما در دلالت لفظیّه، دو قسم دلالت بیشتر نداریم؛ دلالت مطابقیّه و تضمنیّه. اما دلالت التزامیّه لفظیه اصلاً واقعیّتی ندارد؛ زیرا غایتُ ما یدلُّ علیه اللفظ، دلالت بر وجوب نماز است که هیچ ربطی به وجوبِ وضو ندارد. اگر قرار باشد دلالتی پا بگیرد، از بابت وجود ملازمه عقلیّه است. یعنی عقل باید به وجود ملازمه بین وجوبِ نماز و وجوبِ وضو حکم کند. پایه اصلی دلالت التزامیّه در همه جا همین حکم عقل است و ربطی به لفظ ندارد. اگر عقل چنین حکمی کند، دلالت التزامیّه داریم و الاّ لفظ دلالتی به نام دلالت التزامیّه ندارد.

البته فرمایش ایشان هم ربطی به ما نحن فیه ندارد. مراد ایشان انکاردلالت التزامیّه لفظیّه در همه جا است. ایشان می فرماید: چیزی که در لفظ ذکر شده، ملزوم است و لفظ دلالتی بر لازم ندارد. یعنی جز با حکم عقل به وجود ملازمه، نمی توان از لفظ، لازم را فهمید. بنابراین دلالت التزامیّه در همه جا عقلی است. در عبارتِ «جاء زید» لفظ دلالتی بر این ندارد که لباس های زید هم آمده باشند، بلکه ملازمه از بابتِ حکم عقل است به وجود ملازمه میان مجیء زید به عنوان لازم و مجیء لباس های او به عنوان ملزوم. اگر این حرف را زدیم، اساس حرف صاحب معالم خراب می شود؛ زیرا دیگر هیچ لفظی دلالت التزامیّه نخواهد داشت.[2]

و فیه

علمای سابق ملازمه را سه قسم کرده اند، ملازمه غیر بیّن، ملازمه بیّن بالمعنی الاعم و ملازمه بیّن بالمعنی الاخص. ایشان تصریح کرده که فقط در ملازمات بیّن بالمعنی الاخص دلاتِ لفظیّه وجود دارد.

اگر سیدنا الاعظم نیز بخواهد دلالتِ التزامیّه لفظیّه را منکر شود، باید در جای خودش یعنی در ملازمه بیّن بالمعنی الاخص، آن را انکار کند و الاّ در ملازمه بیّن بالمعنی الاعم و ملازمه غیر بیّن، هیچ کس قائل به دلالت لفظی نیست. پس ابتدا باید محل بحث را تنقیح کرد تا معلوم شود که آیا فرمایش سیدنا الاعظم وارد است یا خیر.

بیّن بالمعنی الاخص یعنی چه؟ یعنی لازمی که به مجرّد اطلاع از ملزوم، خود بخود و بدون احتیاج به تفکر به ذهن منتقل شود. این نوع ملازمه بسیار قوی و بدیهی بوده و نیازمند مقدمات نیست. یعنی برای ملازمه انسان منتظر نمی ماند تا ببیند عقل حکم به ملازمه می کند یا خیر. بنابراین به دلیل بداهتی که در این نوع ملازمه هست، انتقال ذهن انسان از ملزوم به لازم با وساطت حکم عقل نخواهد بود و اصلا نوبت به این نمی رسد که به عقل مراجعه کنیم. بلکه به محض شنیدن ملزوم بدون هیچ مقدماتی ذهن به لازم منتقل می شود.

پس در موارد بیّن بالمعنی الاخص چیزی که سبب انتقال ذهن ما به لازم می شود خودِ لفظ بوده و ما نمی توانیم این انتقال را مستند به حکم عقل کنیم؛ زیرا احکام عقلیّه نیازمند تصوّر هستند، باید تصوّری کنیم و مراجعه به عقل نماییم تا حکمی صادر شود. در حالی که در بیّن بالمعنی الاخص ذهن ما بدون وساطتِ عقل، به لازم منتقل می شود. بدیهی است که این انتقال قهری بوده و حکمِ عقل اصلا تصوّر نمی شود.

با توجه به آنچه بیان شد، فرمایش آقایان که دلالت التزامی را مستند به حکم عقل نمی دانند، کاملاً صحیح بوده و کلام حضرت امام محلّ مناقشه می باشد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo