< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد جزایری

95/02/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فی ما یتعلق بصیغه الامر/اوامر

بررسی دو تعبیر در عنوان بحث

بحث ما در مفردات عنوان بحث بود، موضع دوم بحث از این جهت است که مرحوم آخوند[1] و شیخ انصاری[2] این گونه تعبیر کرده اند که «آیا اتیان مامور به مقتضی اجزاء است یا خیر» در حالی که در کتب دیگر علما اجزاء را به خود امر نسبت داده اند، مثلا در فصول آمده : «هل الامر بالشئ یقتضی الاجزاء» یا در قوانین آمده : «هل الامر یقتضی الاجزاء ام لا»، پس ما اجزاء را نسبت دادیم به اتیان، در حالی که در فصول و قوانین اجزاء را نسبت داده اند به خودِ امر، این دو تعبیر خیلی با هم فرق می کنند، یکی مربوط فعل عبد است و دیگری مربوط به فعل مولی، کدام یک از این دو تعبیر بهتر است؟

تعبیر قوم یک مرجِّحی دارد و آن اینکه بحث اجزاء به عنوان یکی از مباحث الفاظ خوانده می شود، پس باید اجزاء طوری تقریر شود که مربوط به مباحث الفاظ باشد و این کلام صاحب فصول و صاحب قوانین را ترجیح می دهد زیرا از لفظ امر صحبت می کنند، همانطور که در بحث دلالت امر بر وجوب می گوییم «آیا لفظ امر دلالت بر وجوب دارد یا نه» در ما نحن فیه هم بگوییم «هل الامر یقتضی الاجزاء ام لا» شیخ طوسی هم حتی این گونه تعبیر کرده است، مراد از اقتضا هم دلالت التزامی است نه سببیّت، زیرا الفاظ تنها چیزی که دارند همین دلالت است و دلالت امر بر اجزاء از جمله مدالیل التزامیّه است. اما اینکه بگوییم «هل الاتیان بالمامور به یقتضی الاجزاء ام لا؟» این تعبیر کمی فاصله دارد.

تقسیم اجزاء و بررسی ریشه اختلاف

اکنون سوالی که مطرح می شود این است که ریشه اجزاء در چیست؟ اگر ریشه اجزاء را درست متوجه بشویم آن موقع می فهمیم که تناسب و سازگاری اجزاء با امر است یا با اتیان.

اجزاء در دو مقام است:

مقام اول : وقتی عملی را انجام دادید تکرارش لازم نیست، این مطلب واضحی هم هست که وقتی مولی امری نمود و ما امتثال کردیم تکرار آن معنی ندارد. اجزاء در اینجا به معنای اسقاط است و دوباره انجام دادن امر لغو می شود. زیرا با همین اتیان اولی امر ساقط می شود.

اگر مقصود از اجزاء این مطلب باشد، پس این مسئله یک حکم عقلی است. ولی باز هم می توان آن را به امر نسبت داد، چرا؟ زیرا متعلّق امر صرف الطبیعه است، وقتی یک بار اتیان بشود صرف الطبیعه حاصل می شود و مولی هم به مراد خودش می رسد، وقتی مولی به مراد خودش برسد امر و اراده اش ساقط می شود و معنای اجزاء هم همین است.

اجزاء زاییده امر است. زیرا اگر امر متعلّق به طبیعت ساریه می بود با یک اتیان امتثال حاصل نمی شد بلکه همه افرادش باید محقق می شدند، پس اجزاء از برکت این است که امر تعلّق گرفته به صرف الطبیعه و اگر احیانا تعلّق به طبیعت ساریه گرفته بود هر آینه با یک فرد امتثال حاصل نمی شد. بنابراین نسبت اجزاء به امر –همان طوری که صاحب قوانین و صاحب فصول انجام داده اند- صحیح است. زیرا انتساب از بابت ظهور امر است در تعلقش به صرف الطبیعه، و از این بابت است که صرف الطبیعه یحصل فی الخارج باوّل الوجودات فیحصل الامتثال و یسقط الامر و لا مجال لسائر الوجودات بلکه تکرار عمل لغو است.

مقام دوم : اگر گفتیم مراد از اجزاء تکرار نیست و این چیزِ قابل توجهی در بحث اجزاء نیست، بلکه آن چیزی که در بحث اجزاء برای ما مهم است، اجزاء یک مامور به است از یک مامور به دیگر، مثلا امر تعلق گرفته به نماز با تیمّم که مامور به اضطراری است، در اثنای وقت ،اضطرار برطرف شد و ما مصداق امر اختیاری شدیم(نماز با وضو)، آیا این مامور به اضطراری مُجزی است از مامور به اختیاری؟ این اصل بحث در مسئله اجزاء است. که آیا یک مامور به از مامور به دیگر کفایت می کند یا نمی کند.

مثال دیگرش اجزاء امر ظاهری از امر واقعی است، مثلا ما با طهارت استصحابی نماز خواندیم، بعد متوجه شدیم که وضو نداشته ایم و استصحابمان مطابق واقع نبوده است، آیا این نمازی که خوانده شده با طهارت ظاهریه، مجزی هست از طهارت واقعیّه؟

این دو مورد (اجزاء امر ظاهری از امر واقعی، و امر اضطراری از امر اختیاری) این ها محل بحثِ در اجزاء هستند و الا اینکه اجزاء به معنای عدم التکرار باشد یک امر بدیهی است.

حالا سوال این است که اجزاء به این معنای دوم(اجزاء امر ظاهری از امر واقعی، و امر اضطراری از امر اختیاری) آیا از امر فهمیده می شود؟ خیر، نه از امر فهمیده می شود و نه از اتیان به عمل، نه امر اقتضای اجزاء دارد و نه اتیان به عمل(خواندن نماز با تیمّم).

ملاک بحث بدلیّت است، امر که به نماز با تیمّم تعلّق گرفت ،قطعا یک مصلحتی دارد. زیرا همه احکام تبعیّت می کنند از مصالحی در متعلقاتشان، آیا این مصلحت در حدی هست که بدلیّت داشته باشد از نماز با وضو؟ یا اینکه این، مصلحت ناقصی است و نمی تواند جای آن را پر بکند؟ اجزاء در واقع به همین معناست که آیا این مصلحت جای آن مصلحت را می گیرد یا نمی گیرد .

این مطلب نه از خود امر فهمیده می شود و نه از اتیان به آن ، بلکه باید از ادله خارجیّه آن را بفهمیم. امر داریم به نماز با تیمّم و این امر ولو اینکه مال زمان اضطرار بود لکن حاوی یک مصلحتی بود، حالا ما نمی دانیم آیا این مصلحت می تواند جای مصلحت امر اختیاری را بگیرد یا خیر؟ بنابراین اجزاء را از ادله خارج باید بفهمیم.

الان نمی خواهیم بررسی بکنیم که آیا اجزاء داریم یا نداریم، بعدا باید وارد آن بشویم و ببینیم آیا دلیلی بر اجزاء و کفایت ، داریم یا نداریم، مثلا در تیمّم دلیل داریم که دلالت بر کفایت نماز با تیمم می کند .اما در سایر موارد باید بررسی بیشتر بشود.

آیا اجزاء مسئله اصولیّه است یا فقهیّه

مسئله اصولیه مسئله ای است که در طریق استنباط قرار بگیرد، آیا اجزاء اصولی محسوب می شود؟ ظاهر امر و چیزی که ابتدائاً به ذهن می رسد این است که اجزاء مربوط به مقام سقوط و امتثال است و ربطی به استنباط ندارد، قاعده اصولی باید واسطه بشود برای اثبات تکلیف در حالی که اجزاء مربوط به مقام سقوط تکلیف است.

اما یک جهت دیگر هم دارد و آن این است که اگر مُجزی باشد اعاده و قضا ساقط می شوند و اگر مُجزی نباشد اعاده و قضا لازم است، مثلا اگر نماز مع التیمّم مُجزی نباشد اعاده و قضا لازم است و اگر کافی باشد و مُجزی باشد، دیگر اعاده و قضا لازم نیست، وجوب اعاده و قضا یک حکم کلی شرعی است که به وساطت اجزاء فهمیده می شود. در این صورت حجیّت اجزاء مانند حجیّت خبر واحد، اگر خبر واحد حجّت باشد واسطه می شود برای استنباط استحباب غسل عید مثلا یا هر حکم شرعی دیگر، ما نحن فیه هم همین طور است، اگر اجزاء باشد واسطه می شود برای استنباط وجوب اعاده و قضا، بنابراین با این بیان می تواند مُندرج در قواعد اصولیّه بشود.

اما یک نکته ی که لازم است دقت بشود این است : وجوب قضا به امر جدید است و از مجعولات شرعیّه است ولی وجوبِ اعاده در وقت را گفته اند عقلی است و از مجعولات شرعی نیست.

همیشه وقتی فقیه می گوید این عمل باطل است و باید اعاده بشود این یک حکم عقلی است . دلیلش هم بقاء امر اول است، عقل می گود: عمل اول امتثال نشد و باید دوباره اتیان بشود، به خلاف وجوب قضا زیرا قضا خارج ار وقت است و امر با مُضِیّ وقتش ساقط می شود. برای همین وجوب قضا محتاج جعل و امر جدید است.

علی ایّ حال این مطلب درستی است ولی در عین حال اجزاء در مورد وجوب قضا هنوز ثمره دارد و همان ادنی ثمره برای اصالی بودن آن کفایت می کند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo