< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد جزایری

95/02/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فی ما یتعلق بصیغه الامر/اوامر

مروری دوباره بر مبنای آخوند

مرحوم آخوند فرمودند : اصاله البرائه جاری نمی شود و قاعده اشتغال جاری می شود ولو اینکه ما در اقل و اکثر قائل به جریان برائت شرعی هستیم، زیرا در موارد اقل و اکثر همه موارد اجزاء و شرایط تکلیف هستند در حالی که ما نحن فیه نمی تواند جزء یا شرط مامور به باشدو دخالت قصد الامتثال از بابت صدق الامتثال است، اگر واجب توصلی باشد صدق الامتثال متوقف بر قصد قربت نمی شود ولی اگر تعبدی باشد می شود. چون عقل حکم می کند به احراز الامتثال لذا باید احتیاط بکنیم تا امتثال احراز بشود، احتیاط در ما نحن فیه هم به امتثال بداعی الامر است.

صدق امتثال از چه جهت متوقف بر قصد الامر است؟ از بابت توقف غرض، عقل حکم می کند به اینکه برای صدق امتثال لازم است که شما احراز بکنید که غرض حاصل شده است، حالا که نمی دانید بدون قصد قربت غرض حاصل می شود یا نه پس شک در صدق الامتثال دارید، بنابراین مرجع شک به شکِّ در حصول امتثال است که مجرای اشتغال است.

اشکال محقق خوئی به این مبنا

اینطور یادم می آید که این ایراد از محقق خوئی است البته خیلی هم خاطرم نیست، می فرمایند که غرض بالاتر از خود تکلیف که نیست، اگر تکلیف مشکوک شود مجرای برائت است، در غرض هم همین حرف را بزنید، آن مقدار که ما از غرض فهمیدیم و مولی بیان نمود، همان مقداری است که متوقف بر اجزاء و شرایط است، اما دخالت قصد قربت را نمی دانیم، وقتی نمی دانیم علی المولی البیان، اگر دخالت در غرض می داشت مولی می توانسته ، باید بیان بکند، لذا قاعده قبح عقاب بلا بیان ،همان طور که در اجزاء و شرایط جاری می شود در اغراض هم قابل جریان است. چون مولی می توانسته بیان بکند.

ما در نماز و روزه یقین به تعبدیّت داریم، پس مولی می تواند بیان بکند و در یک جاهایی هم بیان نموده است، همانطور که تمرّد در برابر تکلیف عقاب آور است تمرّد در برابر غرض هم عقلا عقاب آور است، حالا اگر در مواردی بیان ننمود و ما شک کردیم ، چرا قاعده قبح عقاب بلا بیان جاری نشود؟ اغراض هم مانند تکالیف است، غیر از مولی کسی اطلاعی از اغراض مولی ندارد و تا خودش بیان نکند ما علم پیدا نمی کنیم، پس وظیفه بیان به عهده مولی است.

آن ها که می گویند احتیاط باید جاری بشود از این بابت می گویند که غرض ملزِم مولی هم عقاب آور است مانند تکالیف ملزِمه، ما می گوییم تکلیف مطلقا عقاب آور نیست . بلکه اگر منجّز بشود عقاب آور است و تنجّزش هم به بیان است ولو به واسطه اجماع (مانند نماز که ما بالاجماع می دانیم از تعبدیات است).

در مورد غرض هم همین طور است . در صورتی غرض عقاب آور است که منجّز بشود و تنجّزش هم به بیان است. مخالفت تکلیف ملزِم و غرض ملزِم هر دو عقاب آور است اما به شرطی که منجّز باشد و بیان شده باشد، این حرف ها را همه آقایان در مورد تکالیف زده اند اما محقق خوئی (ظاهرا علی ما ببالی) همین را تسرّی داده و می فرمایند در اغراض همین حرف را باید بزنیم. همان طور که استحقاق عقاب در تکالیف متوقف بر تنجز است در اغراض هم همین گونه است و تنجزش هم به بیان واصل است.

و فیه

آخوند کانه متوجه این این اشکال بوده لذا در بیانشان تعبیر به غرض نکرده بلکه تعبیر کرده به خود تکلیف، چرا باید قاعده اشتغال را جاری بکنیم؟ زیرا به حکم عقل باید احراز امتثال بکنیم و اصاله البرائه هم جاری نیست چون امکان اخذ قصد قربت در امر مولی وجود ندارد، پس محور کلمات آخوند صدق امتثال تکلیف است، «ان الشک ههنا فی الخروج عن عهده التکلیف المعلوم مع استقلال العقل بلزوم الخروج عنها» یک تکلیف معلومی داریم و شک داریم که بدون قصد قربت از عهده آن خارج می شویم یا خیر، در اینجا هیچ اسمی از غرض نیاورده.

پس جواب ما به محقق خوئی این است : آخوند که قائل به اشتغال شده ناظر به مسئله غرض نبوده بلکه ناظر به این است که شک داریم به خروج از تکلیف و صدق امتثال. زیرا تکلیف گاهی به شکلی است که فقط با قصد قربت امتثالش حاصل می شود.

تقویت دوباره اشکال محقق خوئی

می توانیم بگوییم که شک در خروج از عهده امتثال تکلیف سببی و مسببی است، همیشه اصل سببی حاکم یا وارد بر اصل مسببی است، درست است که تعبیر محقق خوئی ربطی به تعبیر آخوند ندارد و آخوند هیچ اسمی از غرض نبرده است ولی این شکی که آخوند فرموده که ما شک می کنیم از عهده امتثال خارج می شویم یا خیر منشأش چیست؟ منشأ شک آخوند همین مسئله غرض است، لذا آن اصاله البرائه ای که محقق خوئی در طرف غرض جاری نموده حکومت می کند بر قاعده اشتغالی که آخوند فرموده .زیرا شک ما در امتثال منشأش تحصیل غرض است، بدین صورت موضوع قبح عقاب بلا بیان درست می شود چون غرض منجّزی نداریم که مجرای اشتغال باشد، بنابراین منشأ قاعده اشتغال از بین می رود و عقل دیگر نمی گوید که به این شکت اعتنا بکن زیرا منشأ آن لازم الرعایه نیست.

الامر یدعوا الی ما تعلّق به، ما هم متعلّق را آورده ایم پس چرا شک در امتثال کرده ایم؟ از بابت غرض، ما تکلیف را آورده ایم اما هنوز احتمال می دهیم که یک غرضی جدای از تکلیف وجود داشته باشد، چون شک در امتثال ، مجرای قاعده اشتغال است.

ما در جواب می گوییم که اگر منشآ این شک غرض بوده و الان معلوم شده که غرض منجّز نیست، منجّز نبودن به این معناست که عقاب آور نیست، تمام قاعده اشتغال به خاطر احتمال عقاب است و ما الان احتمال عقاب نمی دهیم، پس اساس و موضوع قاعده اشتغال مرتفع می شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo