< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد جزایری

94/12/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فی ما یتعلق بصیغه الامر/اوامر

مقدمه

دیروز توجیه محقق اصفهانی را خواندیم که فرموده بودند اگر قصد داعی الامر جزء واجب قرار بگیرد، یعنی وجوب تعلق گرفته باشد به مجموعه ای از عمل و قصد الامر مواجه با این اشکال می شود که لازم می آید که الامر یدعو الی داعویّه نفسه ، که به منزله (علیّه الشئ لعلیّه نفسه) است که محال است. [1]

جواب دوم به محقق اصفهانی (جواب محقق خوئی)

اما جواب دیگری که به محقق اصفهانی داده می شود و گفتیم که این را بعدا خواهیم گفت، این است که محقق خوئی می فرمایند وقتی امر به چیزی تعلق گرفت که مرکب باشد مثلا از دو جزء، از آن امر دو امر ضمنی متولّد می شود، یعنی امر استقلالی به عدد اجزاء، منحل به اوامر ضمنیّه متعدّده می شود، در ما نحن فیه مامور به ما دو جزء دارد، یکی ذات العمل و دیگری اتیان بداع الامر، پس اگر فرمایش محقق خوئی را کسی بپذیرد باید بگوید در ما نحن فیه ما دو امر ضمنی داریم که یکی تعلّق گرفته به ذات العمل و دیگری تعلّق گرفته به اتیان بداعی الامر، اتیان بداعی الامر به چه معنی است؟ بمعنی اتیان بداعی امتثالِ آن امر ضمنی که به ذات عمل تعلّق گرفته است، پس امری که تعلّق گرفته به جزء دوم دعوت نمی کند به داعویت خودش بلکه دعوت می کند به داعویّت آن امرِ ضمنیِ دیگر که به ذات عمل تعلّق گرفته است، با این بیان اشکال محقق اصفهانی مرتفع می شود.[2]

و فیه

این جواب مبتنی بر این است که ما این انحلال را بپذیریم و قبول بکنیم که اوامر متعددی داریم، لکن بسیاری از آقایان این را قبول ندارند و اصلا واقعیّت هم ندارد،بلکه باید بگوییم امر به مرکب در قوّه اوامر متعّدد است اما اینکه حقیقتا به اوامر متعدد تبدیل بشود این خلاف واقع است.

 

جواب سوم و جواب نهایی به محقق اصفهانی

جواب صحیح به نظر ما این است که در اینجا یک مغالطه ای صورت گرفته است، یک امری به ذات عمل عبادی تعلّق گرفته که بخشی از آن عمل اتیان بداعی الامر است،

و حالا سوال این است که، اینکه می فرمایند از این امر لازم می آید داعویّت به داعویّت خودش یعنی چه؟ یعنی امر به خودش تعلّق گرفته و می گوید ای امر تو باید داعویّت داشته باشی! ولی این خلاف واقع و غیر معقول است، که مخاطبِ امر، خودِ امر باشد و اصلا کار به (علیّه الشئ لعلّیه نفسه ) نمی کشد زیرا از همان اول کار غیر معقولی است و احتیاج به استدلالهای دیگر هم ندارد، اما سوال دیگر این است که آیا از کلام فقها چنین چیزی برداشت می شود واقعا؟ جواب این است که خیر، در عبارات فقها چنین چیزی نداریم و این تفسیر و تصوّر از امر یک چیز مَن درآوردی است.

آنچه درعبارات فقها آمده یکی امر به ذات عمل است و دیگری امر به مکلّف است که باید اتیانش به داعی الامر باشد، پس مخاطب خود امر نیست که ای امر تو داعویّت داشته باش، بلکه مخاطب مکلّف است که تو اتیان بکن عمل را بداعی الامر، این به چه معناست؟ یعنی ای مکلّف داعویّت امر را قبول بکن و بپذیر، امر علی ایّ حال داعویّت انشائیّه را دارد، انما الکلام در این است که مکلّف اطاعت بکند یا نکند، معقول هم همین است که مخاطب امر، مکلّف باشد، کارِ مکلّف هم قبول کردن آن داعویّت امر است، متاثِّر بشود و نفسش این داعویّت را بپذیرد و قبول داعویّت غیر از داعویّت امر است.

فقها هم مکلّف را محور قرار داده اند و گفته اند که مکلّف باید عمل را بداعی الامر اتیان بکند و این امر امرِ به مکلّف به قبول این داعویّت است، فقها می گویند ما یک امر به ذات عمل داریم و یک اتیان بداعی الامر، اتیان تعلّق به مکلّف می گیرد نه به امر، لذا چیزی که ایشان می فرماید از اساس اشتباه است.

پس یک اشکال ما این بود که این حرف، تفسیر کلام محقق خراسانی نمی تواند باشد، اشکال دوم ما این است که «ان یکون الامر داعیا لداعویه نفسه» چه کسی این حرف را زده؟آیا به امر گفته اند تو داعویت داشته باش؟ خیر، بلکه به مکلّف گفته اند که تو باید امتثال بداعی الامر بکنی، اشکال دیگری هم محقق خوئی گرفته بودند به واسطه اوامر ضمنیه که بسیار هم جواب زیبایی بود لکن مبتنی بر این است که ما بپذیریم که اوامر شرعیه حقیقتا به اوامر ضمنیه تبدیل می شوند، لکن این را ما نمی پذیریم و واقعیت ندارد، بعثها و دواعی متعددی دارد نه اوامر ضمنی متعدد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo