< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد جزایری

94/10/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فی ما یتعلق بصیغه الامر /اوامر

الفصل الثانی: فیما یتعلّق بصیغه الامر

معنای صیغه امر

بحث ما در ماده امر تمام شد و رسید به صیغه امر اعم از اینکه حاضر باشد یا غایب مانند «إفعَل» و «لِیَفعل». برای صیغه امر معانی مختلفی ذکر شده که خواهیم خواند. لکن خواهیم گفت: این معانی هیچ کدام موضوع له صیغه امر نیستند؛ بلکه صیغه امر وضع شده برای «طلب» و این معانی دواعی طلب هستند و نه معنای صیغه امر. در استعمال صیغه امر گاهی داعی، خودِ طلبِ حقیقی است و گاهی داعیِ دیگری در کار است.

علی ای حال صاحب کفایه در مقام ذکر این معانی می فرماید: «و قد عد منها : الترجي ، والتمني ، والتهديد ، والإنذار ، والإِهانة ، والاحتقار ، والتعجيز ، والتسخير ، إلى غير ذلك.» برخی نیز تا بیش از بیست معنی ذکر کرده اند.

تمنّی و ترجی: مانند قول إمرء القیس «الا ایّها الیل الطویل الانجلی---بصبح و ما الاصباح منک بامثلِ» این بیت در مورد یک شبِ طولانیست که در آن شب إمرء القیس -که از شعرای بزرگ عرب بوده- خطاب به شب می گوید: ای شب طولانی زودتر تمام شو، مُنجلی شو به صبح، هر چند اگر صبح بشود نیز خیلی با تو تفاوت نمی کند.

شاهد بر سر «إنجلی» که صحیحش «إنجلِ» است زیرا معتل اللام است و باید لام الفعل در جزم ساقط گردد. چون جزم معتل اللام به سکون نیست و به حذف حرف عله است، لکن به ضرورت شعری حذف نشده است. علی ای حال این امر برای تنمّی و ترجّی است. هدف از این امر آرزو کردن است لذا برخی قائلین می گویند: در اینجا امر به معنای تمنی و ترجی به کار رفته است.

تمنی و ترجی در زبان فارسی هر دو به معنای اظهار امیدواریند. لکن در زبان عربی با هم تفاوتی دارند؛ اگر آن چیزی که آرزو می شود امکان وقوع نداشته باشد، این را تمنّی می گویند. مانند «لیت الشباب لنا یعودُ یوما» این جمله تمنی است زیرا بازگشت جوانی غیر ممکن است. ولی اگر آرزو امکان وقوع داشته باشد، ترجی خواهد بود که معمولا با لعلّ می آید. در سوره طلاق آمده «لعل الله یُحدث بعد ذلک امرا»[1] شاید خداوند بعد از طلاق فرجی برای زن و مرد ایجاد کند.

تهدید: معنای دیگری است که ذکر شده، مانند «إعملوا بما شئتم انّه بما تعملون بصیر»[2] این تهدید است؛ یعنی: هر کاری که انجام دهید در قبضه قدرت ماست و عذابش را خواهید دید.

انذار: نیز معنایی دیگر است. مانند «قل تمتّعوا فانّ مسیرکم الی النار»[3] در دنیا استفاده ببرید و تمتّع کنید چرا که مسیر و مقصد شما، آتش جهنم است.

اهانت: معنای بعدی است. مانند «ذُق انّک انت العزیز الکریم»[4] آیه شریفه در مورد جهنم و روز قیامت است. به جهنمی می گویند: عذاب الیم را بچش. تو همان کسی هستی که عزّت داشتی و به خود می بالیدی. این «ذُق» برای اهانت به اوست.

احتقار: هم معنای دیگر است. کوچک کردن طرف مقابل مانند «القوا ما انتم مُلقون»[5] هر چه دلتان می خواهد بیاندازید. کنایه از اینکه اینها بی ارزش است و کاری از پیش نمی برد.

تعجیز: نیز از دیگر معانی امر است. مانند «فاتوا بسوره من مثله»[6] . در اینجا امر برای عاجز خواندن عربهای مشرک و اثبات عجزشان است.

تسخیر: معنای بعدیست. «کونوا قرده خاسئین[7] «قِرَده» جمع «قرد» و به معنای میمونها است. «خاسئین» هم به معنای پَست است. در اینجا امر از جانب خداوند بوده و با آمدن آن همه مسخّر امر الهی و تبدیل به میمون شدند.

به غیر از اینها معانیِ دیگری هم ذکر شده. مانند:

تسویه: در آیه شریفه «إصبروا او لا تصبِروا» صبر بکنید یا صبر نکنید مساوی است، این هم از معانی امر است.

دعا: در مواردی امر استعمال می شود برای دعا کردن.

تکوین: نیز از دیگر معانی امر است. «ان یقول له کُن فیکون» کما یقولون.

لذا آخوند می فرمایند: «الی غیر ذلک».

تفاوت میان داعی و موضوع له

برخی گفتند: اینها معانی صیغه طلب هستند، صاحب کفایه در جواب می فرماید: «وهذا كما ترى» این حرف محل اشکال است، «ضرورة أن الصيغة ما استعملت في واحد منها ، بل لم يستعمل إلّا في إنشاءً الطلب ، إلّا أن الداعي إلى ذلك ، كما يكون تارةً هو البعث والتحريك نحو المطلوب الواقعي ، يكون أُخرى أحد هذه الأمور ، كما لا يخفى.» موضوع له صیغه همان «طلب» است لکن در انشاء طلب، ممکن است دواعی مختلف باشد. گاهی داعی، بعث و تحریک است و گاهی هم دواعی مذکوره مانند تهدید و انذار.

بدون شک در تمام این موارد امر در طلب استعمال شده و این مواردی که بیان شد، همه داعی و انگیزه و اهدافی برای استعمال صیغه طلب هستند. پس صیغه امر در خودِ طلب به کار رفته؛ لکن به هدف تعجیز، تهدید یا دیگر دواعی.

«قصارى ما يمكن أن يَّدعى ، أن تكون الصيغة موضوعة لإِنشاء الطلب ، فيما إذا كان بداعي البعث والتحريك ، لا بداعٍ آخر منها ، فيكون إنشاءً الطلب بها بعثاً حقيقة ، وإنشاؤه بها تهديداً مجازاً» بالاترین چیزی که در این رابطه می توان گفت این است که اگر هدف و انگیزه آمر واقعا طلب باشد، استعمال، حقیقی می شود. لکن اگر مُستعمل فیهِ آمر، طلب اما بداعیِ دیگری غیر از طلب باشد، مانند تعجیز و تهدید، این استعمال مجازی خواهد شد. لذا صیغه امر اگر بداعی البعث و التحریک باشد استعمال حقیقی اما اگر بداعی دیگری باشد استعمالِ مجازی است. علی ای حال معنای صیغه امر طلب است نه چیزی دیگر.[8]

تسرّی بحث به انشائات دیگر

«إيقاظ: لا يخفى أن ما ذكروه في صيغة الأمر ، جار في سائر الصيغ الإنشائية» می فرماید: اگر از غفلت بیدار شوید و قدری تامل بنید متوجه می شوید: این حرف، در باب صیغه امر در سایر انشائیات هم قابل تطبیق است. مثل استفهام؛ استفهام گاهی به داعی حقیقی است و گاهی در انکار، گاهی در تقریر و گاهی در توبیخ به کار می رود. ادات استفهام هیچگاه از معنای حقیقی خودش منسلخ نمی شود و همیشه معنی و مستعمل فیه آن استفهام است. لکن داعی گاهی استفهام حقیقی است، گاهی انکار و گاهی تهدید الی غیر ذلک. مستعمل فیهِ ادات استفهام، همیشه استفهام است لکن دواعیِ استفهام متفاوت است نظیر همان که در صیغه امر بیان کردیم.[9]

اما چگونه استعمال استفاهم به دواعی غیر حقیقی موجب مجازیت می شود؟ در جواب می گوییم با توجه به شرط واضع مبنی بر انحصار استعمال ادات استفهام در استفهام حقیقی، موضوع له «هَلِ» استفهام به داعی استفهام حقیقی بوده و اگر به داعی دیگری استعمال گردد چون از شرط حین الوضعِ واضع تخلّف شده استعمال مجازی خواهد شد.

«فكما يكون الداعي إلى إنشاءً التمني أو الترجي أو الاستفهام بصيغها ، تارةً هو ثبوت هذه الصفات حقيقة، يكون الداعي غيرها أُخرى» دواعی هم مختلف اند، مثلا گاهی ادات تمنی و ترجی بداعی ترجّی استعمال می شود، گاهی نیز ادات ترجّی بدون طلب حقیقی استعمال می شود، مثل استعمال بداعیِ اظهار محبوبیت، که در این صورت تمنّی حقیقی نبوده و مستعمل در تمنّی دل ندارد و فقط می خواهد نسبت به موضوع اظهار محبوبیت کند. در چنین مواردی ادات تمنّی و ترجّی در معنای دیگری استعمال نشده اند، بلکه در همان معنای تمنّی و ترجّی بکار رفته اند؛ لکن به بداعیِ اظهار محبوبیّت.

استفهام هم همینطور است، یعنی گاهی استفهام می کند چون جواب را نمی داند. این می شود استعمال حقیقی. گاهی غرض و داعی از استفهام انکار است، این می شود استفهام انکاری، در اینجا آنچه عوض شده داعی است نه معنی.

استفهام و تمنی و ترجی در کلام الهی

از اینجا مرحوم آخوند وارد در بحث استفهام و تمنی و ترجی در کلام الهی می شود.

ایشان برخی از این دواعی را در کلام الهی محال می داند. دلیل ایشان این است که: تمنی و ترجی اختصاص به آدم عاجز دارد و عجز در ساحت مقدس الهی راه ندارد.

پس این همه «لعل» برای چه در قرآن آمده؟ «لعلکم تفلحون»، «لعلّهم یحذرون» اینها به چه معنی هستند؟ در پاسخ می فرماید: اینها به معنای اظهار المحبوبیِه و مثلا محبوبیّت الحذر است نه تمنّی حقیقی و آرزو. در مورد استفهام هم همینطور، استفهام علامت جهل است در حالی که جهل برای خداوند امکان ندارد، برای همین می گوید: استفهامات قرآنی همه مجازی اند.

صاحب کفایه می فرماید: استحاله استعمال حقیقی این دواعی برای خدا نیاز به توضیح دارد. توضیح اینکه: انشاء اینها محال نیست و در کلام الهی اینها در معانی انشائی خود به کار می روند. استفهام استعمال می شود در استفهام انشائی، تمنی و ترجی استعمال می شود در تمنّی انشائی و ترجّی انشائی. استفهام و تمنی و ترجی حقیقی برای خدای متعال محالند، اما انشائشان که محال نیست. مستعمل فیه لفظ وجود انشائی اینها است که برای خداوند محال نیست.

به عبارت واضح تر و برای مثال انسانی را تصور کنید که انشاءِ استفهام یا تمنّی می کند. شما از دل او خبر ندارید و داعی حقیقی او را هم نمی دانید. ولی استعمالش را صحیح می دانید. این امر هیچ استحاله ای ندارد. در مورد خداوند هم امر همینگونه است، آنگاه که خداوند متعال ادات استفهام و تمنی و ترجی به کار می برد لزومی ندارد که بگوییم: خروج از معنای حقیقی لازم است. هیچ اشکالی ندارد که این ها در معنای حقیقی خودشان انشاء شوند. لکن باید توجه داشت که در مورد خداوند داعی (در استفهام) نمی تواند رفع الجهل باشد، یعنی هرچند مُستعمل فیه استعمال انشائی است چه در مورد خداوند و چه در مورد غیر خداوند، لکن در مورد خداوند متعال، داعی نمی تواند حقیقی یعنی رفع الجهل باشد.

شیخ انصاری در بحث آیه نفر و در انتهای آیه که آمده «لعلهم یحذرون»؛ این بحث را دارد. ایشان می فرماید: که ترجّی حقیقی در مورد خداوند محال است؛ لذا در معنای مجازیِ اظهارالمحبوبیه به کار رفته است.[10] آخوند در واقع دارد به شیخ جواب می دهد که این ترجّی انشائی است که در مورد خداوند محال نبوده و تنها داعی متفاوت است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo