< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد موسوی جزایری

94/09/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طلب و اراده /اوامر
نقد کلمات اشاعره و قاضی روزبهان
قاضی روزبهان برای اثبات کلام نفسی و اختلاف طلب و اراده دو دلیل آورده بود، یکی این که انسان وقتی تکلم می کند، ابتدا باید یک معانی را در ذهن خود ترسیم کند، و این ترسیم، نمی تواند عین علم باشد، چون امکان دارد شخص، بخواهد دروغ بگوید، نتیجه اینکه این ترسیم معانی، همان کلام نفسی می باشد،که غیر از علم است. و علم، مطابق با واقع است. در حالی که متکلم می خواهد خلاف علمش تکلم کند.
این مطلب مبتنی بر دو اصل است، که هیچ کدام در مورد خدای متعال صدق نمی کند، یکی اینکه خداوند احتیاجی به ترسیم معانی ندارد، بلکه این انسان ها هستند که گاهی علومِ، در ذهنشان مغفول واقع می شود، لذا انسان قبل از تکلم، به خاطر دفع غفلت، نیاز دارد آن معانی را مرور کرده و تمرین کند، حال آنکه بر خداوند متعال چنین نسیان و غفلتی عارض نمی شود، «لا تاخذه سنه و لا نوم»[1]، علومش همیشه حضوری بوده و هیچ گاه غفلت بر او عارض نمی شود، «و ان من شئ الا عندنا خزائنه و ما ننزل الا بقدر معلوم»[2] لذا قاضی روزبهان در اینجا اشتباه کرده است.[3]
دوم اینکه می گوید علم، همیشه مطابق با واقع است. در حالی که گاهی متکلم می خواهد خلاف واقع سخن بگوید، مثلا خداوند اصدق القائلین است و چنین چیزی در مورد ایشان قابل تصور نیست، لذا در مورد خداوند متعال نمی توان گفت، صفتی به نام کلام نفسی وجود دارد، که غیر از علم الله است.
همان طور که کلام نفسی با علم، قیاس شده بود طلب را نیز با اراده قیاس کرده، و چنین گفته بودند که طلب غیر از اراده است. زیرا اراده، شوق مؤکد به یک واقعیتی است، که متکلم طالب آن است، لکن طلب، گاهی برای امتحان است، یعنی طلب می کند در حالی که نسبت به آن اراده ندارد، پس طلب غیر از اراده شد، زیرا در طلب های امتحانی، انسان اراده جدی ندارد.
در جواب می گوییم ما در نفس یک اراده داریم، که بعد از شوق مؤکد حاصل می شود، لکن چیزی به جز طلب انشائی نیست. طلب نفسی که همان طلب از نفس است، مانند «طلب العلم» «طلب المال» این به معنای تصدی برای انجام کار است، لکن طلب انشائی که طلب از غیر است، و با انشاء و به زبان حاصل می شود، در بسیاری از موارد مطابق با اراده جدیه است. گاهی هم مطابق نبوده و طلب امتحانی است، یعنی خداوند اراده جدیه نسبت به وقوع این عمل در خارج را ندارد، مثلا اراده جدیه نسبت به ذبح اسماعیل در خارج ندارد، در اینجا طلب، به حسب ظاهر ذبح ولد است. حال آنکه اراده جدیه خداوند خلاف این طلب است. و طلب برای امتحان آمده، پس آیا ما یک صفت نفسی به نام طلب داریم که مانند سایر صفات قدیم است؟ خیر، این «إفعل» یا «اقیموا الصلاه» این ها از جمله افعال الله هستند، درست است که اراده جدیه خداوند مغایر با طلب بوده، لکن خود طلب، صفت نفسی نیست، بلکه فعلی است که حادث بوده و از جمله افعال الله است.
به نظر می رسد همین مقدار از بحث طلب و اراده کفایت می کند و نتیجه بحث ما این شد که ما چیزی به نام طلب نفسی نداریم، چون طلب از مقوله فعل است، و طلبِ از غیر که انشاء است و طلبِ از نفس مانند «طلب العلم» و «طلب المال» این هم از افعال خارجیه است، لذا ما در باب طلب، یک صفت نفسی نداریم که بخواهیم ببینیم عین اراده است، یا غیر اراده، بله اگر یک صفت نفسی داشته باشیم، در آنجا این بحث پیش می آید که عین اراده است یا غیر اراده، لکن اینچنین صفتی در نفس نداریم، طلب نفسی مانند «طلب المال» این همان کاسبی کردن در بازار است و ربطی به صفات نفسانی ندارد، آنچه در نفس داریم، اراده است، در طلب انشائیه هم همینطور، لذا وقتی طلب انشائی، از سنخ صفات نبود، دیگر این بحث که آیا عین اراده است یا غیر اراده، منتفی می شود.
درباره کلام نفسی هم همان جوابی که گفته شد کفایت می کند.


[3] تحریر الاصول، سید محمد علی موسوی جزایری، ج1، ص302.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo