< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد موسوی جزایری

94/08/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی جریان استصحاب در شک در مشتق/مشتق
بررسی جریان استصحاب
بحث ما در شک در اصل مشتق بود، یعنی جایی که ما نمی دانیم مشتق موضوع است برای خصوص متلبس یا اعم از متلبس فی المبدا. سوال مطرح در این زمنیه این است که، برای تعیین معنای مشتق آیا اصلی در مسئله وجود دارد یا خیر؟
بحث اصل لفظی گذشتو رسیدیم به اصل عملی. گفته اند: که اگر ایجاب و تشریع وجوب از اول بوده استصحاب جاری است. زیرا فرض این است که حکم در زمان تلبس وجوب داشته، حال که مبدا از ذات منقضی شده، بقاء وجوب یا هر حکم شرعی دیگری را استصحاب می کنیم، اما اگر زمان وجوب بعد از زمان تلبس باشد، یعنی ابتدا تلبس از ذات زائل و پس از آن حکم تشریع شده، اصاله البرائه جاری خواهد بود.
بررسی جریان استصحاب در شبهات مفهومیه
بیان شد که در مسئله استصحاب مواجه با اشکال شبهه مفهومیه هستیم. آقایان در شبهات مفهومیه نه در موضوع و نه در حکم، استصحاب را جاری نمی دانند. مثلا در وجوب روزه که به معنای امساک نهار است، اگر در مفهوم نهار شک شود که آیا خاتمه نهار غروب آفتاب است یا زوال حمره مشرقیه، نمی توان استصحاب بقاء نهار را جاری کرد. زیرا شک، در مفهوم لفظی است که دایر بین قطع به بقاء و قطع به ارتفاع می باشد.
در خودِ بقاء وجوبِ صوم هم امکان استصحاب نیست. زیرا شک، در بقاء موضوع بوده و لکن مجرای استصحاب شک همراه با یقین به بقاء موضوع است. مثلا اگر دست من نجس شد و شک در زوال نجاست بود، استصحاب جاری می شود؛ زیرا دست که موضوع استصحاب است باقی می باشد و فقط در این صوت است که «لا تنقض» صدق می کند.
اما اگر موضوع مرتفع شود، دیگر «لا تنقض» صدق نخواهد کرد. شک ما در بقاء وجوب صوم شک در بقاء موضوع است، لذا استصحاب جاری نمی شود. ما نحن فیه هم همین گونه است. زیرا شک ما در مفهوم مشتق است و به همین خاطر، استصحاب نه در موضوع و نه در حکم جاری نمی گردد.
و فیه
این حرف را ما در بحث صوم و نهار قبول داریم اما با این حال می گوییم: در بحث مشتق امکان جریان استصحاب وجود دارد. از مثالهای معروف بحث ما کراهت بول تحت شجره مثمره است؛ اگر ما شک کردیم که مراد از «مثمره» درختی است که در حال اثمار است یا درختی را که ثمره و میوه اش هم چیده شده شامل می شود؟ یعنی بگوییم: آیا می توان با استصحاب کراهت، حکم را برای درختی که میوه هایش چیده شده، اثبات کرد؟
این مثال با نهار متفاوت است، زیرا در این مثال، باید معلوم شود که در نظر عرف موضوع این کراهت چیست؟ آیا معروضِ حکمِ کراهت و موضوع استصحاب ذات الشجره است و حیثیت اثمار حیثیت تعلیلیه است، یا اینکه موضوع ذات الشجره نبوده بلکه شجره به وصف مثمریت موضوع و حیثیت اثمار حیثیتی تقییدی است؟
اگر آب کُرّی به نجاست متغیر شد نجس می شود، آیا با ازاله بنفسه تغیر، نجاست هم مرتفع می شود؟ فقها فرموده اند: چون استصحاب نجاست جاریست، حکم به طهارت نمی شود. سوال پیش می آید، در صورتی که موضوع تغیّر باشد چگونه با زوال آن استصحاب جاریست؟ در پاسخ فرموده اند: موضوع ذات الماء است و حیثیت تغیّر حیثیت تعلیلیه است، یعنی تغیّر علّت نجاست و نه معروض و موضوع آن است، بلکه موضوع نجاست، ذات الماء بوده که باقی است، لذا استصحاب جاری می شود.
حال چرا در ما نحن فیه هم همین حرف را نزنیم؟ حیثیت مثمر بودن علتی بود برای کراهت، اما چه اشکالی دارد حیثیت اثمار، تعلیلیه باشد. موضوع کراهت ذات الشجره است مانند همان بحثی که در تغیر گفتیم، موضوع حکم نیز در نظر عرف شجره و حیثیت مثمر بودن علت آن است. حال هرچند باید تلبس احراز شود تا حکم ثابت باشد، اما ضربه ای به موضوع نمی زند، چون موضوع حکم ذات الشجره بوده که باقیست.
مثالی دیگر، مثلاً بگوییم اکرم العلماء؛ زید هم یک زمانی عالم بود اما بعدها علمش را فراموش نمود، همین بحث می آید که آیا مراد از عالم تلبس است یا اعم از متلبس و ما انقضی؟ شک می کنیم در بقاء وجوب اکرام زید، آیا ایراد درست است که بگوییم: شک در بقاء موضوع داریم؟ خیر، زیرا موضوع حکم خود شخص زید بوده و حیثیت عالمیّت حیثیتی تعلیلی است.
اگر این حرف را پذیرفتیم -که بعید هم نیست- همانطور که آخوند فرموده: استصحاب جاری می شود.[1]

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo