< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد جزایری

94/07/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:اختلاف مشتقات از جهت مبادی/مشتق
دلالت افعال بر زمان
گفتیم: صاحب کفایه دلالت افعال بر زمان را رد کرد و فرمود: که این کلام، اصلی ندارد، ادله ای هم ذکر کردند.
یک دلیلشان این بود که اگر زمان دخل در معنای فعل داشته باشد، تجریدِ فعل از معنای خود در استعمال در مجردات و خود زمان، لازم می آید.
دلیل دومشان این بود که اینکه اگر فعل مضارع دلالت بر حال و استقبال داشته باشد. این دلالت بر هر دو زمان یا با اشتراک لفظی است و یا معنوی، اگر اشتراک لفظی مراد باشد، که غلط است. همچنین اگر مرادتان اشتراک معنوی باشد باید زمان حال و استقبال جامعی داشته باشند تا فعل برای آن جامع وضع گردد، حال آنکه که جامعی میان حال و استقبال وجود ندارند. مگر آنکه گفته شود مفهوم الزمان را به عنوان جامع بدانیم که این نیز اشتباه است، چرا که فعل دلالت بر حقیقت الزمان می کند نه مفهوم الزمان.
دلیل سومشان هم این بود که مراد از زمان های گذشته و حال، گذشته و حالِ حقیقی است. در حالی که خیلی موارد استعمال شده در گذشته و حالِ اضافی و در واقع مستقبل است لکن فعل ماضی به کار برده یا بالعکس، مثلا گفته می شود پارسال زید از سفر آمد «و هو یبکی» این در واقع مربوطِ به گذشته است با این حال فعل مضارع به کار برده شده. [1]
و فیه
به نظر این اشکالات بسیار ضعیف و ادله خیلی سخیفی هستند. زیرا نشانه حقیقت و مجاز فقط تبادر و عدم صحت سلب و اطراد است. حالا اگر از این سه طریق فهمیدیم معنای حقیقی چیست، ولو در موارد زیادی هم در معنای دیگری به کار رودند، دیگر همان موضوع له است و خللی نیز در معنای حقیقی ایجاد نمی شود.
بنابراین ملاک اصلی در کشف معنای حقیقی تبادر بوده و اگر تبادر حاصل شود، این حرف که گفته شود در فلان جا تجرید و تجوز لازم می آید، دیگر اعتباری نخواهد داشت.
همچنین در رد استدلال دوم نیز بسیاری گفته اند: فعل مضارع مشترک لفظی است بین زمان حال و استقبال، برخی هم گفته اند که حقیقت در حال و مجاز در استقبال است و شاهد آن نیز استفاده از سین و سوف می باشد.
نظر مختار در باب دلالت افعال بر زمان
به نظر ما وقتی متبادر از افعال را بررسی می شود، می بینیم، از فعلی مثل «ضَرَب» زمان به خصوص استفاده نمی شود، «ضَرَبَ» موضوع است از برای نسبت تحققیه کما یقولون، «یضرب» برای نسبت ترقبیه، «اضرب» برای نسبت بعثیه و «لا تضرب» برای نسبت زجریه.
فعل ماضی که موضوع برای نسبت تحققیه است چون تحقق مربوط به چیزی است که انجام شده، به دلالت التزامیه می فهمیم که مربوط به ماضی است، نه اینکه زمان ماضی خودش جزء معنای فعل باشد.
فعل مضارع هم همینطور، ترقّب به معنای انتظار است، در نسبت ترقبیه هم با همین بیان، زمان جزئی از موضوع له فعل مضارع نبوده و این نسبت ترقبیه است که تلازم با حال و استقبال دارد، نه اینکه دلالت مطابقیه داشته یا موضوع له آن باشد.
پس تبادر به ما نشان می دهد که فعل دلالت بر زمان دارد، لکن نه به دلالت مطابقی، بلکه موضوع له فعل با زمان تلازم دارد.
بحث دیگری که لازم است اشاره کنیم این است که تعبیرِ نسبت تحققیه و ترقبیه تعبیری ضعیف است، زیرا نسبت تحققیه به معنای فعلی است که تحققش قطعی است، اعم از اینکه واقع شده باشد یا در آینده واقع شود، نسبت ترقبیّه نیز به معنای انتظار است، لکن اینکه این فعل در حال و آینده محقق گردد یا نه، از این کلمه فهمیده نمی شود. در حالی که شما وقتی می گویید «زید یضرب» به این معنی است که قطعا محقق خواهد شد و نه صرف انتظار تحقق. این بحثی است که به صورت مفصل در کتاب تحریر الاصول مطرح و در آن جا نظرمان را هم بیان نموده ایم. لذا به جهت اختصار در این مقال از بیان آن صرف نظر می کنیم.
الرابع فی اختلاف المشتقات من حیث المبادی
بحث بر سر این است که مشتقات از لحاظ مبادی متفاوتند، برخی بالفعل هستند، برخی بالملکه و برخی دیگر بالحرفه و المحنه. وقتی می خواهیم تلبّس این مشتق و بقاء آن را بررسی کنیم، باید از نظر مادی ببینیم از کدام دسته است، مثلا وقتی زید متلبّس به بقّالی که محنه است(محنه یعنی شغل) شد، آیا شب که زید در خانه است و نه در مغازه آیا متلّبس به بقالی هست یا خیر؟ جواب آن است که چون منظور شغلِ بقالی است، تلبّسش باقیست.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo