< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد موسوی جزایری

94/03/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : مقدمات/ استعمال اللفظ فی اکثر من معنی/ کلام صاحب معالم و صاحب قوانین
استعمال اللفظ فی اکثر مِن معنی
صاحب کفایه در ادامه بحث متعرض کلام صاحب معالم و صاحب قوانین شده است، صاحب معالم چنین فرموده که فرق است میان مفرد و تثنیه و جمع، در مفرد صحیح است مجازا و در تثنیه و جمع بدونِ تجوز صحیح است، صاحب کفایه می فرماید: «فلا وجه لما ذکره صاحب المعالم و هو اعتبار الوحده فی الموضوع له فان اعتبار الوحده فی الموضوع له واضح المنع»
دلیل کلامِ صاحب معالم این است که می فرماید واضع که لفظِ مفرد را وضع می کند برای یک معنایی برای همان معنی وضع می کند، لذا این معنی مقیّد می شود به قید وحدت، لفظ زید که وضع می شود برای یک موضوع له وضع شده است لذا وحدت قیدِ این وضع است، حالا اگر بخواهیم این لفظ را در چند معنی استعمال بکنیم باید این قیدِ وحدت را بیاندازیم و حذف بکنیم، لازم می آید استعمال لفظِ موضوع برای کل در جزء زیرا این لفظ وضع شده برای یک معنایی با قیدِ وحدت در حالی که استعمال نمودد در همان معنی بدون قید وحدت، این مجاز است.
آخوند جواب می دهد که چه کسی گفته که معنی مقیّد به وحدت است؟ محقق قمی در قوانین ایراد گرفته به صاحب معالم و فرموده خیلی اوقات واضع غافل است و اصلا چنین مطلبی درذهنش نیست. بعد صاحب قوانین مطلب را اینطوری درست کرده که وضع در حالی صورت گرفته که «معنی فی حال الوحده» بوده نه مقیّد به قیدِ وحدت، یعنی اینگونه نیست که وحدت قیدِ معنی باشد بلکه وقتی که عملیّات وضع صورت می گرفت معنی تنها بود و معنای دیگری در کنارش نبوده.
این ایراد کاملا درست است اما این «فی حال الوحده» بودن حالتِ لا بشرطی دارد و موجب تجوّز نمی شود لذا اگر در حالاتِ دیگر استعمال بشود موجبِ مجازیّت نمی شود، لذا صاحب کفایه اینجا ایراد می گیرد به صاحب قوانین که «لا یقتضی عدم الجواز بعد ما لم تکن الوحده قیدا للوضع و لا للموضوع له» می فرماید قبول کردیم که معنی فی حال الوحده وضع شد، لکن این مانند لابشرط است و لا بشرط یجتمع مع الف شرط، استعمال در اکثر مِن معنی موجِب نمی شود که لابشرطیّت آن از بین برود، مثلا زمانی که لفظ زید را وضع کردند بدنش لُخت بود، الان که داریم این لفظ را استعمال می کنیم لباس پوشیده، آیاموجب مجازیّت می شود؟ خیر، لفظِ زید بإزاء شخص وضع شده و این تغییرِ حالات موجب مجازیّت نمی شوند چون لا بشرطیّت را خراب نمی کنند. [1]
تثنیه و جمع
صاحب معالم می فرماید تثنیه و جمع در قوّه تکرار است، وقتی می گویید «زیدان» این استعمال مانند این است که بگویید «زید و زید» در جمع نیز به همین صورت در قوه تکرار است، پس دیگر مقیّد به وحدت نیست و تکرار در خودِ موضوع له خوابیده است لذا مجازیّتی لازم نمی آید.
صاحب کفایه باز هم اشکال می کنند و می فرمایند درست است که «ان» و «ون» دلالت بر تعدّد می کنند، لکن تعدّدی که از یک ماهیّت واحده باشد در حالی که در «استعمال لفظ فی اکثر مِن معنی» ما می خواهیم لفظِ واحد را در دو ماهیّت استعمال بکنیم، وقتی که می گوییم «عینین» مراد عین باکیه و عین جاریه باشد، علامت تثنیه و جمع چنین دلالتی ندارد. [2]
بررسی مبنای صاحب کفایه
خودِ صاحب کفایه در این باب فرموده بودند که بحث اصلا بر سر حقیقت و مجاز نیست بلکه «استعمال لفظ فی اکثر مِن معنی» استحاله عقلی دارد زیرا استعمال عبارت است از إفناء اللفظِ فی المعنی، لفظ فانی در معنی می شود، چگونه یک لفظ إفناء در دو معنای متباین بشود؟ وقتی در یک معنی إفناء شد دیگر وجودی ندارد که إفناء در معنای دوم بشود.
فناء و افناء که گاهی از آن تعبیر به مرآتیّت هم می شود یعنی خودِ لفظ متعلّق لحاظِ استقلالی قرار نمی گیرد و آنچه که ملحوظ است معنی است در ضمنِ لفظ، وقتی که صحبت می کنید معانی به ذهن می آید و الفاظ فقظ قنطره اند، مانند کسی که مقابلِ آینه قرار می گیرد دیگر آینه را نمی بیند و فقط صورتِ خودش را می بیند، آینه فانی در چهره می شود، اما اگر گفتیم از مقوله مرآتیّت نیست بلکه از مقوله علامیّت است، انسان علائم را که می بیند التفاتِ به خودِ علامت هم دارد لکن ذهنش از علامت به ذی العلامه منتقل می شود، پس هم به علامت التفات دارد و هم به ذی العلامه، توجّه و درک استقلالی به علامت هم دارد و علامت فانی در ذی العلامه نیست به خلافِ مرآتیّت. [3]
و فیه
حالا در ما نحن فیه استدلالِ صاحب کفایه استدلال خوبی است لکن یک مطلبی را ما اضافه کردیم و آن اینکه مقتضای خودِ وضع علامیّت است نه مرآتیّت، وقتی شما لغتِ جدیدی مانند انگلیسی را می خواهید یاد بگیرید آیا به محض شنیدن لفظ ذهنتان منتقل به معنی می شود؟ خیر، بلکه در ابتدای آموزش الفاظ علامیّت دارند برای معانی، در اثر کثرت استعمال است که مرآتیّت و انس ذهن ایجاد می شود، مرآتیّت خاصیّت خودِ وضع نیست، خاصیّت خودِ وضع علامیّت است، این علامیّت در اثر کثرت استعمال تبدیل می شود به مرآتیّت، پس مقتضای وضع فی حد ذاته علامیّت است.
لذا فرمایش صاحب کفایه که استدلالِ به إفناء نموده است غلط است زیرا ثمره وضع مرآتیّت و إفناء نیست، اما نتیجه ای که ایشان گرفته است درست است، چرا؟ زیرا استعمال اللفظِ فی المعنی یه عملِ آنی است، متکلّم لفظی را استعمال می کند مخاطب در یک آن معنا را می فهمد و می رود سراغ کلمه بعدی، وقتی که استعمال آنی شد بقائی ندارد و می شود از قوله حکایت، هر استعمال حکایت واحدی را بیشتر تحمّل نمی کند زیرا لفظ که در معنای اول که به کار برده شد استعمال تمام می شود، لفظ تمام می شود و متکلّم می رود سراغ کلمه بعدی، لذا چون استعمال اللفظ آنی است طولِ زمانی ندارد که بعد از دلالت بر معنای اول دلالت بر معانی دیگر بکند،
مگر اینکه شما خلطِ مبحث بکنید و یک مجازِ مرکب درست بکنید و چند معنی را سرِ هم بریزید و لفظ را در آن مرکب استعمال بکنید، این عقلا امکان دارد اما مجازی است، صاحب کفایه هم تصریح کرده که این خارج از محل کلام است، فرموده « استعمال اللفظ فی اکثر من معنی علی سبیل الاستقلال» یعنی هر کدام از معانی جدا از یکدیگر اراده شده باشد و «استعمال لفظ فی اکثر مِن معنی» بمنزله استعمالات متعدّد باشد، اگر اینطور بشود دیگر امکان پذیر نیست زیرا استعمال اللفظ آنی است و بقائی ندارد و در زمان تکلّم شما فرصتِ القاء یک معنی را دارید، لفظ تحمّل معنای دوم که مستقل است را ندارد،
اگر ترکیبی از چند معنی باشد بله امکان دارد، تجوّزی لازم می آید اما معقول است لکن خودش تصریح کرده که این مراد نیست، محل بحث این است که معانی مستقل اند، «استعمال لفظ فی اکثر مِن معنی» بمنزله استعمالات متعدّده است در معانی مستقلّه، این در استعمالِ واحد امکان ندارد چه قائل به مرآتیّت بشوید چه قائل به علامیّت، قابل قیاس با علائم و تابلوهای راهنمایی و رانندگی نیست زیرا تابلو از بین نمی رود و باقی است سر جاده حال آنکه لفظ حین الاستعمال بقائی ندارد و از بین می رود، لذا مطابق هر دو معنی امکان ندارد. والسلام علیکم و رحمه الله .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo