< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد موسوی جزایری

94/01/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : مقدمات/ صحیح و اعم/ مقدمه چهارم/ ثمره دوم
کلام محقق نائینی در ثمره دوم
محقق نائینی در مورد ثمره دوم می فرمایند که بله، اگر اعمی شدیم مقتضای قاعده اصاله البرائه است و اگر صحیحی شدیم اصاله الاشتغال، چرا؟ زیرا اگر در معنای صحیح خوب دقت بکنیم وقتی قائل به صحیح باشیم یعنی لفظ «صلاه» وضع شده برای نماز صحیحه، این اجزاء و شرایط برای تحقق صحّت کافی نیستند بلکه حتما یک قیدی خارج از ماهیت این اجزاء و شرایط است که دخالت پیدا می کند در مامور به، و نماز متقیّد به آن قید می شود، این قید یا از ناحیه علل می آید و یا از ناحیه معلولات.
علل یعنی ملاکات، یعنی اینکه نماز مقیّد می شود به نمازی که مشتمل بر مصلحت است، پس بنا بر صحیح امر تعلّق گرفته به عملی که مشتمل بر مصلحت است و لذا وقتی مکلّف شک بین ده جزء و یازده جزء نمود در واقع شک می کند آیا با ده جزء عمل مشتمل بر مصلحت ایجاد می شود یا نه، لذا حقیقتِ شکّش شکِّ در مُحصِّل است زیرا نمی داند با اتیان ده جزء مصلحت حاصل می شود یا با یازده جزء، نمی تواند به ده جزء اکتفا بکند و قاعده اشتغال جاری است.
معلولات یعنی چه؟ یعنی خواص نماز مانند «ان الصلاه تنهی عن الفحشاء و المنکر»، «الصلاه معراج المومن» این خاصیّت معلول نماز است، لذا وقتی امر شد به صلاهِ صحیحه یک تقیّدی دارد از بابت معلولات یعنی نمازی که اتیان می شود باید خاصیّت انتهاء عن الفحشاء را داشته باشد، باید خاصیّت معراج المومن را داشته باشد، امر به این قیود تعلّق گرفته و حتما باید تحصیل بشوند لذا اگر شک میان ده جزء و یازده جزء نمود باز هم مرجعش به شک در مُحصِّل است، نماز مُحصِّلِ نسبت به آن خاصیّت است، امر شده که آن انتهاء عن الفحشاء را باید به دست بیاوریم، اگر نماز ده جزئی خواند نمی داند آن خاصیت را به دست آورده یا نه، لذا نمی تواند اکتفاء بکند و قاعده اشتغال جاری می شود.[1]
جواب محقق خوئی به ایشان
محقق خوئی جواب مفصلی می دهند به محقق نائینی که به طور خلاصه بیان می کنیم، می فرمایند که نه، چنین نیست که ما اگر صحیحی شدیم حتما باید ملتزم به این حرفها بشویم، بلکه ممکن است ما صحیحی بشویم و مرادمان از صحیح همان تمامیّت مامور به باشد، مامور به خودِ همین نماز است، همین اجزاء و شرایط و اعمال خارجیّه، و مراد از صحیح هم «تام» است، پس وقتی می گوییم صحیحی هستیم یعنی همین اجاء تامِه، لذا وقتی شک کردیم در اینکه تامّش ده جزء است یا یازده جزء شک در تعلّق امر کرده ایم و اصاله البرائه جاری می کنیم.[2]
بررسی جریان برائت مطابق نظر مُختار
مبنای ما در صحیح این بود که ما یک مرتبه عالیه داریم و مراتب نازله متعدّد که میان این صلوات متعدّده هم جامعی نیست، اگر هم برویم سراغ عناوین ثانویه مانند «ناهیه عن الفحشاء و المنکر» در این صورت باید عند الشک اصاله الاشتغال جاری بکنیم که این هم نمی شود، چه کار کردیم پس؟ گفتیم امر تعلّق به «صلاه» گرفته و مراد از این نماز هم همان مرتبه عالیه است، مراتب دیگر که جامع ندارند با مرتبه عالیه بالاعتبار ملحق به آن مرتبه عالیه می شوند، یعنی می گوید نماز ایمائی هم همان نماز کامله است ولی بالاعتبار، پس نماز یک مصداق حقیقی تکوینی دارد که همان مرتبه عالیه است و مابقی می شوند موارد اعتباریه.
طبق این مبنا آیا برائت جاری می شود یا اشتغال؟ برائت جاری می شود و مشکلی هم نداریم زیرا شک ما شک در خودِ مامور به می شود نه مُحصِّل، نماز عبارت است از مرتبه عالیه با همه اجزاء و شرایطش، دیگر چیزِ بسیطِ دیگری خارج از ذاتِ نماز نداریم که شک به آن تعلّق گرفته باشد(مانند انتهاء عن الفحشاء) تا شک در مُحصِّل بشود، زیرا امر به خود این عملِ خارجی تعلّق گرفته که مرتبه عُلیا از آن تکوینی است و مراتب نازله آن بالاعتبار مُلحق به آن می شوند.
برخی دوستان گفته بودند که مبنای ما را نتوانسته اند تصوّر بکنند، حرف ما در اینجا مانند همان چیزی که آشیخ محمد رضای اصفهانی می فرمود که استعمالِ لفظِ اسد در رجل شجاع حقیقت است، چطور؟ بالادعاء، یعنی لفظ اسد ابتدا وضع شد برای حیوان مفترس، سپس کسی آمد و مصداق ادعائی برایش درست کرد، خود حیوان مفترس دیگر ادعا نمی خواهد لکن رجل شجاع ادعا می خواهد، بعد از آن ادعا استعمال لفظِ اسد در رجل شجاع حقیقت می شود،همین حرف را هم در ما نحن فیه باید بزنیم، مرتبه عُلیا و مراتب نازله جامع ندارند، لذا لفظِ «صلاه» ابتدا وضع برای مرتبه عالی می شود، مراتب نازله می شوند مصادیقِ اعتباری، مفهوم «صلاه» عوض نشده و همان است لکن تطبیق شده بر مراتب نازله، چطور استعمالِ اسد در رجل شجاع حقیقت بود؟ زیرا رجل شجاع فرد ادعائی آن بود، ما نحن فیه هم دقیقا همینطور با این تفاوت که این آنجا گفتیم ادعا شده اینجا می گوییم اعتبار شده است.
واضع لفظ «صلاه» خود شارع بوده، آمر هم خود شارع است، خودش هم اعتبار کرده، اگر میان مراتب مختلفه جامع تکوینی داشتیم خوب بود اما نداریم و غیر معقول است، شارع هم نمی تواند معجزه بکند و کار غیر معقول را معقول بکند، شارع می آید لفظ «صلاه» را وضع می کند برای مرتبه عالیه، مصادیق نازله را اعتبار می کند.
مفهوم تغییر نمی کند، مفهوم اسد همان است که بود، مصادقش دو دسته می شوند، یک دسته حقیقی و دسته دوم ادعائی، ما نحن فیه هم همینطور، لفظِ «صلاه» موضوع برای جامعِ اصلی و کلی نماز است، وقتی از عالم بالا تنزّل می کنیم و می آییم در عالم مصادیق دو دسته مصداق می شود، یک دسته مصداق حقیقی هستند که همان مرتبه عُلیا است، دسته دیگر مصادیقی هستند که شارع آنها را به عنوان نماز اعتبار کرده است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo