< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد موسوی جزایری

94/01/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : مقدمات/ صحیح و اعم/ مقدمه چهارم/ ثمره دوم
جواب محقق عراقی به ایرادِ ثمره اول
ثمره اول بحث رجوع به اطلاقِ دلیل بنا بر اعم بود، ایرادی که به ثمره اول گرفته بودند این بود که این رجوع به اطلاق در جایی صحیح است که مولی در مقام بیان باشد تا اطلاقی پا بگیرد، حال آنکه هر چه که ما گشتیم در ادله جایی را ندیدیم که مولی در مقام بیان بوده باشد، جوابهایی را هم گفتیم از جمله محقق خوئی که فرمودند مواردی داریم مانند «کُتب علیکم الصیام» که ولی در مقام بیان است، مثال بهترش «و لله علی الناس حجّ البیت من استطاع الیه سبیلا» می باشد زیرا قطعا مولی در مقام بیان بوده و الا اگر در مقام بیان نبود آوردن استثناء معنی نداشت، در مقام بیان خصوصیات بوده که استثناء آورده است.
محقق عراقی در همین راستنا فرموده اند که ادله دو دسته اند، یک دسته ادله ای که اصلا در مقام بیان نیستند و اصلا کاری با اجزاء و شرایط ندارند مانند «قد افلح المومنون الذین هم فی صلوتهم خاشعون»، دسته دوم ادله ای هستند که در مقام بیان اجزاء و شرایط اند، برخی اجزاء را بیان کرده و برخی دیگر را بیان نکرده اند، این ادله نسبت به آن اجزائی که بیان نشده اند اطلاق دارند لکن این اطلاق ربطی به صحیح و اعم ندارد، این اطلاقِ مقامی است. مثلا اجزاء نماز را ذکر کرده و جلسه استراحت را نیاورده است، این دلیل نسبت به جلسه اطلاق دارد لکن این اطلاق مقامی است، ربطی به لفظ «صلاه» ندارد.
ما دو نوع اطلاق داریم یک بار در کلام طبیعتی ذکر می شود و قیدی برای آن آورده نمی شود، این اطلاق را می گویند «اطلاقِ کلامی»، یک اطلاقِ دیگر داریم که ربطی به لفظِ طبیعت ندارد، چون مولی اجزاء نماز را شمرده و جلسه استراحت را به عنوان جزء نشمرده، می گوییم نماز نسبت به جزئیّتِ جلسه اطلاق دارد و می فهمیم که جزئیت ندارد و واجب نیست، این را می گویند اطلاقِ مقامی و ربطی هم به لفظِ «صلاه» ندارد فضلا از اینکه بحث صحیح و اعم دخالتی در آن داشته باشد.
لذا می فرماید ما دو دسته دلیل داریم، یک دسته که لفظ «صلاه» درشان هست مانند «اقیموا الصلاه»، «آتوا الزکاه» در این دسته مولی اصلا در مقام بیان اجزاء و شرایط نیست که اطلاقی داشته باشند، دسته دیگر که در مقام بیان اجزاء و شرایط هستند اطلاقِ مقامی دارند و ربطی به بحث صحیح و اعم ندارند چون اصلا با لفظِ «صلاه» کاری ندارند، لذا چنین فایده ای بر بحث صحیح و اعم مترتب نیست.[1]
و فیه
ما می خواهیم بگوییم یک شقّ ثالثی هم هست که در این دسته الفاظ عبادات دلالت بر برخی از اجزاء و شرایط دارند و نسبت به مازاد از آن اطلاق دارند، میزان بیان در این ادله به اندازه دلالت خود لفظ است، مثلا در آیه شریفه «کُتب علیکم الصیام» خود لفظِ «صیام» اشاره به امساک از خوردن و آشامیدن دارد، معنای صیام نزد عرف و نزد عرب این را می رساند، لذا مواردی مانند «غسل ارتماس» و «اماله کردن به مایع» از معنای عرفی صیام خارج است، پس همانطور که آیه دلالت بر وجوب امساک از اکل و شرب دارد نسبت به ارتماس و اماله هم اطلاق دارد،(البته این اطلاق منافاتی با این ندارد که بعدا توسط دلیل دیگری تخصیص و تقیید بخورد) اگر این را گفتیم و قبول کردیم معلوم می شود که ادله دو دسته نیستند بلکه سه دسته اند، دسته سومی داریم که الفاظ عبادات در ایشان هست در عین حال در مقام بیانِ اجمالیِ اجزاء و شرایط هم هستند. همچنین در آیه شریفه «و لله علی الناس حجّ البیت من استطاع الیه سبیلا» و در این آیه «حج» به معنای قصد است، البته قصد مخصوص یعنی قصد رفتن به بیت الله الحرام به جهت انجام مناسک، در این آیه نیز خود لفظ «حج» دلالت بر برخی از حداقلهای حج دارد.
مراد از اینکه می گوییم این دسته سوم در مقام بیانِ اجزاء و شرایط است بیان تفصیلی نیست بلکه بیان اجمالی است(اجمال در اینجا به معنای عدم البیان نیست بلکه به معنای بیانِ حدّ اقلّی است)، مثلا در مثال مذکور آیه در مقام بیان است یعنی دلالت بر وجوب هر چیزی دارد که مقوِّم صوم است، قوام صوم هم به امساک از اکل و شرب است، خود معانی لغویّه از مصادیق اعم هستند لذا اگر ما اعمی باشیم خود کلمه صیام در عرف دلالت بر یک مختصری از صیام شرعی دارد در حد اعم، در مقام بیان تفصیلی نیست اما اجمالا دلالت بر امساک از اکل و شرب می کند، این دسته سوم می تواند جواب خوبی به محقق عراقی باشد.
خود الفاظ عبادات مانند «صلاه» و «صوم» و «حج» و امثال اینها خود الفاظشان عرفا یک دلالت حد اقلّی به معانی شرعیه دارند، مثلا کلمه حج دلالت بر قصد مخصوص می کند، کلمه صوم دلالت بر امساک می کند، پس خود کلمات در مقام بیان هستند لکن نه بیان تفصیلی، بلکه بیان بالاجمال همان مقداری که از لفظ فهمیده می شود، مثلا لفظ صیام به تنهایی دلالت بر امساک از اکل و شرب می کند، پس همین مقدار در مقام بیان هست و نسبت به زائد اطلاق دارد.
محقق عراقی می فرمود در مقام بیان نیستند، ما می گوییم یک دسته روایت داریم که خود الفاظشان در مقام بیانِ اجمالی هستند، لفظِ «صلاه» دلالت بر چه مقدار از اجزاء و شرایش دارد؟ همان مقدار در مقام بیان هست، پس نسبت به مازادش اطلاق دارد.


[1] نهایه الافکار، ضیاء الدین عراقی، ج1، ص96.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo