< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد موسوی جزایری

94/01/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : مقدمات/ صحیح و اعم/ مقدمه چهارم/ ثمره
ثمرات بحث صحیح و اعم
ثمره اول این است که اگر مولی امر کرد و در مقام بیام بود و قیدی را ذکر نکرد، از عدم ذکر قید اطلاق را کشف می کنیم، اطلاق یعنی همین طبیعتی را که ذکر کرده تمام الموضوع است و هیچ قیدی زائد بر این دیگر دخالتی ندارد، مثلا در همین الفاظ عبادات مانند «صلاه» اگر شک کردیم که آیا مثلا جلسه استراحت جزء نماز هست یا نه، آیا می توانیم به اطلاق «یا ایها الذین آمنوا اقیموا الصلاه» رجوع بکنیم؟ مولی گفته «صلاه» و فرض این است که بدون این جلسه استراحت هم «صلاه» صدق می کند، لذا به اطلاق دلیل جزئیت این جلسه را رفع می کنیم.
در همین جاست که پای بحث صحیح و اعم به بحث کشیده می شود که موضوع له لفظ «صلاه» آیا نماز صحیحه است یا اعم؟ اگر برای اعم باشد یعنی مولی امر را بر روی طبیعت آورده و بدون جلسه استراحت هم آن طبیعت اعم صدق می کند، پس می توانیم تمسک به اطلاق بکنیم و وجوبش را رفع بکنیم، اما اگر صحیحی شدیم در این صوررت موضوع له «صلاه» نماز صحیحه تامه است، هر کجا ما شک در جزئیّت کردیم نتیجه اش شک در صدقِ صلاه است زیرا اگر جزء هست بدون آن نماز صحیح نیست، و اگر جزء نباشد بدون آن هم نماز صحیح است، لذا صحیحی شدیم هر کجا شک در اجزاء و شرایط کردیم مرجعش شک در صدق خود عنوان «صلاه» است، در جایی هم که شک در صدق عنوان داشته باشیم نمی توان به اطلاق رجوع کرد.
رجوع به اطلاق در جایی است که قطع به صدق عنوان داشته باشیم و تمسک به اطلاق برای رفع شک در قیود زائده بر صدق نفس الطبیعه است، معنی ندارد که برای رفع شک در اصل طبیعت به اطلاق آن تمسک بکنیم، مثلا وقتی می گوید «اعتق رقبه» اگر شک کردیم در اینکه آیا مولی مومنه می خواهد یا کافره هم کفایت می کند چون عنوان «رقبه» بر هر دو صدق می کند لذا به اطلاق رجوع می کنیم اما اگر موردی بود که اصلا نمی دانستیم رقبه هست یا نه آیا باز هم می توانیم به اطلاق «اعتق رقبه» رجوع بکنیم؟ اطلاقی ندارد.
این ثمره اول برای بحث صحیح و اعم است که اگر اعمی شدیم تمسک به اطلاق برای موارد شک در جزئیت و شرطیت معقول است ولی اگر صحیحی شدیم معقول نیست.
ایرادهای این ثمره
ایراد اول
این است تمسک به اطلاق فرع بر این است که مولی در مقام بیان باشد، ما باید احراز کرده باشیم که مولی در مقام بیان است، حال آنکه در تمام موارد خطاباتی که در قرآن آمده مانند «اقیموا الصلاه» و «آتوا الزکاه» و امثال اینها هیچ کدام مولی در مقام بیان اجزاء و شرایط نیست که بتوان به اطلاق آن تمسک نمود، بلکه در مقام بیان اصل تشریع و یا ترغیب مردم به اصل نماز است، اینها خطابات عام هستند و قطعا در این خطابات مولی در مقام بیان اجزاء و شرایط نیست.
وفیه
محقق خوئی جواب مفصلی داده اند، حضرت امام هم جواب داده اند که جواب حضرت امام این است : «کیف یُنکر الفقیه المتتبع فی الابواب وجودَ الاطلاق فیها ام کیف یرتد المجیب رمی الاکابر بصرف العمر فیما لا طائل تحته» می گوید شما کجا تفحّص کرده اید که می گویید هیچ موردی را نداریم که مولی در مقام بیام باشد؟ در ثانی، شما چطور راضی می شوید که بی ثمره بودن و بی فایده بودن را نسبت بدهید به این بحث در حالی که اکابر اصحاب عمرشان را صرف همین مباحث می کرده اند، آیا عمرشان را هدر داده اند؟ چگونه راضی می شوید که چنین نسبتی به علمای اسلام بدهید؟[1]
محقق خوئی همین بحث را بیشتر توضیح داده و فرموده که ما مواردی داریم که مولی در مقام بیان هست، آیه شریفه «کُتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون»، این آیه شریفه چه فرقی دارد با آیه شریفه «احلّ الله البیع»؟ هر دو اطلاق دارند و مولی نیز در مقام بیان بوده است، «کُتب علیکم الصیام» هم همینگونه است زیرا مراد از آیه ترک خوردن و آشامیدن است، پس هم وجوب امساک بیان شده و هم در ظلّ وجوب امساک امساک از خوردن و آشامیدن بیان شده و نسبت به آن اطلاق دارد، پس هر کجا که شک کردیم می توانیم به اطلاق «کُتب علیکم الصیام» تمسّک بکنیم.[2]
اگر اطلاق را در اینجا نپذیریم در همان «احلّ الله البیع» هم نباید قائل به اطلاق بشویم زیرا ظهور «کُتب علیکم الصیام» در اطلاق بیشتر است، حال آنکه هیچ کس مخالفتی با اطلاق «احلّ الله البیع» نکرده است، بنابراین هم جواب سیدنا الاستاد جواب خوبی است و هم جواب سیدنا الاعظم. والسلام علیکم و رحمه الله .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo