< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد موسوی جزایری - مقدمات و مباحث الفاظ

93/12/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : مقدمات/ صحیح و اعم/ مقدمه سوم/ تصویر جامع بنابر اعم
بررسی جواب محقق خوئی به اشکال محقق نائینی
پس نظر محقق خوئی همان نظر محقق قمی شد که لفظ «صلاه» وضع شده برای اعم و خودش را جزو اعمی ها می داند، موضوع له لفظ «صلاه» را هم ارکان قرار می دهند که چندین ایراد به این نظر وارد است
یکی اینکه اگر سایر اجزاءِ غیر رکنی به هیچ عنوان در مسمی دخالت نداشته باشند لازم می آید لفظ «صلاه» دیگر بر نماز صحیحه صدق نکند زیرا در نماز صحیحه سایر اجزاء دخیل در مسمی هستند، و اگر بگوییم در صورتی که نباشند دخالتی ندارند ولی اگر وجود داشتند اجنبی نیستند دخیل در مسمّی هستند و این هم محال است زیرا هر ماهیّتی فی نفسه اجزاء مشخصی دارد؛ اگر آن اجزاء بودند ماهیّت وجود دارد و اگر نبودند ماهیّت محقق نمی شود و محال است بگوییم چیزی جزء یا شرط ماهیّتی باشد در صورت وجود و اگر نبود هم اشکال ندارد ماهیّت محقق می شود این محال است. [1]
محقق خوئی سعی کرده که به این اشکل جواب بدهد، می فرمایند شما خلط کرده اید بین مرکبات حقیقیه و اعتباریه، در مرکبات حقیقیه مانند انسان حرف شما درست است لکن مرکبات اعتباری اینگونه نیستند، اعتبار بِیَد المعتبِر است، می تواند اینگونه تصویر بکند که یک حداقلی از نماز را در نظر بگیرد(مانند ارکان) بعد نسبت به بقیه اجزاء در صورت وجود اجنبی از مسمّی نیستند و لکن اگر هم نبودند صدقِ نماز می کند و نبودشان مانع از صدق عرفی نیست، امر اعتباری سهل المئونه است و دست خودش است.
بعد مثال می زنند به لفظ «دار» به چه چیزی می گویند خانه؟ حد اقلش این است که دیواری باشد و اتاقی، اما اضافه بر آن آیا اشکالی دارد؟ آیا اگر اتاق اضافه ای و حمامی و دستشویی یی داشت زائد بر مسمّی هستند؟ خیر، چرا؟ زیرا ترکُّب خانه اعتباری است هر چند که دیوار و مصالح آن حقیقی هستند لکن ترکّب آن و وحدت ترکیبیّه آن اعتباری است.
مثال دوم ایشان لفظ قبا و عبا است -البته تردید دارم که لفظ «قبا» فارسی باشد علی ایّ حال- اگر این عبا آستر داشت آیا آستر را زائد بر ماهیّت عبا می دانند؟ اگر قبا جیب داشته باشد آیا جیب را زائد بر مسمی می دانند؟ خیر.
مثال دیگر ایشان به کلمه و کلام است، می فرمایند الکلمه ما ترکّب مِن حرفین فصاعدا، حالا اگر کلمه سه حرف یا چهار حرف یا پنج حرف بود آیا آن حروف زیادی اضافه بر کلمه اند؟ یا جزو کلمه محسوب می شوند؟ مسلما جزو کلمه محسوب می شوند، پس علی تقدیر عدم زیادی بر دو حرف کلمه صدق می کند ولی اگر هم بودند زیادی بر مسمی نیستند و جزء کلمه هستند، خود کلام هم همینگونه است، کلام جمله ای است که یصح السکوت علیه باشد، و لا یصحّ السکوت الا مِن مرکّب اسنادی، مرکّب اسنادی هم یا جمله فعلیه است یا اسمیّه یعنی «فعل و فاعل» یا «مبتدا و خبر»، حالا اگر مفعول هم اضافه شد آیا چیز زائدی بر ماهیّت کلام است یا از اجزاء کلام است؟ از اجزاء کلام.
بعد می فرمایند سرّ مطلب این است که ماهیات اعتباری گاهی مشروط هستند به شرطی مِن حیث القلّه و الکثره مِن الجانبین -مانند اعداد که نسبت به زیاده و نقیصه به شرط لا است- گاهی هم فقط مِن حیث القلّه مشروط هستند و مِن حیث الکثره لا بشرط هستند، مانند همان اتاق که مِن حیث القله بشرط لا است و باید حد اقل یک اتاق را داشته باشد ولی مِن حیث الکثره لابشرط است.
بررسی اصطلاح لا بشرط در ما نحن فیه
این لا بشرط غیر از لابشرط اصطلاحی است، در لابشرط اصطلاحی وقتی می گوییم رقبه نسبت به ایمان و کفر لابشرط است به این معنی نیست که ایمان و کفر داخل در ماهیّت رقبه می شود، نه بلکه نسبت به چیزهایی که زائد بر ماهیت هستند استفاده می شود، لکن در ما نحن فیه وقتی محقق خوئی می فرمایند دار نسبت به زیاده لا بشرط است این اصطلاح خاصی از لا بشرط است، مرادشان دخول الزیاده فی الماهیه است، یعنی اگر وجود پیدا کرد داخل در ماهیّت دار می شود به خلاف رقبه نسبت به ایمان و کفر. [2]



[1] اجود التقریرات، سید ابوالقاسم خوئی-تقریرات محمد حسین غروی، ج1، ص61.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo