< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد جزایری

93/12/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : مقدمات/ صحیح و اعم/ مقدمه سوم/ بررسی مبنای محقق اصفهانی
مبنای محقق اصفهانی
ایشان فرموده بودند: نه جامع ذاتی داریم نه عرضی، در واقع جامع صلاتی مبهم است و بر همه این موارد و نمازهای مختلفه قابل صدق است، تعیّنی ندارد، لکن عنوانِ «الناهیه عن الفحشاء» معرِّفِ این جامع است، پس خودش موضوع له نیست ولی معرِّفِ موضوع له است، بعد مثال زدند به خمر که نه رنگ معیّنی دارد نه بوی معیّنی، حتّی اینکه از چه چیزی گرفته بشود هم معیّن نیست، فقط اثر و علامتی دارد و آن این است که عقل انسان را زائل می کند، بلا تشبیه نماز هم همینگونه است که افراد مختلفی دارد، جامعِ صلاتی در غایت ابهام است و اثرِ «الناهیه عن الفحشاء» کاشف از آن است.
سپس می فرمایند اگر صحیحی شدیم فعلیّت نهی عن الفحشاء جامع است ولی اگر اعمّی شدیم اقتضاء و شأنیّت آن هم کفایت می کند زیرا در نماز فاسد هم شأنیّت هست ولکن به مرحله فعلیّت نرسیده.
ایرادات محقق خوئی بر ایشان
محقق خوئی دو اشکال گرفته اند که اشکال دوم ایشان قابل مناقشه است ولی اشکال اول ایشان خوب است.
اشکال اول این است که شما می فرمایید جامعِ صلاتی در غایت ابهام است و هیچ تعیّنی در کار نیست در حالی که ما روایاتی داریم که ماهیّت نماز را تعیین کرده اند، «الصلاه ثلاثه اثلاث، ثلثها الرکوع و ثلثها السجود و ثلثها الطهور» روایات دیگری هم داریم، لذا نمی توان گفت نماز در غایت ابهام است و هیچ تعیّنی ندارد، بر همین اساس بعدا خواهیم گفت که محقق خوئی قائل اند موضوع له نماز ارکان است.
اشکال دوم ایشان این است که می فرمایند ممکن نیست یک چیزی هیچ واقعیّتی نداشته باشد و به حسب مقام ثبوت ابهام داخل در واقعیّت و ذات شئ بشود، وقتی می پرسند چیست آیا می توان گفت فرقی نمی کند چه باشد یا این است یا آن؟ نمی شود، بالاخره اعتباری هم که باشد در حد اعتبار یک چیزی را باید معیّن کرده باشد، حتی در اعتبار هم باید یک تعیّنی باشد والا اعتبار هم امکان ندارد، اعتبار یعنی چیزهایی را که وحدت ندارد با هم ضمیمه می کنند و اعتبارِ وحدت می کنند، بالاعتبار می شود ماهیّت واحده، به هر حال اعتبار به یک چیزی تعلّق باید بگیرد، اگر پرسیدند چه چیز را اعتبار کردی آیا می تواند بگوید چیز خاصی اعتبار نکردم؟ نمی تواند. [1]
چند اشکال دیگر به مبنای محقق اصفهانی
فرض ما این است که «الناهیه عن الفحشاء» فقط معرِّف است و لفظ «صلاه» بإزاء آن وضع شده است، در یک چنین جایی که ما یک معرِّفی داریم اما واقعیّات به دلیل نبود جامعِ ذاتی و یا عرضی متشتّت هستند و لفظ فقط بإزاء آن معرِّف وضع می شود این از مصادیق «وضع عام موضوع له خاص» می باشد، حال آنکه در باب نماز کسی قائل به «وضع عام موضوع له خاص» نشده است.
برخی آقایان اشکال دیگری مطرح کرده اند که درست هم هست و آن اینکه اگر ما در ابتدای بحث گفتیم مسئله قصد قربت خارج از معنای جامع صحیحی است، کما اینکه قبلا بحثش را مطرح کرده ایم که صحیحی که در اینجا گفته می شود منهای قصد قربت است، در این صورت نماز بدون قصد قربت هم مصداق صحیح است در حالی که «الناهیه عن الفحشاء» نمی تواند اثر چنین نمازی بشود.
مضاف بر اینها سوال دیگر این است که «الناهیه عن الفحشاء» آیا از آثار نماز صحیحه است یا مقبوله؟ این بعید است که از آثار نماز صحیحه باشد بلکه از آثار نماز مقبوله است، محقق خوئی چنین فرموده که «ان ارید تاثیر الصلاه علی النفوس بالتدبر فی معانی الکلمات و التوجه الی الرب و الخشوع له اثناء الصلاه» اینها باعث و موجب «الناهیه عن الفحشاء» می شوند، خب اینها مستحب هستند در نماز و اگر کسی اینها را ترک بکند و مثلا به معانی کلمات توجه نکند باز هم نمازش صحیحه است، لذا خود این اثری هم که ایشان فرموده به نظر ما محل مناقشه است. والسلام علیکم و رحمه الله .


[1] محاضرات فی الاصول، سید ابوالقاسم خوئی، ج1، ص154.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo