< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد جزایری

93/12/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : مقدمات/ صحیح و اعم/ مقدمه سوم/ بررسی مبنای محقق بروجردی
مبنای محقق اصفهانی
می فرمایند که ماهیّات دو دسته اند، گاهی ماهیّات حقیقیّه اند و أُخری ماهیّات اعتباریّه، اعتباریّه نه به این معنی که اعتبار محض است، بلکه بدین معنی که وحدتش اعتباری است و الا مثلا نماز افعالی است که در خارج انجام می شود و اجزائش در واقع محقّق می شوند و حقیقی هستند، لکن بالاعتبار ماهیّت واحده می شوند، اجزاء مختلفی هستند که در اعتبار مُعتبِر به وحدت رسیده و شده اند ماهیّت واحده.
ماهیّات حقیقیه مانند انسان، درست است که افراد انسان با هم مختلف هستند، از حیث قد و وزن و رنگ پوست و چیزهای دیگر مختلف اند لکن حافظِ وحدتِ همه این افراد مختلفه همان ماهیّت واحده است، لذا این تکثّرات و اختلافات مُضر به آن وحدت نیستند.
اما اگر وحدت افراد و ماهیّت واحده شان اعتباری باشد مانند نماز، این اعتبار نمی تواند حافظِ وحدت باشد، پس چه چیزی حافظ وحدت این افراد مختلفه متشتّته است؟ می فرمایند که در اینجا واضع (یا همان شارع) یک واقعیّتی را در نظر گرفته فی غایه الابهام که هیچ تعیّنی ندارد - قیاما باشد یا جلوسا باشد یا حتی در حال راه رفتن- فی غایه الابهام است و هیچ تعیّنی ندارد، یعنی انعطاف پذیر است و هیچ کدام از این حالات ضرر به صحّت آن نماز نمی زند، یعنی ماهیّت نماز مُقیّد به این نیست که حتما قیامی باشد تا قابل صدق بر دیگری نباشد، بلکه انعطاف پذیر است و نسبت به این قیود مختلف و موارد مختلف لا بشرط است، یعنی شارع فرموده من این لفظ «صلاه» را وضع می کنم برای نماز صحیحه، اگه توانست ایستاده بخواند اگر نتوانست نشسته اگر نتوانست خوابیده اگر نافله بود در حال حرکت بخواند.
پس وحدت دایر مدار چیست؟ وحدت این افراد را از آثارش کشف می کنیم، با همه این انعطاف پذیری اما نماز صحیحه اثر واحدی دارد که همان اثر «ناهی عن الفحشاء» است، اگر این اثر وجود داشته باشد می فهمیم که آن طبیعت هم وجود دارد، پس لفظ «صلاه» قابل صدق می شود بر مصادیق مختلفه.
مثال دیگری در شریعت وجود دارد و آن عبارت است از خمر، خمر افراد مختلف و متشتّتی دارد، از حیث رنگ و بو و مزّه، گاهی مُتخَذ از خرما است گاهی از جو گاهی از برنج، میزان در خمریّت چیست؟ این است که اثر اسکار بر او مترتّب بشود، علامت خمریّت صفت اسکار است و نسبت به جمیع قیود دیگر قابل انعطاف است، لا بشرط است، پس ما موارد دیگری داریم که همینگونه هستند، بلا تشبیه لفظ «صلاه» هم همینطور است، آن هم نسبت به جمیع قیود و حالاتش مبهم است، تا کجا؟ تا جایی که علامت «الناهیه عن الفحشاء و المنکر» وجود داشته باشد. پس لفظ «صلاه» وضع شده برای یک چنین ماهیّتی که نسبت به تمام این حالات مُبهم است.
سپس می فرمایند اگر تا اینجا را پذیرفتیم می توانیم جامع را بر اساس اعمّی هم تصویر بکنیم، بدین صورت که این علامتِ «الناهیه عن الفحشاء و المنکر» اگر فعلیّتش مقصود بود می شود جامعِ صحیحی، یعنی نماز صحیح نمازی است که بالفعل ناهی از فحشاء باشد، اگر شأنیّت و اقتضائش منظور بود می شود جامع اعمّی، استعدادِ «الناهیه عن الفحشاء و المنکر» در او هست، حالت لویّت دارد. مانند دارویی که تاریخ مصرفش گذشته باشد، آیا بالفعل شفابخش است؟ خیر، اما اگر تاریخش نگذشته بود شفا بخش خواهد بود، پس به صورت اگری و لوی دارو بر آن صدق می کند(بنابر اعم) سنگ هم شفا بخش نیست اما به او دارو صدق نمی کند زیرا این قضیّه اگری و لوی در او راه ندارد، پس داروی فاسد هم یصدق علیه الدواء، نماز هم همینطور است، نماز باطل هم نماز است زیرا شأنیّتِ «الناهیه عن الفحشاء و المنکر» را دارد، مثلا اگر با طهارت می بود اثر می داشت. [1]
ایراد محقق خوئی
ایشان ایرادهایی را بر محقق اصفهانی وارد کرده اند، می فرمایند:
اشکال اول : ما قبول نداریم ماهیّات اعتباریّه مِن جمیع الجهات مُبهم باشند زیرا در روایات معیّن شده اند، سپس اشاره می کنند به برخی از روایات مانند روایت «الصلاه ثلاثه اثلاث، ثلثها الرکوع و ثلثها السجود و ثلثها الطهور» پس اصل و اساس ماهیّت نماز و اجزاء رئیسه اش همین سه جزء است.
اشکال دوم ایشان این است که ابهام در تَجَوهُر ذات شئ امکان ندارد، هر چیزی واقعِ معیّنی دارد که شیئیّتِ آن به همان است، ممکن است که ما نشناسیم اما این دلیل نمی شود که در واقع هم وجود نداشته باشد، اگر مِن جمیع الجهات مبهم و لابشرط باشد دیگر شیئیّت ندارد، هر چیزی که متعیّن است و وجود خاصی دارد و اسم خاصّی دارد حتما در جوهر ذاتش یک تعیّنی وجود دارد، ابهام مِن جمیع الجهات امکان ندارد. [2] وصلی الله علی محمد و آله .


[1] نهایه الدرایه، محمد حسین اصفهانی، ج1، ص98.
[2] محاضرات فی الاصول، سید ابوالقاسم خوئی، ج1، ص154.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo