< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد جزایری

93/09/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی مبنای محقق اصفهانی
ایشان فرموده بودند در تعریف مشهور از انشاء مراد از عبارت «ایجاد المعنی باللفظ» ایجاد به وجود تنزیلی و مجازی است نه اینکه وجود دیگری برای معنی ایجاد بشود[1]. کلام عجیبی است که ذوق فلسفی گاهی انسان را از فهم عرفیّات دور کرده و به چنین حرفهایی می اندازد، به هر حال ایشان در تایید خودش این حرف را نسبت داده اند به محقق خراسانی و فرموده که بهترین محمل برای کلام آخوند نیز همین است در حالی که مرحوم آخوند هم تلویحا در فوائد مراد خود را توضیح داده و هم در جاهی مختلف فقه از این تعریف استفاده کرده و توضیح داده و لوازمی هم دارد -که به جهت اختصار از ذکر آنها چشم پوشی می کنیم- لکن هیچ ربطی به فرمایش آشیخ محمد حسین ندارد. به هر حال مبنای ایشان اشکالات دیگری هم دارد که یکی به یک ذکر می کنیم.
ایراد اول: تقسیم وجود به وجودات اربعه (خارجی و ذهنی و کتبی و لفظی) اصلی ندارد زیرا وجودات حقیقی خارجی و ذهنی اند و وجود کتبی و لفظی اساسی ندارد، خود آشیخ محمد حسین هم این را قبول دارد و در جاهای دیگر نیز این را فرموده اند که ما وجود کتبی و لفظی نداریم، در باب وضع هم دیگران گفته اند که لفظ وجود تنزیلی معنی بشود، ولی خود محقق اصفهانی هیچ حرفی از وجود تنزیلی نزده و فرموده وضع عبارت است از «وضع اللفظ علی المعنی و تعیینه له لیکون دالّا علیه کسائر الدوال الجعلیّه» لذا به هیچ وجه مِن الوجوه از این مطلب تنزیلی بودن موضوع له انشائیات که در خبر و انشاء فرموده در بحث وضع نه اثری هست و نه اشاره ای و این عین تهافت است زیرا اگر قائل شدیم لفظ وجود تنزیلی معنی است پس وضع هم باید ایجاد همان تنزیل باشد، زیرا لفظ برای موضوع له خودش وضع شده است و وضع قرار دادن لفظ برای موضوع له است، اگر موضوع له انشائیّات وجود تنزیلی است پس وضع هم باید ایجاد همان وجود تنزیلی باشد، لذا پایه و ریشه بحث به مسئله وضع متّصل است حال آنکه در آن مسئله ایشان هیچ حرفی از وجود تنزیلی نزده اند..
ایراد دوم: همه الفاظ وجود تنزیلی معنی هستند، اگر انشاء عبارت شد از «وجود تنزیلی معنی برای لفظ» این تعریف بر جملات اخباری هم صدق می کند و تقسیم جمله به خبر و انشاء بی اساس می شود.
ایشان خودشان متوجه این اشکال شدند و پاسخ دادند که در جملات انشائیّه هدف اصلی «ایجاد المعنی باللفظ» است لکن در جملات خبری هدف اصلی دیگر صرف الایجاد نیست، بلکه در عین حالی که «ایجاد المعنی باللفظ» محقق می شود ولی هدف اصلی «قصد الحکایه» است و این «قصد الحکایه» ما به الامتیاز جملات خبریه و انشائیّه است. این جواب نشان می دهد ایشان اصل اشکال را پذیرفته که جملات خبریه و انشائیّه هر دو از مقوله «ایجاد المعنی باللفظ»، لکن با یک قید اضافه دیگری می خواهد جملات خبریه را خارج بکند.
لکن ما اگر این قید اضافه «قصد الحکایه» را هم بپذیریم ولی چون تعریف «ایجاد المعنی باللفظ» بر هر دو صدق می کند پس هر دو باید انشائی باشند، اما جملات خبریه در عین حال که انشائی هستند اخباریه هم هستند، و هذا لا یقول به احد، به بیان دیگر لازمه حرف ایشان این است که جملات انشائیّه که انشاء محض هستند و جملات خبریه در واقع هم انشائی اند و هم خبری، حال آنکه هیچ کس این حرف را نزده خود ایشان هم مطمئنا قبول ندارد که جملات اخباریه هم انشائی باشند و هم اخباری، لذا نشان می دهد اصل مبنای ایشان غلط است و اساسی ندارد.
ایراد سوم: ایشان انشاء را تفسیر کرد به «ایجاد المعنی بوجود اللفظ تنزیلا» یک ایراد قشنگی که اینجا وارد است این است که خود وجود لفظ بعد از تلفّظ به اتمام می رسد و باقی نمی ماند، پس بعد از اتمام تلفّظ، معنی که وجود تنزیلی است و متقوِّم به لفظ است هم باید تمام بشود حال آنکه این حرف غلطی است، زیرا در باب انشائیّات ما مجبوریم که بگوییم معنی ادامه دارد به خاطر تعلّق فسخ در عقود زیرا الفسخ لا یتعلّق الا بالامر المُبرَم الموجود، چیزی که وجودی ندارد قابلیّت فسخ را ندارد، پس در باب عقود که از انشائیّات هستند یک چیزی باید موجود باشد که بعد از شش ماه بتوان آن را فسخ کرد.
ایشان می فرمایند مقصود از ایجاد ایجاد مجازی با خود لفظ است، چون معنی ظلِّ لفظ است لفظ که برود سایه آن هم می رود لذا مطابق تعریف ایشان دیگر فسخ در عقود معنی نمی دهد و محملی ندارد، لکن ما گفتیم در انشائیّات لفظ سبب می شود برای ایجاد المعنی فی عالم الانشاء، و المعنی یبقی فی عالم الانشاء و ان کان اللفظ فانیا، مانند بنّایی که ساختمانی را بسازد اگر بعد بمیرد هم ساختمان باقی می ماند، آتش که چوب را می سوزاند ولو اینکه خاموش بشود ولی اثر سوختگی از بین نمی رود و معلولش باقی می ماند.
ما می گوییم انشائیّات از این مقوله اند که با تلفّظ به لفظ آن معنی در عالم انشاء ایجاد می شود و بعد از زوال لفظ، بقائش به بناء و فهم عقلا است و باقی می ماند، لکن آشیخ محمد حسین می گوید از مقوله ظل و ذی الظل است، ما اشکال می کنیم که با زوال ذی الظل ظلّی باقی نمی ماند که فسخ محملی داشته باشد، لذا نشان می دهد اصل مبنی غلط است.


[1] نهایه الدرایه، محمد حسین اصفهانی، ج1، ص62.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo