< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد موسوی جزایری - مقدمات و مباحث الفاظ

93/07/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اشکال به مبنای محقق عراقی
مطلب ایشان در باب معانی حرفیه این بود که معانی حرفیه اعراض نسبیّه هستند، این را ما قبول نداریم زیرا اعراض نسبیّه هم مانند بقیّه اعراض هستند و حکایت ازآنها با اسم است، «ابتدائیّت» «انتهائیّت» «ظرفیّت» همه اینها حکایت از همان اعراض نسبی می کنند و ما برای این حکایت اسم به کار می بریم.
لکن اگر گفتیم «مِن» و حرف به کار بردیم این حرف حکایت از عرض نسبی نمی کند بلکه ایجاد یک نسبت و ربطی می کند وقتی مثلا می گوییم «سرتُ مِن البصره الی الکوفه» این نسبت ابتدائیّت است نه حکایت از مفهوم ابتداء، لذا مطلب ایشان یک خلط مبحثی است، پس هر زمان که حکایت از مفهوم مراد متکلّم باشد باز هم باید اسماء را به کار ببرد لکن اگر از حروف استفاده کرد مانند «مِن» «عَن» «الی» دیگر حکایت از مفهوم نکرده ایم بلکه ایجاد نسبت خاصّه کرده ایم، لذا اگر گفتیم «سرتُ مِن البصره» آیا می توانیم به جای «مِن» کلمه «الابتداء» را بگذاریم و بگوییم «سرتُ الابتداء البصره»؟ خیر، چرا؟ چون اینها مترادف نیستند.
حکایت از مفهوم عرض نسبی به وسیله اسم انجام می شود لکن جایی که به خودِ نسبت احتیاج داریم باید از حروف استفاده شود چون به خود نسبت احتیاج داریم نه مفهوم آن، لذا واضح است که خلط مبحثی در مباحث ایشان رخ داده است، این جواب را سایرین هم شاید گفته باشند.
اشکال محقق خوئی
لکن محقق خوئی جواب دیگری داده اند، ایشان مانند جوابی که به محقق اصفهانی داده اند در جواب به محقق عراقی هم مقایسه کرده اند میان استعمال حروف برای مخلوقات و استعمال حروف در جملات منسوب به خداوند، می فرمایند می دانیم که محال است خداوند معروض عوارض بشود چه نسبی چه غیر نسبی، حال آنکه ما می بینیم حروف مختلف«مِن» «فی» «علی» در مورد ذات مقدس پروردگار استفاده می شود، اگر موضوع له حروف اعراض نسبیّه باشد و (فرض این است که) اعراض نسبی هم در مورد خداوند حلول نمی کنند پس نباید اطلاق حروف در مورد خداوند صحیح باشد حال آنکه می بینیم اطلاق می شود صحیح هم هست. پس معلوم می شود که معنای حروف اعراض نسبیّه نیست.
به بیان دیگر حلول اعراض در ذات مقدّس پروردگار محال است لذا اگر موضوع له حروف اعراض نسبیّه باشند نباید اطلاقشان بر خداوند متعال صحیح باشد حال آنکه می بینیم اطلاق می شوند، مثلا کلمه «علی» در آیه شریفه «الرَّحمنُ علی العَرشِ استَوی» در مورد خداوند به کار رفته است پس معلوم می شود که معنای حروف اعراض نسبیّه نیست.
و فیه
به ایشان هم باید بگوییم که به فرض که بپذیریم موضوع له حروف اعراض نسبیّه نیستند، پس چه هستند؟ باید شقِّ دیگر قضیه را بگیریم، رقیبش و احتمال دیگر را بپذیریم، احتمال دیگر نِسَب و روابط اند، اگر بگوییم موضوع له حروف نِسَب و روابط اند آقا ضیاء سریعاً به ما ایراد نقضی وارد می کند و می گوید اشکالِ شما اینجا هم عود می کند، لذا شما نباید حرفی بزنید که مواجه با ایراد نقضی بشوید.
سرِّ در این مطلب همان جوابی است که قبلا هم به ایشان داده ایم باز تکرار می کنیم و آن اینکه استعمال این نوع کلمات درباره خداوند متعال بالدقّه در معنای حقیقی خودش نیست، لذا هر چه بخواهیم در مورد خداوند قضیه را درست بکنیم نمی شود، اعراض نسبیّه را هم که نپذیرید باید موضوع له حروف را نِسَب و روابط بدانید، در این صورت همان ایرادی را که به آقا ضیاء وارد کردید ایشان می توانند به خودمان وارد بکنند، بهترین کار این است که باب این مطلب را در مورد خداوند ببندیم، خداوند صفاتش عین ذاتش است، وقتی عین ذات شد ما زائد بر ذات خدوند چیزی نداریم، نه نسبی نه غیر نسبی، در مورد ذات أقدس حق نه جوهر معنی دارد نه عرض معنی دارد. وقتی عرضی نداشتیم دیگر نسبت هم نداریم زیرا نسبت بین جوهر و عرض است، لذا این شکل استدلال محقق خوئی صحیح نیست.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo