< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد موسوی جزایری - مقدمات و مباحث الفاظ

93/02/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی موضوع علم اصول
گفتیم که مشهور موضوع علم اصول را ادله اربعه می دانستند، یعنی کتاب و سنّت و اجماع و عقل، صاحب کفایه که این مطلب را نپذیرفته بودند لذا فرمودند: «إنّ موضوع كلّ علم، وهو الذي يبحث فيه عن عوارضه الذاتية ـ أيّ بلا واسطة في العروض ـ هو نفس موضوعاًت مسائله عيناً، وما يتّحد معها خارجاً، وإنّ كان يغايرها مفهوماً، تغاير الكّلي ومصاديقه، والطبيعي وأفراده.»[1] ادلّه اربعه را هم رد کرد چه با وصف دلیلیّت و چه بدون وصف دلیلیّت که قول صاحب فصول بود.
چند نکته در این رابطه باید بگوییم که عمده آن این است که ادلّه اربعه(کتاب و سنّت و اجماع و عقل) اینها متعدّدند، اگر ما موضوع اصول را این چهار تا بدانیم لازم می آید که اصول چهار علم بشود زیرا موضوع محور وحدت است و هر کدام می شود یک محور.
نکته دیگر اینکه هر کدام از ادلّه اربعه را که در نظر بگیریم نسبتش با موضوعات مسائل نسبت جزء و کل است، مثلا مجموعه عام و خاص، مطلق مقیّد، اوامر، نواهی، مفاهیم و... همه این مجموعه سر هم کتاب و سنّت را تشکیل می دهد در حالی که نسبت هر کدام از فصول مذکوره با سنّت نسبت جزء و کل است.
برای حل این مسائل می گوییم که موضوع علم اصول «ادلّه» نیست، بلکه «طبیعه الدلیل» است، ادلّه جمع بود ولی طبیعه الدلیل جمع نیست بلکه واحد است، یک طبیعت ساریه است در جمیع اقسامش، اقسامی دارد مانند کتاب و سنّت و امثال ذلک. اشکال جزء و کل هم مرتفع می شود زیرا همه اقسامی که گفته شد(عام و خاص، مطلق مقیّد، اوامر، نواهی، مفاهیم و...) همه مصداق طبیعه الدلیل هستند، لذا با این تغییر هر دو اشکال مرتفع می شود.
اشکال سوّمی اینجا به وجود می آید که همان اشکال صاحب کفایه است، عام و خاص، مطلق مقیّد، اوامر، نواهی، مفاهیم و هر چه که می خوانیم در مباحث الفاظ آیا بما هی وارده فی الکتاب و السنّه می خوانیم یا مطلق می خوانیم؟ ما مطلق الامر را می خوانیم، مطلق مفاهیم را می خوانیم در حالی که مراد ما از طبیعت دلیل، همان دلیلیّتی است که در ضمن ادلّه اربعه است، لذا باز هم موضوع علم صدق درستی بر موضوعات مسائل ندارد زیرا در علم تطبیق موضوع را بر موضوعات مسائل لازم می دانند، صاحب کفایه هم این را گفته بود که باید تطبیق کلی بر افراد باشد فرمود «هو نفس موضوعاًت مسائله عيناً، وما يتّحد معها خارجاً، وإنّ كان يغايرها مفهوماً، تغاير الكّلي ومصاديقه، والطبيعي وأفراده.»[2] اگر این مبنا را پذیرفتیم با تبدیل ادله اربعه به ادله هم اشکال مرتفع نمی شود زیرا باز هم تطبیق موضوع علم بر موضات مسائل تطبیق کل بر جزء است نه طبیعی بر افراد، البته این مبنی را ما قبول نداریم و گفته ایم که ملاک در مسائل یک علم تحصیل غرض است و همان غرض واحد کفایت می کند واین اشکال علی المبنی می باشد.
بررسی مختار شهید صدر در باب موضوع علم اصول
شهید صدر تعبیر به ادله اربعه نکرده اند بلکه موضوع علم اصول را تعبیر کرده به «الادلّه». یعنی کلّ ما یکون دلیلا علی الحکم الشرعی، زیرا هر مسئله ای را که در علم اصول بررسی می کنیدصدق می کند که موضوعش دلیل بر حکم شرعی است، پس یک عنوان واحد داریم که آن موضوع علم اصول است. مثلا امر، نهی، مطلق، خبر واحد، شهرت، یقین سابق و شک لاحق، ظواهر کتاب، اجماع منقول و... همه موضوعات مسائل هستند و همه شان از یک سنخ هستند زیرا همه دلیل بر حکم شرعی هستند نیازی هم نیست اسمی از اربعه بیاوریم.
حالا به نظر ما یک مشکلی که اینجا هست این است که عنوان «الادلّه» خب یک عنوان جمع است و ما در علم به دنبال موضوع واحد هستیم، لذا همان چیزی که گفته این را اینجا باید اضافه بکنیم تا کلامشان توجیه شود یعنی بگوییم مراد ایشان از «الادلّه» «طبیعه الدلیل» است.
بررسی عنوان «الدلیلیّه»
باید از دو نظر بررسی شود، اول اینکه دلیلیّت بالفعل نمی تواند موضوع علم اصول باشد بلکه باید بگوییم ما یصلح للدلیلیّه، زیرا اگر بالفعل باشد در برخی موارد با مشکل مواجه می شویم زیرا مثلا وقتی می گوییم خبر الواحد حجّه، اگر موضوع دلیل بالفعل باشد دلیلیّه بالفعل همان حجیّت است لذا حمل الشئ علی النفس می شود، ذات خبر واحد ملحوظ نشده بلکه بالفعل و به عنوان انه دلیل لحاظ شده پس حمل حجیّت بر آن حمل الشئ علی النفس است. این اشکال اینگونه مرتفع می شود که بگوییم موضوع، دلیلیّت بالفعل نیست بلکه ما یصلح للدلیلیّه است.
دوم اینکه اینکه دلیلیّه یک وصف و عنوانی است که ما از محمولات مسائل اصولی می فهمیم، توجّه بفرمایید: «الامر ظاهر فی الوجوب» «النهی ظاهر فی الحرمه» دلیلیّت را ما از امر و نهی نمی فهمیم بلکه از ظهور می فهمیم، یعنی از محمولات، لفظ امر بما هو هو فایده ای ندارد بلکه محمولش است که دلیلیّت برای ما درست می کند، اگر صیغه امر حالش حال کلمه حجر بود آیا دلیلیّتی برای ما داشت؟ خیر، فرق امر و حجر در چیست؟ در معنا و ظهورشان است، امر و نهی ظهور در وجوب و حرمت دارند که دلیلیّت دارند، لذا دلیلیّت از بابت محمول شکل می گیرد نه از بابت موضوع.
لذا حرف ما این است که این دلیلیّت که می خواهیم محور وحدت علم اصول قرار بدهیم به جامع محمولات نزدیکتر است تا به موضوع، کما اینکه مختار محقق بروجردی هم همین بوده، قبلا هم این را توضوح داده ایم و مثال هم زده ایم به علم نحو که حیثیّت اعراب و بنا محور وحدت علم نحو است که این حیثیت در محمول است نه در موضوع، در علم اصول هم دلیلیّت یک حیثیّتی است که در محمول الفاظ است نه در موضوع، موضوع مسائل علم اصول الفاظی هستند که بما هی الفاظ دلیلیّتی ندارند، به برکت محمولشان دلیلیّت پیدا می کنند.
پس فرمایش شهید صدر که محور واحد مسائل علم اصول دلیلیّت است بسیار فرمایش خوبی است لکن این جامع المحمولات است نه موضوعات و محقق برجردی هم نظرشان به جامع محمولات بود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo