< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد موسوی جزایری

92/11/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: المقام الثانی فی التّقلید
مقدّمه
در بحث قبلی«ما یتوقّف علیه الإجتهاد» برخی از دوستان مسئله سحر و شعبده را پیش کشیدند خب البته لازم هم هست که مجتهد بداند حقیقت السحر چه عملی است تا بفهمد چه چیز را دارد حرام می کند، وقتی مجتهد حکم به حرمت می کند معنای آن را هم باید بفهمد نه اینکه به صرف الفاظ آن اکتفا بکند، البته در حد موضوع شناسی تا بتواند حکم بکند، حالا شعبده را می دانیم چیست، شعبده طردستی است، یعنی با حرکات سریع جوری عمل بکند که بیننده نفهمد چه اتفاقی می افتد، اما در مورد سحر در حد شناخت موضوع باید از آن علم و هر علم نظری دیگری که لازم است باید کسب اطّلاع بکند.
در باب موسیقی که ما می گوییم موسیقی لهوی که مناسب مجالس عیش و نوش و اهل فسق باشد حرام است، خب اینها یک الفاظی هستند که باید حقیقتشان را مجتهد بداند، لذا وقتی در مواردی از ما می پرسند و ما هم می گوییم اینها اصوات مشتبهه هستند و اصاله البرائه جاری می کنیم، خب تا کی؟ تازه اختلاف نظر هم هست که آیا این حرمت از شئون ماده -یعنی مضامین و اشعاری که در ضمن آن اصوات خوانده می شود- هم هست یا نه؟ سیدنا الاستاد که قائل به حرمت بودند می گفتند حرمت از شئون ماده هم هست و اختصاص به هیئت ندارد، خب این اختلاف نظری است که نیاز به موضوع شناسی دارد.
برخی موضوعات بدیهی هستند مانند آب و خاک و شراب خب مشکلی ندارد لکن گاهی اوقات بدیهی نیست بلکه جای بحث دارد، خب در چنین جایی باید مجتهد قدری اطلاع داشته باشد.
باز هم می گوییم مصادیق و مصداق شناسی شأن فقیه نیست لکن گاهی مفهوم کلّی آن هم واضح نیست در چنین جایی مجتهد در حدّی که موضوع برش روشن بشود باید بداند.
المقام الثانی التّقلید
معنای تقلید
ابتدا باید معنای تقلید را در لغت و اصطلاح بشناسیم،
تقلید در لغت از کلمه «القلّاده» گرفته شده است، «القلّاده: ما یوضَع علی رقبه احد»، همان چیزی که در گردن کسی می گذارند، تقلید به این معناست که کسی چیزی را بگذارد بر گردن کسی و در ما نحن فیه «المقلّد یَضَعُ مسئولیّه اعمالِهِ علی رقبه المجتهد فیُقلِّدُه» در روایت از امام حسن عسکری صلوات الله علیه آمده: «فامّا من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدینه مخالفا علی هواه مطیعا لأمر مولاه فللعوام أن فیُقلِّدُوه»[1] ای یجعلون اعمالهم علی رقبه ذاک المجتهد مِن حیث المسئولیّه.
با این توضیح که دادیم معنای اصطلاحی هم روشن می شود، پس تقلید در اصطلاح: «عباره عن اتیان العمل مستندا الی فتوی المجتهد» یا «تطبیق العمل علی فتوی المجتهد» یا «التبعیّه عن المجتهد فی مقام العمل» مثلا ما که می گوییم «یجب علی الانسان اما ان یکون مجتهدا او مقلّدا او محتاطا» معنای مجتهد و محتاط معلوم است با این توضیحی که دادیم معنای مقلد هم معلوم شد، یعنی مکلّفی که عملش را مستند به فتوای مجتهد انجام بدهد.
حالا برخی مسائل هم داریم که معنای تقلید در آنها تفاوت می کند یکی مسئله بقاء بر تقلید میّت است، اجماع داریم تقلید از میّت ابتدائا جایز نیست لکن اگر در زمان حیات او مکلف از او تقلید می کرده بعد از فوت نیز مکلف می تواند بر تقلید از او باقی بماند، حالا اگر مکلّفی رساله مجتهدی را گرفت و ملتزم شد به تقلید از او لکن مسئله ای پیش نیامد که او تقلید بکند و مجتهد مذکور رحلت نمود، در اینجا نظر اکثر این است نظر خود ما هم همین است که با صرف التزام، تقلید صدق می کند لذا مکلّف میتواند بر تقلید از آن مجتهد باقی بماند.
اشکال این است که ما تقلید را معنی کردیم به اتیان به عمل مستندا به فتوای مجتهد، در حالی که در این مسئله که گفته شد مکلّف اصلا عملی انجام نداده؟ پاسخ می دهیم که بله، همان معنای اصطلاحی که گفتیم همان معنای صحیحِ تقلید است لکن در برخی مسائل(مانند این مسئله) قدری معنایش تغییر می کند و با تسامح استعمال می شود، لذا در مسئله مذکور، بر صرف التزام قلبی مکلّف صدق تقلید می کند. مرحوم حضرت امام هم همین مطلب را در تحریر فرموده اند و همین نظر را دارند.
احکام تقلید
وجوب تقلید
اولین حکمی که برای تقلید می گوییم این است که تقلید واجب است، هر مکلّفی اگر بتواند اجتهاد بکند و حکم شرعی را پیدا بکند که فبِها، و الّا اگر دلش بخواهد و بتواند احتیاط بکند، احتیاط می کند. اما خیلی از مردم توان احتیاط کردن را ندارند، اینجاست است که می گویند تقلید بر آن مکلّف واجب است.
حالا سوال این است که این وجوبی که گفته شد چه نوع وجوبی است؟ وجوب عقلی است، حالا عقل به چه ملاکی حکم می کند به وجوب تقلید؟ برای اینکه فتوای مجتهد حجّت معتبره است.
بیان مطلب به این صورت است که مکلّف در مقام عمل علم اجمالی به وجود احکام شرعیه دارد و با این علم آن احکام بر ذمّه اش منجّز می شوند، لکن مکلّف که ابتدائا نمی تواند آن احکام را تشخیص بدهد، مثلا نماز را که بلد نیست، برای یاد گیری آن احکام، عقل حکم می کند که یا باید علم وجدانی کسب بکند یا تقلید بکند، لأجل فراغ الذمّه از آن علم اجمالی که دارد، اگر علم وجدانی کسب بکند می شود مجتهد، اگر نتواند علم وجدانی کسب بکند باید حجّت معتبره به دست بیاورد، حجّتی که معذِّر باشد، تا فراغ الذمّه از آن علم اجمالی به وجود احکام شرعیّه پیدا بکند.
پس یَجِب علیه الرجوع الی فتوی المجتهد لحکم العقل بوجوب تحصیل المعذِّر الموَمِّن، این فتوی در حق او معتبر و حجّت است و اگر در مخالفت واقع هم بیافتد آن فتوی برای او معذِّر و موَمِّن است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo