< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد موسوی جزایری

92/10/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جواز تقلید از مجتهد انسدادی با وجود مجتهد انفتاحی
بحث ما در مجتهد انسدادی بود، یعنی کسی که قائل به انسداد باب علم است آیا می شود از او تقلید نمود؟ یعنی کسی که می گوید ما برای کشف احکام شرعیه راهی برای تحصیل علم و علمی نداریم از طرف دیگر علم به وجود احکام الزامیه در شریعت هم داریم، احتیاط تام هم موجب اختلال نظام و یا لا أقل موجب عسر و حرج است، لذا حرام است یا حد اقل واجب نیست، احتیاط تام که واجب نباشد تبعیض در احتیاط پیش می آید یعنی مکلف یک قدری را باید رعایت بکند، اگر به موهومات و مشکوکات عمل بکندترجیح مرجوح بر راجح کرده و عقل حکم می کند که باید به راجح عمل بکند، این مقدمات دلیل حجیّت ظن هستند در باب انسداد، حالا چه بگوییم حجیّت ظن علی الحکومه یا بگوییم حجیّت ظن علی الکشف یا بگوییم حجیّت ظن از باب تبعّض در احتیاط اینها اختلافاتی هستند که در جای خودش خوانده شده دوستان مراجعه بفرمایند.
به هر حال این آقا انسدادی است مانند محقق قمّی و در همان زمان هم مجتهد دیگری هست که انفتاحی است و حجج و امارات را به عنوان اماره علمیه قبول دارد و به آنها عمل می کند، در چنین جایی آیا تقلید از مجتهد انسدادی جایز است؟
اشکال صاحب کفایه به تقلید از مجتهد انسدادی
آخوند اشکال کرده که اولا رجوع به مجتهد انسدادی رجوع به عالم و فقیه حساب نمی شود زیرا انسداد به این معناست که مجتهد می گوید علم به احکام ممکن نیست لذا من نمی توانم علم به احکام پیدا بکنم، حالا که خودش قبول دارد که علم ندارد و نمی تواند علم به دست بیاورد مکلف چگونه از باب رجوع جاهل به عالم به او رجوع بکند ؟
ثانیا مقدمات انسداد کار خود مجتهد را درست می کند ولی کار مقلّد را درست نمی کند، زیرا مجتهد انسدادی خودش نمی تواند از کس دیگری تقلید بکند لذا فتاوای مجتهد انفتاحی در حقّش حجّت نیستند لذا وقتی به انسداد باب علم رسید مطلق ظن برایش حجت می شود لکن فقط برای خودش.
اما مقلّد در فضایی است که فتاوی مجتهد انفتاحی -که مستند به حجج و امارات هستند- برایش موجود است و این فتوی برای مکلّف خودش یک اماره معتبره و یک راه علمی است، لذا مقلّد برای رسیدن به احکام شرعیه که یک اماره معتبره دارد(فتاوی مجتهد انفتاحی) و دیگر انسداد باب علم برایش صدق نمی کند چون اماره معتبره دارد. لذا انسداد باب علم معتبر است فقط برای مجتهد انسدادی.
لذا در چنین شرایطی که یک مجتهد انفتاحی باشد مقدمات انسداد برای مقلّد اصلا قابل تقریر نیست لذا ظن هم که از باب انسداد حجّت بشود فقط برای خود مجتهد حجّت می شود لکن برای مقلّد اصلا انسداد صدق نمی کند.
با این دو دلیل ایشان جواز رجوع به مجتهد انسدادی را انکار کرده است.[1]
جواب محقّق عراقی به صاحب کفایه
شاگرد آخوند مرحوم آغا ضیاء عراقی جواب داده به ایشان، با اینکه بسیار هم تعصّب و ارادت به آخوند داشته و حتی گاهی هم که مرحوم نائینی اشکال می کرده به آخوند خیلی عصبانی می شده و اشکالات را رد می کرده لکن به اینجا که رسیده خودش اشکال گرفته به آخوند هم نقضا و هم حلّا.
جواب نقضی
اما ایراد نقضی ایشان این است که در فرضی که دو مجتهد انفتاحی داشته باشیم هم مشابه همین اشکال پیش می آید و اگر با این بیان اینجا را خراب کردید آنجا را هم باید خراب بکنید. اشکال به این صورت است که یکی از این دو انفتاحی در یک مسئله ای استناد به اماره و روایتی کرده که در نظر انفتاحی دوم آن اماره دلالت ندارد و یا سندش ضعیف است، در اینجا انفتاحی دوم به اصول عملیه رجوع می کند، اصول عملیه هم ربطی به حکم واقعی ندارند و حکم ظاهری اند، نه علم اند و نه علمی، کاشفیتی از واقع ندارد و فقط وظیفه ظاهری را درست می کنند، حالا شما باید بگویید که مقلّد نمی تواند از این مجتهد تقلید بکند و باید به مجتهد اولی مراجعه بکند، چرا؟
زیرا مجتهد اول که بر اساس اماره فتوی داده در این مسئله فتوای مستند به اماره دارد و فتوایش هم برای مقلّد حجّت است و به منزله اماره است، اماره علی الاماره، لذا برای مقلّد حکم علمی را پیدا می کند و دیگر اصول عملیه برایش حجّت نیست زیرا اماره علی الواقع دارد و شکی در واقع ندارد، حالا که اماره علی الواقع دارد دیگر اصول عملیه برایش اعتبار ندارد، لذا مقلّد هی باید دنبال بکند ببیند فتوای مرجع تقلیدش مستند به اصول عملیه است یا مستند به امارات، اگر مستند به اصول عملیه بود باید برود فتاوی مراجع دیگر را بررسی کند اگر مستند به اماره بود به آنها عمل بکند چون آن فتوی در حقش حجّت است و حکم اماره را دارد. خب این خلاف اجماع است.
این ایراد نقضی محقق عراقی است زیرا خلاف اجماع است و هیچ کس چنین حرفی را نزده، حال آنکه اگر در مجتهد انسدادی آن حرف را زدید و پذیرفتید مشابه آن در مجتهد انفتاحی هم پیش می آید و این را هم باید بپذیرید، حالا که هیچ کس در مجتهد انفتاحی این حرف را نپذیرفته معلوم می شود اساسِ اشکال غلط است.
جواب حلّی
جواب حلّی ایشان این است که ملاک جواز رجوع مقلّد به یک مجتهد چیست؟ در رجوع جاهل به مجتهد کافیست که مجتهد ملکه اجتهاد داشته باشد، و الّا علم و علمی مجتهد به واقع لازم نیست، توقّعی که از مجتهد می رود به عنوان یک عالم، تعیین وظیفه ظاهری مکلّف است، حالا در ما نحن فیه این مجتهد انسدادی با این ظنّی که حجّت می کند از باب انسداد آیا وظیفه ظاهریّه مکلّف را استخراج کرده و به اثبات رسانده یا نه؟ رسانده، همین مقدار کافی است زیرا ملاک در رجوع جاهل به عالم این است که عالم قدرت بر استخراج حکم الله داشته باشد اعم از اینکه واقعی باشد یا ظاهری، اگر این ملاک و میزان شد همان طور که دو انفتاحی با هم فرق نمی کنند انسدادی و انفتاحی هم فرق نمی کنند زیرا انسدادی هم می تواند وظیفه فعلیّه را برای مقلّدش مشخص بکند.
نظر محقق خوئی
محقق خوئی هم بحثی دارند که به حسب ظاهر مطلب جدیدی است لکن در واقع هیچ مطلب جدیدی نیست، بلکه فی الواقع اشکال آخوند را پذیرفته، نسبت به ایراد نقضی آغا ضیاء هم تسلیم شده، بنا بر این در نظر محقق خوئی هم مجتهد انسدادی قابل تقلید نیست، هم مجتهد انفتاحی که بر مبنای اصول عملیه فتوی بدهد -در فرضی که مجتهد دیگری بر اساس امارات فتوی دارد- آن هم در آن مسئله قابل تقلید نیست، فی الواقع ایشان هر دو اشکال را پذیرفته و کار را خراب تر کرده که ان شاء الله فردا خواهیم گفت.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo