< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد موسوی جزایری

92/10/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تتمه جواز تقلید از متجزّی
بحث ما در مورد متجزّی بود که تقریبا هم تمام شد لکن یک مطلبی به ذهن ما رسید که بیان آن خالی از لطف نیست.
در باب متجزّی راجع به منصب قضا و منصب ولایت فقیه چون اینها مجعول شارع هستند و بنای عقلا در آنها راه ندارد چون شارع جعلشان کرده برای مجتهد لذا عقلا هیچ دخالتی در این موضوعات ندارند، مجعولات شرعی اند که امرشان به ید شارع است، شارع جعلشان کرده برای فقیه و این فقیه انصراف دارد به فقیه کامل، مجتهد جامع الشرایط.
اما منصب إفتاء از باب رجوع جاهل به عالم است که یک موضوع عقلایی هم هست، حالا اگر شارع هم چیزی بفرماید مورد قبول است لکن اگر نگوید هم خودش مورد بنای عقلا است که سیره عقلا اینجا ورود دارد، با مراجعه به سیره عقلا می فهمیم که عقلا فرق نمی گذارند که این عالم مطلق باشد یا متجزّی هم به حسَب افراد و هم به حسَب مراتب، مثلا وقتی به چشم پزشک مراجعه می کنند به این توجه نمی کنند که در قلب و عروق آیا تخصص دارد یا ندارد، یا به حسب مراتب عقلا در مسائل ساده به دکتر عمومی مراجعه میکنند در حالی که می توانند به متخصص هم رجوع بکنند لکن در مسائل پیچیده سراغ متخصص می روند و در مسائل ساده به پزشک عمومی بسنده می کنند، غرَض این است که سیره عقلا در رجوع عالم به جاهم چنین است.
مسئله إفتاء هم از مصادیق رجوع جاهل به عالم است که از مباحث عقلائیّه است، این سیره های عقلائیه برای آنکه حجّت باشند در حق ما باید در مرئی و منظر شارع بوده باشند و از جانب شارع هم ردعی بر آنها وارد نشده باشد، حالا باید این را بررسی کنیم و ببینیم آیا ردعی بر این سیره از جانب شارع وارد شده است یا خیر، نگاه می کنیم می بینیم ردعی هم وارد نشده. (با این نگاه دیگر تقلید از متجزّی خالی از اشکال می شود).
به عنوان اشکال روایت «و اما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدینه مخالفه لهواه مطیعا لامر مولاه فللعوام ان یقلّدوه».[1] گفته شد که ما هم در جلسه گذشته اشاره کردیم لکن روایت اولا ضعیف السند است، در ثانی در روایت آمده به فقها رجوع بکنید به فرض هم که ظهور در مطلق داشته باشد لکن نفی از مراجعه به متجزی نمی کند، هر دو(روایت و بنای عقلا) مثبتین هستند و قابل جمع اند، یکی حجت می کند مراجعه به فقها را دیگری حجت می کند مراجعه به متجزّی را.
مفهومی که در روایت است مفهوم وصف است و ما قائل نیستیم به مفهوم داشتن وصف، در چنین جایی هم ما حمل مطلق بر مقیّد نمی کنیم زیرا طبیعت ساریه است نه صرف الطبیعه، در مثال: «أعتق رقبه و أعتق رقبه مومنه» حمل مطلق بر مقید می شود زیرا «رقبه» صرف الطبیعه است و فقط یک فرد دارد، لکن در مثال «أحلَّ الله البیع و أحل َّ الله البیع العربی» حمل مطلق بر مقیّد نمی شود چون مطلق استغراقی است، مگر اینکه نگوید «احل َّ الله البیع العربی» بلکه بگوید «أبطل الله البیع الفارسی» که در این صورت اطلاق «أحلَّ الله البیع» از بین رفته و مفهوم پیدا می کند، اینها همه مال بحث حمل مطلق بر مقیّد است که باید مراجعه بکنید، غَرَض این است که در ما نحن فیه وصف «الفقهاء» مفهوم ندارد تا اطلاق سیره عقلا را تقیید بزند به خصوصِ مجتهدِ مطلق.
آیه «فاسئلوا اهل الذّکر ان کنتم لا تعلمون»[2] هم گفتیم که مُنصرف است به اهل ذکر مطلق و فرض کردیم شامل متجزّی نمی شود آیا مفهوم دارد که بگوید به متجزّی نمی توانید مراجعه بکنید؟ خیر، مفهوم ندارد، لذا نفی حجیت از بنای عقلا نمی کند و صلاحیت رادعیت ندارد، تازه آیه ارشادی هم هست، البته روایت ارشادی نبود که ضعیف السند بود.
نظر مختار در بحث تقلید از متجزّی
حالا جمع بندی نظر ما در این رابطه این است که اگر مجتهد مطلق وجود داشته باشد چون ما به حسب احتیاط وجوبی تقلید از أعلم را واجب می دانیم حتی اگر دو مجتهد مطلق هم باشند که یکی اعلم باشد مکلف تخییر ندارد و باید به اعلم رجوع بکند، در ما نحن فیه هم نظر به اینکه مطلق از متجزّی اعلم است، لذا مادامی که مطلق هست باید به مطلق رجوع بکند.
لکن اگر مجتهد مطلق وجود نداشته باشد و فقط متجزّی باشد آیا باید بایکوت بشود و در مسائل آسانی که بلد هست و استنباط کرده به او مراجعه نشود؟ اگر این را گفتیم عوام باید به احتیاط عمل بکنند در همه مسائل در حالی که شیخ انصاری نقل اجماع کرده بر عدم وجوب احتیاط بر عامی، لذا معلوم می شود در این مورد خاص تقلید از متجزّی جایز است.
جواز تقلید از مجتهد انسدادی با وجود مجتهد انفتاحی
اگر دو مجتهد باشد یکی انسدادی و دیگری انفتاحی، انسدادی می گوید:
1-ما راهی برای تحصیل علم و علمی نداریم
2- علم اجمالی به وجود احکام الزامی هم داریم.
3-قدرت امتثال همه آنها را به صورت علم و علمی هم نداریم.
4-احتیاط تام هم در همه اطراف حداقل مستلزم عسر و حرج است لذا نوبت می رسد به تبعیض در احتیاط.
5-تبعیض در احتیاط از باب ترجیح راجح بر مرجوح باید مظنونات را بگیریم و مشکوکات و موهومات به جهت اینکه اختلال نظام پیش نیاید بخشیده شده اند.
مجتهد دیگر که انفتاحی است می گوید درست است که ما علم اجمالی به وجود احکام در شریعت داریم لکن به مقداری که موجب انحلال علم اجمالی ما بشود علم و علمی داریم، لذا به همان مقدار عمل می کنیم و در ما بقی اصاله البرائه جاری می کنیم.
این قول به انفتاح است، انسدادی می گوید به اندازه معلوم بالاجمالمان علم و علمی نداریم لکن انفتاحی می گوید داریم.
حالا دو مجتهد داریم یکی انسدادی است و دیگری انفتاحی، بحث بر سر این است که آیا با وجود مجتهد انفتاحی جایز است به انسدادی رجوع بکنیم یا خیر؟ باید بررسی بکنیم، حالا جالب است که بدانید در زمان ایشان مرجع تقلید زمان محقق قمی بوده که قائل به انسداد باب علم و علمی بوده است. البته شیخ جعفر کاشف الغطاء هم مرجع بوده لکن بیشتر در عراق و مردم ایران کمتر به ایشان مراجعه می کردند، مردم ایران بیشتر به محقق قمی مراجعه می کردند، سید بحر العلوم هم مرجع بوده همزمان با آن دو بزرگوار که بعد از فوت آن دو مرجع علی الاطلاق می شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo