< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد موسوی جزایری

92/07/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: ادلّه محقّق نائینی بر تقدّم اطلاق شمولی
 استدلال اول محقق نائینی
 در جلسه گذشته بحث ما پیرامون تعارض اطلاق شمولی و اطلاق بدلی بود مثلا اگر یک دلیل بگوید لا تکرم الفاسق و دلیل دیگری بگوید اکرم العالم ، وگفتیم که این مطلب را شیخ گفته لکن خیلی مختصر بیان کرده لذا مرحوم نائینی که مبنای ایشان را پذیرفته بود برای این مطلب استدلالاتی آورده است ، استدلال اول ایشان را بیان کردیم ، خلاصه استدلال این بود که تقدّم اطلاق بدلی بر اطلاق شمولی مستلزم خلاف قاعده بزرگی است و آن اینکه عده ای از افراد که مشمول حکم بوده اند را باید از دایره حکم خارج بکنیم ، حال آنکه در تقدّم اطلاق شمولی چنین مشگلی نداریم زیرا اطلاق بدلی در حقیقت صرف الطبیعه است ، یک حکم است برای یک نفر لکن دایره اش از قِبَلِ اطلاق وسیع است ، با تقدّم اطلاق شمولی چیزی از حکم در اطلاق بدلی کم نمیشود فقط دایره اش مضیّق می شود. لکن اگر اطلاق بدلی را مقدّم بکنیم دیگر اینطوری نیست زیرا لا تکرم الفاسق احکام متعدّده درست کرده که افراد مختلفی را در بر می گیرد و اگر اطلاق بدلی را بخواهیم مقدم کنیم باید عده زیادی از افرادی را که متعلّق حکم بودند از دایره حکم خارج کنیم .
 نائینی می گوید اذا دار الامر بین این دو حالت در نظر عرف تصرّف در اطلاق بدلی و عمل کردن به اطلاق شمولی مقدّم و اهون است [1] .
 جواب
 به قول محقق خوئی این یک استدلال استحسانی است زیرا مبنای هر دو اطلاق، مقدمات حکمت است و میزان در مقدمات حکمت عدم البیان در مجلس تخاطب است [2] ، وقتی نگاه به هر کدام می کنیم میبینیم میزان در هر کدام موجود است ، یعنی در مجلس تخاطب که فرمود اکرم عالما، مجلس تمام شد و قیدی اضافه نکرد لذا کلام ظهور در اطلاق پیدا می کند ، دلیل لا تکرم الفاسق هم همینطور ظهور در اطلاق پیدا می کند ، ظهور هر دو هم منشا دارد و این منشا است که باعث استحکام ظهور در هر دو می شود و ظهور هیچ کدام هم از دیگری بالاتر نیست (از حیث اطلاق) لذا با هم تعارض میکنند و هیچ کدام هم وجه تقدّمی ندارند.
 استدلال دوم
 میفرماید که تفاوتی هست میان مطلق شمولی و مطلق بدلی ، یعنی در واقع هر دو یکسری مقدمات مشترک دارن مانند در مقام بیام بودن متکلّم و امثال این ، لکن مطلق بدلی علاوه بر مشترکات یک مئونه زائده ای هم دارد و آن احراز تساوی افراد نسبت به حکم ، آیا میان عادل و فاسق تساوی است ؟ آیا میان نحوی و فقیه تساوی است ؟ باید احراز شود . لکن در مطلق شمولی چنین قیدی ندارید .
 مثلا اگر بگوید لا تقتل احدا (که اطلاق شمولی دارد) آیا احرااز تساوی افراد در شمول اطلاق حرمت قتل ملاک است ؟ نه ، چه عادل باشد چه فاسق باشد چه پیغمبری باشد یا بنده مومنی یا هرچه همه مشمول حکم هستند . بخلاف جایی که فرمود اکرم عالما (که اطلاق بدلی دارد) در اینجا برای اینکه افراد مشمول اطلاق بدلی بشوند باید احراز بشود که در شمول حکم مساوی هستند ، لذا باید احراز بکند که عادل و فاسق مساوی هستند ، لذا نائینی می گوید اگر از خارج احراز کردیم که کردیم و الّا نمیتوانیم بگوییم عادل و فاسق در شمول حکم مساوی هستند .
 در مانحن فیه محقق نائینی می فرمایند حالا که مطلق بدلی نیاز به احراز تساوی دارد ، مطلق شمولی ما در واقع دلیل علی العدم است و حکم به عدم تساوی می کند و می گوید عادل و فاسق مساوی نیستند . لذا چگونه حکم به تساوی کنیم در حالی که دلیل بر عدم تساوی داریم ؟ اکرم عالما نیاز به احراز تساوی دارد در حالی که لا تکرم الفاسق می گوید عادل و فاسق مساوی نیستند ، لذا تساوی در اطلاق بدلی پا نمی گیرد و اکرم عالما منحصر می شود در عالم عادل [3] .
 جواب
 ما در مطلق بدلی نیاز به احراز تساوی داریم لکن متکلّم در خود مجلس تخاطب باید قیود و شروطی که موجب تمایز اند را بیان بکند و الا اگر مجلس تخاطب تمام شد و متکلم قیدی را اضافه نکرد ، کلام ظهور در اطلاق پیدا می کند و قیودی که به صورت منفصله اضافه می شوند دیگر نمی توانند ظهور را خراب کنند . لذا وقتی گفت اکرم عالما و قیدی را اضافه نکرد و نگفت مثلا لا تکرم الفاسق و مجلس تمام شد، اطلاق ماسیده می شود . چرا؟ چون مهلت متکلم برای بیان فقط مجلس خطاب است ، دلیل منفصل دخلی در ظهور و انعقاد اطلاق ندارد و نمی تواند مداخله در ظهور این دلیل بکند ، فرض این است که در مجلس خطاب فرقی قائل نشد میان فاسق و عادل لذا در خود مجلس تخاطب احراز تساوی محقق می شود .
 این را از کجا می فهمیم ؟ از خود عدم البیان ، گفت اکرم عالما در مقام بیان خصوصیات هم بود و هیچ قیدی را هم اضافه نکرد پس معلوم می شود در نظر او تفاوتی میان عالم عادل و فاسق وجود ندارد و در حکم مساوی هستند .
 حالا بعد از مدتی دلیل دیگری آمده و گفته لا تکرم الفاسق این می شود ظهور دیگری که با ظهور اول تعارض می کند .
 استدلال سوم
 دلیل سوم ایشان هم نظیر همین دومی است و فرموده ما باید در مطلق بدلی احراز عدم المانع بکنیم لکن مطلق شمولی اینطور نیست زیرا خود لسان مطلق شمولی اینگونه است که میگوید همه افراد داخلند و مانعی هم وجود ندارد، لکن مطلق بدلی اینگونه نیست، فقط گفته اکرم عالما دیگر نگفته چه گونه باشد چگونه نباشد لذا ممکن است تطبیقش در برخی موارد مواجه با مانع بشود ، لذا عدم المانع را باید از خارج احراز کنیم ، در ما نحن فیه دلیل لا تکرم الفاسق در حکم مانع است برای همین در مورد عالم فاسق احراز عدم المانع نکرده ایم . بدین صورت است که مطلق شمولی مقدم بر بدلی می شود [4] .
 جواب
 احراز عدم المانع باید در ظهو.ر کلام باشد و ظهور کلام در مجلس تخاطب منعقد می شود ، فرض این است که مجلس تخاطب تمام شده و متکلم چیزی را به عنوان مانع بیان نکرده لذا ظهور اکرم عالما در اطلاق منعقد شده . دلیل لا تکرم الفاسق که آمد دو ظهور با هم تصادم و تعارض می کنند .


[1] اجود التقریرات، محمد حسین غروی، ج1، ص236.
[2] مصباح الاصول، ابوالقاسم خوئی، ج3، ص379.
[3] اجود التقریرات، محمد حسین غروی، ج1، ص236.
[4] اجود التقریرات، محمد حسین غروی، ج1، ص236.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo