< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد موسوی جزایری

91/08/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: بررسی جریان استصحاب در حادث معلوم التاریخ / تنبیهات استصحاب / استصحاب
 مروری بر مطالب گذشته نسبت به جریان استصحاب در معلوم التاریخ:
 در جایی که أحد الحادثین، معلوم التاریخ و بر سبیل لیس تامه مأخوذ می باشد و حادث دیگر، مجهول التاریخ می باشد، جریان استصحاب در مجهول التاریخ، مسلماً صحیح است لکن جریان استصحاب در معلوم التاریخ، محل بحث می باشد. مثل عدم کرّیت و ملاقات با نجاست که با همدیگر موضوع انفعال آب می باشند. بدین صورت که عدم کرّیت، معلوم التاریخ است و می دانیم در روز یکشنبه منتقض شده و به کرّیت تبدیل شده است لکن ملاقات با نجاست، مجهول التاریخ است و نمی دانیم ملاقات، روز شنبه که زمان عدم کرّیت است، بوده و درنتیجه آب، نجس شده است یا اینکه روز دوشنبه که زمان کرّیت است، بوده و درنتیجه آب پاک می باشد و نجس نشده است. چون در حین ملاقات با نجاست، کرّ بوده است. اگر در معلوم التاریخ، استصحاب جاری باشد، می توانیم در این مثال، استصحاب عدم کرّیت را در زمان ملاقات، جاری و نجس بودن آب را نتیجه بگیریم. در جلسهﻯ گذشته اشکال مرحوم آخوند(ره) بر جریان استصحاب در معلوم التاریخ را مطرح و جواب آن را بیان کردیم. سپس اشکال محقق نائینی(ره) را مطرح کردیم که فرمودند استصحاب، در جایی جاری می شود که شک داشته باشیم. حال آنکه در معلوم التاریخ، هیچ نقطهﻯ مجهولی وجود ندارد. چراکه روز شنبه، علم به عدم کرّیت و روز یکشنبه، علم به تحقق کرّیت داریم و بقاء کرّیت تا روزهای بعدی نیز مفروض است. چراکه فرض بحث ما در جایی است که دو حادث وجود دارد، یکی بلوغ إلی الکرّیت و دیگری ملاقات با نجاست. نه اینکه حوادث، متعدد باشند و مثلاً کرّیت، بعد از حادث شدن، مجدداً از بین برود. پس به نظر ایشان، یکی از ارکان استصحاب که شک در بقاء است، مختل می باشد.
 جواب از استدلال محقق نائینی(ره) بر عدم جریان استصحاب در معلوم التاریخ:
 جواب ما از اشکال محقق نائینی(ره) این است که اگر مستصحب ما مثل عدم کرّیت، فقط با زمان مقایسه شود، این اشکال صحیح است. چون در هیچ زمانی از ازمنه، عدم کرّیت، مشکوک نمی باشد. حال آنکه در اینجا مقایسهﻯ حادث با زمان، موضوع اثر شرعی نمی باشد. اما اگر عدم کرّیت را با حادث دیگر مقایسه کنیم و بگوئیم اثر شرعی، بر عدم کرّیت حین الملاقات مترتب می شود نه بر عدم کرّیت در روز شنبه یا یکشنبه یا دوشنبه، که مستفاد از ادله نیز همین صورت می باشد، اشکال محقق نائینی(ره) وارد نیست. به دلیل اینکه عدم کرّیت در زمان ملاقات، از جهت شک در زمان ملاقات، مشکوک می باشد ولو اینکه نسبت به تحقق کرّیت در روز یکشنبه علم داریم. چون می خواهیم عدم کرّیت را با ملاقات، مقایسه کنیم. پس اگر ملاقات، مشکوک باشد، این شک، به عدم کرّیت نیز سرایت می کند. یعنی نمی دانیم تبدیل شدنِ عدم کرّیت به کرّیت، تا قبل از زمان ملاقات بوده یا بعد از آن. پس شک در بقاء، وجود دارد و ارکان استصحاب، کامل می باشد محقق خوئی(ره) نیز متعرض این جواب شده اند. بنابراین به نظر ما از این جهت، اشکالی به جریان استصحاب در معلوم التاریخ وارد نمی باشد.
 استدلال شهید صدر(ره) بر عدم جریان استصحاب در معلوم التاریخ:
 در این بحث، بیانی از شهید سید محمد باقر صدر(ره) نسبت به عدم جریان استصحاب در معلوم التاریخ پیدا کردیم که خلاصهﻯ مطلب ایشان عبارت است از اینکه عدم جریان استصحاب در اینجا به دلیل وجود شبههﻯ مصداقیه نسبت به نقض یقین به شک یا نقض یقین به یقین، می باشد. چرا که می دانیم حادث معلوم التاریخ مثل کرّیت، روز شنبه وجود نداشته و در روز یکشنبه به وجود آمده است و وجود آن تا روز دوشنبه ادامه پیدا کرده است. از طرف دیگر وقتی عدم کرّیت را نسبت به زمان ملاقات، مقایسه می کنیم، اگر عدم کرّیت در زمان ملاقاتی که متصف به زمان ملاقات بودن و متقیّد به عنوان ملاقات است، موضوع اثر شرعی باشد، چنین حالتی قابل استصحاب نیست و ادلهﻯ نجاست آب نیز که موضوع نجاست را عدم کرّیت و ملاقات قرار داده اند، چنین دلالتی ندارند. اما اگر موضوع اثر شرعی، عدم کرّیت در زمان واقعی ملاقات بِما هُو هُو باشد نه بِما هُوَ زَمانُ المُلاقات، یعنی زمانی که مأخوذ به قید ملاقات است، مقصود نیست بلکه عنوان ملاقات، یک عنوان مشیر به نفس زمان واقعی ملاقات مثل ساعت هشت صبح که واقعاً ملاقاتی واقع شده است، می باشد نه یک وصف عنوانی که زمان متصف به آن، موضوعیت داشته باشد، دراینصورت که در حکم، زمان واقعی دخالت دارد، باید واقع ازمنه را بررسی کنیم که دو زمان می باشند. چون همانطور که احتمال دارد ملاقات، یک ساعت قبل از کرّیت باشد، همچنین احتمال دارد ملاقات، یک ساعت بعد از کرّیت باشد. پس زمان واقعی، قابل انطباق بر این دو زمان و مردد بین آنها می باشد. درحالی که یکی از ازمنه که بین این دو زمان است، زمان قطع به انتقاض است. یعنی اگر ملاقات، قبل از زمان تبدیل عدم کرّیت به کرّیت باشد، قطع به عدم کرّیت داریم و اگر ملاقات، بعد از زمان تبدیل عدم کرّیت به کرّیت باشد، قطع به انتقاض داریم. چون یقین به انتقاض در زمان دوم و شک در ملاقات، در زمان اول و سوم می باشد. بنابراین از آنجا که احتمال انطباق، در زمان مقطوع الانتقاض، وجود دارد، نسبت به دلیل «لا تَنقُض» شبههﻯ مصداقیه پیدا می شود. یعنی نمی دانیم نقض یقین به شک، محقق می شود یا نقض یقین به یقین. چون ساعات واقعیه، مردد بین دو زمانی هستند که یکی مقطوع الانتقاض و دیگری مقطوع العدم می باشد. یعنی دوران بین وجود و عدم می باشد.
 جواب از اشکال شهید صدر(ره):
 جواب ما از اشکال شهید صدر(ره) همان چیزی است که در کلمات محقق خوئی(ره) آمده و ما نیز مکرراً آن را بیان کرده ایم و آن اینکه یقین و شک، از امور وجدانیه هستند که در آنها شبههﻯ مصداقیه به وجود نمی آید. یعنی امکان ندارد کسی مردد باشد که یقین دارد یا ندارد. چون یقین و شک، ضد و نقیض هستند و اگر کسی شک داشته باشد، بالفعل یقین ندارد و اگر یقین داشته باشد، بالفعل شک ندارد و این دو با هم قابل جمع نیستند. لذا شبههﻯ مصداقیه فقط در امور واقعیه معقول می باشد که واقعیتی ورای ذهن ما دارند. مثل موت زید و حیات عمرو و عدالت بکر و... که ممکن است مشکوک واقع شوند. اما امور نفسیه که در نفس ما موجود می شوند و محسوس بالوجدان هستند، قابل تردید نمی باشند. چون انسان بر نفس خودش بصیرت دارد و امکان ندارد در حالت نفسیهﻯ خودش شک کند. مثلاً امکان ندارد کسی شک کند که الان می ترسد یا نمی ترسد. پس اگر کسی بالفعل یقین داشته باشد، می داند که یقین دارد و اگر بالفعل یقین نداشته باشد، می داند که یقین ندارد. درنتیجه در «لاتَنقُض الیَقینَ بِالشَّک» هیچگاه شبههﻯ مصداقیه پیدا نمی کند.
  والسلام

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo