< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد موسوی جزایری

91/02/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: نتیجهﻯ کلی بحث در شبههﻯ عبائیه / تنبیهات استصحاب / استصحاب
 مروری اجمالی بر جواب شبههﻯ عبائیه:
 در جلسهﻯ گذشته در جواب از شبههﻯ عبائیه گفتیم از آنجا که استصحاب کلی نجاست در عبا، مفاد کان تامه است (یعنی یک نجاستی در عبا وجود دارد)، شاید در نماز اثری داشته باشد ولی برای اثبات نجاست ملاقی کافی نیست بلکه نجاست ملاقی از آثار شرعی کان ناقصه است (یعنی باید بگوئیم هَذا العَبا کانَ نَجِساً وَ الان نَجِسٌ و نجاست ملاقی آن را نتیجه بگیریم). این جواب، جواب خوبی است چون خود مرحوم صدر(ره) که طرّاح اشکال بوده، استصحاب نجاست را به نحو کان تامه تقریر کرده و از آن، تعبیر به استصحاب کلی نجاست کرده است. همچنین در ادامهﻯ جواب گفتیم اگر از وجود کلی نجاست در عبا بخواهیم نجاست ملاقی را نتیجه بگیریم، اصل مثبِت لازم می آید. بدین صورت که بگوئیم از آنجا که نجاستی در عبا وجود دارد و ما نیز دستمان را به همهﻯ عبا کشیده ایم، حتماً دست ما با نجاست ملاقات کرده است. چنین لازمه ای، عقلی و اصل مثبِت است.
 تقویت شبههﻯ عبائیه توسط محقق خوئی(ره):
 محقق خوئی(ره) در صدد تقویت اشکال برآمده و از بیان صاحب اشکال نیز قدم را فراتر گذاشته و گفته در اینجا ما می توانیم استصحاب کان ناقصه جاری کنیم. بدین صورت که بگوئیم نجاستی در عبا وجود داشت که نمی دانیم در جانب شرقی عبا بود یا در جانب غربی، پس از آب کشی کردنِ یک جانب عبا، در بقاء آن نجاست شک می کنیم، در این صورت می توان گفت قبل از آب کشیِ یک جانب عبا، علم اجمالی به نجاست قسمتی از عبا عَلی نَحوِ الکُلِی داشتیم که مردد بین جمیع اطراف عبا بود، پس از آب کشی شک می کنیم طاهر شد یا نه، درنتیجه استصحاب اتصاف آن به نجاست جاری می شود (یعنی به نحو کان ناقصه). پس از جریان این استصحاب، اگر دستمان را به همهﻯ عبا بکشیم، علم پیدا می کنیم دستمان به نجاست رسیده و باید قائل به نجاست ید شویم.
 بنابراین محقق خوئی(ره) از این اشکال، جواب نداده بلکه مطلب را پذیرفته و قائل به نجاست ملاقی شده است. حال آنکه دستمان را یا به جانب طاهر عبا که آب کشی شده کشیده ایم یا به جانب دیگر که بعضی اطراف علم اجمالی است و ملاقاتش موجب نجاست ملاقی نمی شود، و همین طهارت ید، محل اشکال سید اسماعیل صدر(ره) بود. لکن محقق خوئی(ره) می فرمایند عدم الدلیل بر نجاست، موجب حکم به طهارت ید است لذا در اینجا به دلیل وجود استصحاب نجاست، قائل به نجاست ملاقی می شویم. بنابراین اینطور نیست که ملاقی بعض اطراف، همیشه پاک باشد بلکه فقط در صورتی که مقتضی نجاست پیدا نشود، حکم به طهارت آن می شود ولی اگر مقتضی نجاست وجود داشته باشد، حکم به نجاست آن می شود. لذا این اشکال را می پذیریم و قائل به نجاست ملاقی (ید) می شویم.
 جواب ما به تقریر محقق خوئی(ره) از شبههﻯ عبائیه:
 به نظر ما حتی اگر این استصحاب را به صورت کان ناقصه نیز تقریر کنیم -کَما قَرَّرَه سَیدُنا الاُستاد(ره)- بازهم لازمه اش اصل مثبِت است. چون نتیجهﻯ جریان استصحاب نجاست در کان ناقصه ای که یقین سابق آن، معلوم بالتفصیل باشد، نجاست ملاقی است اما در ما نحن فیه اینگونه نیست؛ چراکه می خواهیم به نحو کان ناقصه، نجاست یک خیط از کل عبا را استصحاب کنیم و از آنجا که احتمال بقاء نجاست در جانبی که آب کشی شده را نمی دهیم، قطعاً آن جانب، از مدار استصحاب و اطراف علم اجمالی خارج است. چون قطع به طهارت آن داریم و بقاء نجاست در آن، ممکن نیست. پس استصحاب آن نیز ممکن نمی باشد. لذا فقط آن قسمتی که مشکوک است و آب کشی نشده، در اطراف علم اجمالی باقی می ماند. حال آنکه در ابتدا، علم اجمالی ما به نجاست، فقط در ضمن این قسمت نبود بلکه قسمت دیگر هم طرف احتمال بود و نجاست در کل عبا بود. لذا این قسمت باقیمانده، حالت سابقهﻯ یقینی ندارد بلکه از ابتدا مشکوک بوده و حالت سابقهﻯ یقینی ما وجود خیط نجس در کل عبا است.
 در این صورت اگر بخواهیم بگوئیم سابقاً یک خیطی در کل عبا قطعاً نجس بوده و الان در بقاء آن شک داریم، این تعبیر غلط است. به دلیل اینکه الان شک در بقاء آن، در مجموع عبا نداریم و قطعاً آن نجاست در جانبی که آب کشی شده، وجود ندارد. چون یقیناً آن جانب، از حوزهﻯ استصحاب خارج است و علم وجدانی به طهارت آن داریم. بنابراین وقتی می خواهیم بقاء آن را استصحاب کنیم، باید استصحاب را در جانب باقیمانده ای که شسته نشده و محتمل البقاء است جاری کنیم. در این صورت باید یک لازمهﻯ عقلی اضافه کنیم و آن اینکه اگر نجاست سابقه باقی باشد، از آنجا که بالوجدان امکان ندارد در ضمن جانبی که آب کشی شده است باشد پس حتماً آن نجاست اولیه در جانبی بوده که طهارتی به آن عارض نشده. یعنی تعبد به بقاء کلی نجاست، با وجود علم به عدم نجاست در جانب آب کشی شده، در جانب باقیمانده متمحض می شود که دراین صورت، اصل مثبِت است. چون متیقن سابق، وجود خیط نجس در کل عبا بود و استصحاب آن برای کل عبا، در صورتی که مطهِّری عارض نشده باشد، صحیح است ولی پس از عروض مطهِّر، از آنجا که استصحاب در جانب آب کشی شده جاری نمی باشد، اگر بخواهیم استصحاب را در جانب باقیمانده جاری کنیم، نیاز به یک ملازمهﻯ عقلی داریم و آن اینکه متیقن سابق که در ضمن کل عبا پخش بود، حتماً به حسب واقع در جانب تطهیر نشده بوده است. چون جانب آب کشی شده، مقطوع الطهارة و از اطراف استصحاب خارج شده است و دست کشیدن به آن، موجب نجاست نمی شود.
 نتیجهﻯ کلی جواب:
 نتیجه اینکه نمی توان استصحاب بقاء خیط نجس را در مجموع عبا جاری کرد. چراکه خلاف وجدان است و جانب آب کشی شده یقیناً از حوزهﻯ استصحاب خارج است و آن چیزی که محل اثر است، جانب باقیمانده است. از طرفی استصحاب بقاء خیط نجس در جانب باقیمانده را نیز نمی توان جاری کرد چون اصل مثبِت است.
 والسلام

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo