< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

98/07/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی صورت وقوف اضطراری در مشعر به تنهایی و بیان اعمال منا/ وقوف در مشعر و منا/اعمال حج تمتع/کتاب الحج؛

مروری بر مباحث جلسه قبل

بحث در صحت حج کسی بود که از میان همه وقوف‌ها، تنها اضراری مشعر را درک کرد. بیان شد که در بطلان حج کسی که فقط وقوف در عرفات را درک کرده شکی نیست؛ چه آن وقوف اختیاری باشد و چه اضطراری.

همچنین در صحت حج کسی که به وقوف اختیاری مشعر برسد نیز ابهامی وجود ندارد. لکن قول مشهور، بطلان عمل شخصی است که تنها وقوف اضطراری مشعر -بین طلوع آفتاب تا ظهر- انجام داده است. چنان‌که در نظر دارم مرحوم امام هم -تبعاً للمشهور- قائل به بطلان شده‌اند.[1] ولی بسیاری از معاصرین من جمله محقق خویی قول به صحت حج چنین شخصی را برگزیده‌اند.[2] استدلال ایشان را در جلسه گذشته بیان کردیم.

اشکال به محقق خویی(ره)

دیروز به صحیحه عبدالله بن مغیره اشاره شد. این صحیحه در دو جا به کار می‌آید؛ یکی از این دو، تمسک به اطلاق صحیحه است که دلالت بر نظر خودمان دارد.

گفتیم: سه دسته روایت بر ما نحن فیه دلالت دارند، که دو دسته از آن‌ها مطلقند؛ یک دسته بالاطلاق-چه برای معذور و چه برای قادر و عامد- دال بر بطلان حج کسی است که به وقوف اختیاری نرسیده باشد. این دسته وقوف اضطراری را کافی نمی‌دانست. اما دسته دیگر بیان داشت که مطلقاً وقوف اضطراری -بین طلوع شمس تا ظهر- به تنهایی موجب تصحیح حج است؛ چه برای مختار و عامد و چه برای معذور. این دو دسته با یکدیگر تعارض دارند. این بیان محقق خویی است.[3] ما بعداً حاشیه‌های مختصری را عرض خواهیم کرد. لکن الآن فقط به بیان ایشان و دیگرانی از معاصرین که از ایشان تبعیت کرده‌اند اشاره شد.

اگر این دو طائفه مطلق با یکدیگر تعارض کنند، امکان جمع وجود نخواهد داشت. لذا در صورت وجود مرجح، باید آن را اعمال کرد. اما در متساوی و متکافئین، دو قول هست؛ یک قول تخییر میان عمل به هریک از دو دسته است. این قول میان متقدمین مشهور است؛ مثلاً قول به تخییر در کلمات صدوق زیاد وجود دارد. مرحوم آخوند هم در کفایه قائل به همین قول است.[4] اما قول دیگر تساقط است که میان معاصرین مشهور گشته. بنا بر قول به تساقط، اگر هیچ مرجحی وجود نداشت، هر دو دسته تساقط می‌کنند.

این قاعده کلی در بحث تعارض است که ان‌شاءالله جزئیاتش را مطالعه خواهید کرد. این‌که مرجحات کدامند، نیاز به مطالعه دارد. در این‌جا ما تنها فهرستی مختصر را برای سرنوشت تعارض عرض کردیم. دیگر جزئیاتش را ان‌شاءالله مطالعه می‌فرمایید.

اما گاهی غیر از دو دسته مطلق و متعارض، طائفه ثالثه‌ای پیدا شده و تفصیلی می‌آورد که به کمک آن تعارض بین دو گروه اول برطرف می‌شود. لذا دیگر تعارضی وجود نخواهد داشت و هرکدام محملی پیدا می‌کنند. جلسه گذشته مثالی را بیان کرده و گفتیم: اگر یک دلیل بگوید: اکرم العلماء و دلیل دیگر بگوید: لا تکرم العلماء. این دو دلیل متعارض خواهند بود. اما وقتی دلیل سوم گفته باشد: "العلماء ان کانوا عادلین اکرمهم و ان کانوا فاسقین لاتکرمهم" مفسر دو طائفه اول شده و مشکل تعارض را حل می‌کند. این تفصیل، تفسیری حساب می‌شود که آن دو دسته را معنا کنیم. لذا موضوع دلیل اکرام، علمای عدول و موضوع دلیل دیگر فساق علما خواهند بود. به این صورت مساله تعارض حل می‌شود.

ما نحن فیه هم همین‌طور است. تعارضی محقق شد و بعد از تعارض، می‌بینیم طائفه‌ای از روایت مفصل دو دسته دیگر شده است. این طائفه مفصله به نظر محقق خویی دو روایت هستند؛ یکی معتبره عبدالله بن مغیره و دومی معتبره فضل بن یونس.[5] به نظر ایشان این روایات ظهور در تفصیل دارند. این برای ما قرینه‌ای‌ست مثل مجمل و مبین و این طائفه در این‌جا مبین ماست. مبین می‌تواند با تفسیر خود راه را برای ما روشن کند. به برکت این طائفه، تعارض ابتدائی هم برطرف می‌شود.

طائفه سوم میان کسی که تنها به وقوف اضطراری رسیده و معذور بوده و کسی که معذور نیست تفصیل داده و در فرض عذر قائل به صحت شده و در غیر آن حج را باطل می‌داند.این تفصیل بسیار خوب است.

به برکت این طائفه و تفصیلِ آن، تعارض از دو طائفه قبلی برداشته می‌شود. می‌گوییم آن دسته که گفته: عمل بالاطلاق باطل است -مثل صحیحه حلبی- بر صورتی حمل می‌شود که شخص معذور نیست. دسته دیگر هم که بالاطلاق قائل به صحت شده برای خصوص معذورین است.

اشکال به محقق خویی(ره)

بحث مختصری در این مورد شده که محقق خویی چگونه روایت عبدالله بن مغیره را مفصل و در خصوص معذورین دانسته است. ما هر چه دقت کردیم ندیدیم که چه نکته‌ای در آن روایت وجود دارد که دلالت بر تفصیل نماید. ظاهر روایت از نظر لفظی مطلق است و در بیان لفظی آن قرینه‌ای وجود ندارد. لهذا ما آن را مطلق به حساب آوردیم. پس بیان دیروز ما به تبع محقق خویی بود.

بحثی در معتبره بودن روایت عبدالله بن مغیره

تعبیر ما از روایت عبدالله بن مغیره صحیحه بود؛ لکن در این‌جا حق به جانب محقق خویی‌ست که از آن به معتبره تعبیر کرده است.[6] معتبره یعنی روایت موثقه است. اگر این حدیث صحیحه باشد، دیگر به آن معتبره نمی‌گویند؛ یعنی روایت اعتبار دارد، اما مثل صحیحه نبوده و در حد موثقه است؛ مثلا.

هرچند سند تا خود عبدالله بن مغیره، صحیح است، اما عبدالله بن مغیره می‌گوید: من نظر خودم را به کسی که سوال کرده بود، گفتم و سپس مسئله را از اسحاق بن عمار نیز پرسیدم. او هم خدمت امام(ع) رفت و از ایشان پرسید و جواب آورد. محل استشهاد ما همان تتمه‌ای‌ست که اسحاق بن عمار آورده. فرض این است که اسحاق بن عمار فطحی‌ست. لذا هرچند روایت از عبدالله بن مغیره بوده و سلسله سند را شیخ ذکر کرده، لکن دلیل معتبره بودن نقل قول از اسحاق بن عمار است. آن‌چه که ما به آن استدلال می‌کنیم تتمه‌ای‌ست که اسحاق بن عمار از امام نقل نموده است. اسحاق بن عمار هم فطحی‌ست و لهذا روایت معتبره می‌شود. اما چون اسحاق وثاقت دارد، تعبیر معتبره در مورد روایت به کار رفته.

بررسی متن روایت عبدالله بن مغیره

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ (عبدالله بن مغیره می‌گوید): جَاءَنَا رَجُلٌ بِمِنًى (این که گفته: انی لم ادرک الوقوفین، زمانی‌ست که فرصت همه وقوف‌ها گذشته است؛ زیرا بودن در منا، قبل از ظهر و زمانی‌ست که آفتاب گسترده شده. در این زمان دیگر وقت برای هیچ وقوفی باقی نمانده است.) فَقَالَ إِنِّي لَمْ أُدْرِكِ النَّاسَ بِالْمَوْقِفَيْنِ جَمِيعاً (این شخص سوال کرد که "انی لم ادرک الوقوفین"؛ یعنی نه در عرفات بودم و نه در مشعر. حالا تکلیفم چیست؟ آیا می‌توانم حج را ادامه دهم یا خیر؟ عبدالله بن مغیره می‌گوید: به او گفتم: باتوجه به این‌که هیچ کدام از وقوفات را درک نکردی، حج شما باطل است. اسحاق بن عمار پیش ما بود و مطلب را فهمید و گفت: کمی صبر کنید.

إِلَى أَنْ قَالَ فَدَخَلَ إِسْحَاقُ بْنُ عَمَّارٍ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ ع فَسَأَلَهُ عَنْ ذَلِكَ (او خدمت امام موسی بن جعفر(ع) رفت و مسئله را مطرح نمود.) فَقَالَ إِذَا أَدْرَكَ مُزْدَلِفَةَ فَوَقَفَ بِهَا قَبْلَ أَنْ تَزُولَ الشَّمْسُ يَوْمَ النَّحْرِ فَقَدْ أَدْرَكَ الْحَجَّ. (حضرت(ع) فرمود: اگر همین حالا برود و تا قبل از ظهر خودش را به مشعر رسانده و در آن‌جا وقوف کند، حجش صحیح است. وقوف قبل از ظهر وقوفی اضطراری‌ست که از همین روایت استفاده می‌شود.)

"انی لم ادرک" مطلق است و شامل عمد و غیر عمد می‌شود. زیرا اگر مقصود از آن را در خصوص مضطر و معذور بدانیم، باید قرینه واضحی بیابیم. لکن در این روایت چنین قرینه‌ای وجود ندارد. ما روایات زیادی با این مضمون داریم. لکن کسی آن‌ها را در خصوص معذور نمی‌داند. لذا روایت عبدالله بن مغیره هم از مطلقات محسوب می‌کنیم.

صحیحه جمیل هم اطلاق دارد. می‌فرماید: حج کسی که به هر صورتی قبل از ظهر به مشعر برسد، صحیح است. پس روایت مفسره ما، تنها همان روایت فضل بن یونس است. هرچند اسناد این روایت تا فضل صحیح است، لکن مشکل در واقفی بودن خود اوست. نجاشی فضل را موثق دانسته و هیچ ایرادی بر او وارد نکرده است.[7] اما شیخ در رجال و فهرست بر واقفی‌ بودن او تصریح دارد.[8] در هر صورت او ثقه است و روایتش معتبر و قابل عمل. لذا اشکالی از بابت واقفی بودن فضل وجود ندارد.

هرچند ممکن است این روایت احتمال یا رجحانی در معذور داشته باشد، ولی این احتمال در حدی نیست که بتوان ظهور تامی برایش تصویر کرد و آن را از روایات مفصله دانست؛ به خلاف روایت فضل بن یونس که صراحت در عذر دارد؛ زیرا می‌گوید: سلطان او را دستگیر کرده، در زندان انداخته و تا در روز عید در مکه بازداشت بوده.

البته بحث ما درباره عاجز و ناتوان است. اما نسیان و جهل، احکام دیگری دارند.

اشکال دیگر به فرمایش محقق خویی(ره)

اشکال اساسی‌تر وجود قرینه لبیه قطعیه در روایات مطلق طائفه دوم است که دلالت بر خصوص معذور دارد. بنابراین به نظر ما تنها دو طائفه روایت وجود دارد. روایت طائفه اول، صحیحه حلبی است که اطلاق در بطلان دارد. این اطلاق درست است و شامل عامد و معذور می‌شود. اما روایات طائفه دوم -که پیش‌تر گفتیم: مطلقاً دال بر صحت هستند- قرینه قطعیه لبیه در خصوص معذور دارند؛ زیرا در این فرض حاجی وقوف را ادراک نکرده و خودش را قبل از ظهر به مشعر رسانده؛ لذا حجش صحیح است. به حسب فتاوای اصحاب و مرتکز در اذهان، امکان ندارد این دسته در رابطه با عامد باشند.

اگر در فرض ترک عمدی هم حج صحیح باشد، جمع روایات فراوانی که در مورد وجوب و رکنیت وقوف‌های اختیاری عرفه و مشعر وجود دارد، با سایر روایات مشکل می‌شود. لذا باید محملی برای آن‌ها باقی بماند. این محمل همان فرض عذر است و در غیر این صورت روایات لغو خواهند بود. بنابراین شک و شبهه‌ای در بطلان عمل تارک عمدی وقوف اختیاری مشعر نیست. این مطلبِ یقینی، همان قرینه لبیه ماست. پس آن‌جا که امام(ع) -مثلا در صحیحه جميل- می‌فرماید: کسی که تا قبل از ظهر خودش را به مشعر برساند، حجش صحیح است، خود به خود بر معذور و مضطر حمل می‌شود؛ مثل کسی که در زندان است یا تصادف کرده و زخمی شده و خود را قبل از ظهر به مشعر می‌رساند. حج ایشان اشکالی ندارد و صحیح است.

غرض این است که ما مجموعاً دو طائفه روایت داریم؛ یک طائفه مطلقاتِ بطلان، مثل صحیحه حلبی و طائفه دیگر سایر روایات که به معذور اختصاص دارند. در این صورت نسبت دو دسته اطلاق و تقیید و عام و خاص شده و رابطه میان‌شان عموم و خصوص مطلق خواهد بود. پس صحیحه حلبی که دال بر بطلان بود، عموم داشته و همه روایات صحت مختص به معذورین می‌شوند. بنابراین صورت، نسبت‌ میان‌ دو دسته عام و خاص مطلق شده و مطلق بر مقید حمل می‌شود. در نتیجه باید طائفه اول -مثل صحیحه حلبی که می‌گفت: حج مطلقا باطل است- را بر خصوص قادر حمل کرده و معذور را از تحت آن خارج نماییم. برای معذور نیز به سایر روایات عمل کنیم.

ما همه این مباحث را در سال گذشته هم بیان کردیم. البته بحث بسیار شریف و شیرین است و ثمرات علمی زیادی دارد. آقایان مخصوصا اگر روحانی کاروان باشند و به مکه مشرف شوند متوجه این نتایج هستند.

حضرت امام خمینی(ره) نسبت به معذورین در این صورت حج را باطل دانست. ایشان اصلاً وقوف اضطراری مشعر را به تنهایی و بدون وقوف عرفه برای قادر و عاجز قبول ندارد. این هم به تبع مشهور قدماست. ما هرچند در این مسئله نظر محقق خویی(ره) را پذیرفتیم، اما روش استدلال ایشان را قبول نکردیم. ما گفتیم: بعد از تدبر در نصوص می‌بینیم که تنها دو دسته روایت وجود دارد؛ یک دسته که مطلقند و دسته دیگر مقید و باید مطلق را بر مقید حمل کنیم.

ادراک وقوف اضطراری مشعر در شب عید به تنهایی برای معذورین

مساله دیگری که حضرت امام(ره) مطرح کرده، در مورد تکلیف کسی‌ست که به هیچ وقوفی نرسیده و تنها یک وقوف شبانه در شب عید در مشعر داشته است.[9] اما محقق خویی(ره) اصلا متعرض این بحث نشده‌اند.

در فرض عذر، حکم چنین شخصی معلوم است. قبلاً گفتیم: معذورین مثل زنان، افراد مسن، مریض‌ها و عاجزین می‌توانند به جای وقوفِ بین الطلوعین، در شب نیت وقوف کنند و بعد به سوی منا بروند و شبانه جمره عقبه را رمی ‌کنند. پس از آن نیز باقی اعمال را انجام می‌دهند. وقوف شب برای ایشان مثل وقوف در روز و بین الطلوعین است.

حضرت امام(ره) هم همین صورت را فرموده و ما هم نظر ایشان را می‌پذیریم. اما محقق خویی(ره) و بسیاری، این فرع را مطرح نکرده‌اند. روایات دال بر کفایت وقوف شبانه برای معذورین، بر این مورد نیز دلالت دارند که این معذورین وقوف مشعر را ادراک کرده‌اند؛ منتهی وقوف مشعر برای ایشان شب و برای سایرن همان بین الطلوعین است. لذا همین مقدار برای صحت حج کافی‌ست. این مطلب در مناسک تحریرالوسیله آمده است. بهترین و مفصل‌ترین جایی که حضرت امام از مناسک بحث کرده در کتاب شریف تحریرالوسیله است.

وقوف در منا

مطلب بعد وجوب وقوف در مناست.

آیه شریفه می‌فرماید: ﴿فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِندَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِن كُنتُم مِّن قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ - ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ﴾.[10]

"افیضوا" یعنی کوچ کنید. " من حیث افاض الناس" هم نکته‌ای دارد. در آن ایام هم مستضعف و هم مستکبر در حج حضور داشتند. لکن بعضی که شیخ عشیره و بزرگان قریش بودند، جاده‌ای جدا از مشعر به منا برای خودشان درست کرده و راه خود را از سایر مردم جدا کرده و در عبادت هم قائل به چنین تبعیضی می‌شدند. خدای سبحان در این آیه می‌فرماید: ﴿ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ...﴾ همه باید از همین راه بزرگی که توده مردم مستضعف و... از آن می‌روند، حرکت کنند. کسی حق ندارد برای خودش راه جدایی درست کرده و بگوید: شأن ما بالاتر است. لذا فرمود: " من حیث افاض الناس".﴿وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ﴾ از گناهانی که در گذشته انجام دادید که این طور تبعیض قائل شدید و بر بندگان خدا تکبر کردید، استغفار کنید. اگر استغفار کنید خداوند غفور و رحیم شما را می‌بخشد.

اعمال منا

در روز عید قربان حاجی به منا و اعمال آن می‌رسد. ابتدا حجاج زیر چادرها می‌روند و کمی رفع خستگی و تجدید وضو می‌کنند تا بعد اعمال را انجام دهند. در منا و در روز عید سه عمل واجب است؛

اول؛ رمی جمره عَقَبَه است. مرحوم بحرالعلوم فرمود: "اوو ار نحط رس طر مر لحج".

دوم؛ بعد از رمی جمره، قربانی واجب است. البته در شعر، نحر آمده؛ ولی معمولاً ذبح انجام می‌شود. البته ثواب نحر شتر بیش‌تر است و ذبح گوسفند، اقلِ واجب است. ثواب ذبح گاو هم بیش‌ از آن و کم‌تر از نحر شتر است.

بعد از قربانی، عمل سوم، حلق است؛ یعنی حاجی باید سرش را بتراشد. البته اگر او، صروره و سفر اولی باشد، حلق واجب است. اما در سفر بعد، حاجی میان حلق و تقصير مخیر می‌شود. حلق علاوه بر سفر اول در موارد دیگری نیز واجب است؛ مثلاً درباره بعضی از تروک احرام آمده که موجب حلق هستند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo