درس خارج فقه استاد موسوی جزایری
98/07/07
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: یادآوری مباحث گذشته/وقوف در مشعر/اعمال حج تمتع/کتاب الحج؛
یادآوری مباحث گذشتهدر این سال تحصیلی هم بحث در ادامه کتاب الحج است. امیدواریم امسال با مقداری تلخیص در مطالب، باب حج به اتمام برسد.
در سال گذشته کلام به اواخر بحث وقوفین، یعنی وقوف در عرفات و مشعر رسید. گفتیم: در فرض نرسیدن به هر دو وقوف، مطلب چند صورت پیدا میکند.
ادراک وقوفین صوری دارد؛ چرا که وقوف در عرفات، خود دو صورت دارد؛ یک صورت وقوف اختیاری و صورت دیگر، وقوف اضطراری. وقوف اختیاری عرفات از ظهر تا غروب روز نهم ذی الحجه، روز عرفه است. اما اگر کسی به این مقدار نرسد یا عاجز باشد، باید وقوف اضطراری عرفات را انجام دهد. این وقوف بعد از مغرب شب عید قربان است.
وقوف مشعر هم سه صورت است؛ یک صورتِ اختیاری و دو صورت اضطراری. اما وقوف اختیاری که حتی الامکان باید انجام شود و ترک عمدی آن موجب بطلان حج میشود، وقوف از طلوع فجر تا طلوع آفتاب روز عید قربان است. اما ممکن است کسی عاجز باشد یا به این مقدار نرسد.
مشعر دو وقوف اضطراری هم دارد؛ یک وقوف اضطراری معروف و مصطلح که مقداری توقف از فاصله بعد از طلوع آفتاب تا ظهر روز عید است و دیگری وقوف اضطراری برای معذورین -مثل زنان چه پیر باشند و چه جوان، پیرمردها، مریضها و عاجزین-. اصناف مذکور به جای وقوف بین الطلوعین، باید در شب عید توقف کنند. لذا شبی که از عرفات به مشعر میرسند، دیگر تا صبح نمیمانند و پس کمی وقفه، به سمت منی حرکت میکنند. این وقوف برای معذورین به منزلة وقوف اختیاریست. حتی مردی که برای راهنمایی این افراد را همراهی میکند -هرچند از اصناف مذکور نباشد- هم میتواند با ایشان همراه شده و تا صبح نماند.
بحث مفصلی که قبلاً بیان شده و الان صرفاً برای یادآوری ذکر میشود، بحث از کسی است که تنها یکی از این دو وقوف -مشعر و عرفات- را درک کند. برای این صورت پنج فرض متصور است که دو صورت مربوط به عرفه و سه صورت مربوط به مشعر میشود. درک دو وقوف نیز اقسامی دارد.
بررسی صورت ادراک وقوف اضطراری مشعر به تنهاییدر سال گذشته بحث منتهی به این فرض شد که شخصِ معذور تنها وقوف اضطراری مشعر را درک کند. این مقدار برای صحت حج کافیست. اما کسی که فقط اختیاری یا اضطراری عرفه را درک کرده و هیچ وقوفی را در مشعر انجام نداده، حجش باطل میشود. درک اضطراری مشعر -به معنای وقوف در شب عید- هم تفصیلی دارد که قبلا ذکر شد و دیگر قصد تکرار آن را نداریم.
اما بحثی که الآن قصد طرح آن را داریم، حول صحت و بطلان حج در صورت درک وقوف اضطراری مشعر به تنهاییست.
در صورت بطلان حج، حاجی باید از حج به عمره مفرده عدول نموده و از احرام خارج شود؛ زیرا اتمام حج -ولو باطل- و خروج از احرام به هر روشی ممکن نیست. علاوه بر این، باید در سال بعد هم حج خود را قضا نماید.
در فرض جاری هرچند مشهور بین قدما، بطلان حج است، اما بسیاری از اعلام و اعاظم معاصر قائلند در صورتی که حاجی در ترک دیگر وقوفها معذور باشد، اقوی صحت حج اوست. ظاهراً حضرت امام(ره) هم قول به بطلان را برگزیده؛[1] اما اقوی در نظر ما -وفاقاً لبعض الاعلام- صحت حج در این صورت است؛ ان شاء الله.
در اینجا سه طائفه روایت وجود دارند. یک طائفه بر صحت مطلق دلالت میکند. طائفه دیگر دال بر بطلان مطلق شده و طائفه سوم، مفصل میان معذور و غیر معذور است؛ یعنی حج شخص معذور صحیح و حج کسی که معذور نبوده و عمداً وقوف را ترک کرده، باطل است.
حالا به بررسی سه طائفه روایت میپردازیم.
بررسی روایات طائفه اولاما دسته اول دال بر صحت مطلق شدهاند. مطلقاً یعنی حتی اگر ترک دیگر وقوفها عمدی باشد هم به صرف درک وقوف اضطراری مشعر حج تصحیح میشود. یکی از روایات این طائفه، صحیحه عبدالله بن مغیره است.
"وَ بِإِسْنَادِهِ (اسناد شیخ طوسی. شیخ صاحب دو کتاب تهذیب و استبصار و البته کتاب عمده ایشان تهذیب است. کتاب استبصار، خلاصهای در مقام پیدا کردن احادیثی است که زبدهتر، قابل عمل و صحیحتر هستند.) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ(صحیح است.) عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ (عبدالرحمن بن ابی نجران هم از صحاح است. البته چنین نیست که اگر بزرگی مثل شیخ(ره) از کسی نقل روایت نمود، حتماً او صحیح باشد. در هر صورت احتمال ضعف راوی وجود دارد. این نکات را باید با کمک علم رجال فهمید.) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ (سلام الله علیه. ایشان از اصحاب اجماع و از اکابر روات است.) عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ (ایشان هم از بزرگان و اکابر صحاح است. پس روایت صحیحه است.)
قَالَ (عبدالله بن مغیره میفرماید): جَاءَنَا رَجُلٌ بِمِنًى فَقَالَ إِنِّي لَمْ أُدْرِكِ النَّاسَ بِالْمَوْقِفَيْنِ جَمِيعاً إِلَى أَنْ قَالَ فَدَخَلَ إِسْحَاقُ بْنُ عَمَّارٍ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ علیهالسلام فَسَأَلَهُ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ إِذَا أَدْرَكَ مُزْدَلِفَةَ فَوَقَفَ بِهَا قَبْلَ أَنْ تَزُولَ الشَّمْسُ يَوْمَ النَّحْرِ فَقَدْ أَدْرَكَ الْحَجَّ".[2]
کسی در منا از ما سوال کرد که من به عرفات و مشعر نرسیدم. حال تکلیف من چیست؟ ما نمیدانستیم و ساکت ماندیم. اسحاق بن عمار خدمت امام کاظم صلوات الله علیه رفت و از ایشان این مورد را سوال کرد. حضرت(ع) فرمود: "إِذَا أَدْرَكَ مُزْدَلِفَةَ فَوَقَفَ بِهَا قَبْلَ أَنْ تَزُولَ الشَّمْسُ يَوْمَ النَّحْرِ فَقَدْ أَدْرَكَ الْحَجَّ"؛ یعنی اگر توانست که خودش را تا قبل از ظهر روز عید برساند و وقوف اضطراری بین طلوع آفتاب تا ظهر را به جا آورد، حج صحیح است. توقف اختیاری در مشعر از طلوع فجر تا طلوع آفتاب است.
این روایت اطلاق دارد و هم شامل عمد است و هم شامل سهو؛ اطلاق روایت نیز از عبارت: "انی لم ادرک الحج" فهمیده میشود.
بحثی درباره معنای اسناددر ابتدای سندِ روایت، شیخ(ره) فرمود: "وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ". معنای "باسناده" که در این روایت و بعضی دیگر از روایات آمده چیست؟ کلمه باسناده کلمه رمز و مختصری است که شامل یک سلسله از روات است. در توضیح آن میگوییم: شیخ(ره) کتابی از اصول اربع مائة مثل بصائرالدرجات از محمد بن حسن الصفار(یکی از بزرگان شیعه) را که متعلق به سالها قبل از اوست، را در دست داشته است. وقتی ایشان میگوید: "باسناده از فلانی" یعنی کتاب خود آن آقا را به دست آورده است. مثل ما که الآن کتاب شیخ حر عاملی میخوانیم و فارغ از بررسی سندی میگوییم: ان شاء الله صحیح است. لکن در آن دوره که کتاب چاپی وجود نداشت و همه کتب خطی بودند، چنین نبود. علما برای اعتماد و اعتبار بخشیدن به فاصلهای که از مولفین کتب داشتند، اینگونه عمل میکردند که از استادشان برای نقل از فلان کتاب اجازه میگرفتند. این اجازه را همان استاد نیز قبلاً از استاد خود گرفته بود. این سلسله همینطور ادامه داشت تا اجازه نقل به مولف اصلی کتاب برسد. مثلاً شیخ طوسی(ره) برای نقل از کتاب صفوان از استاد خود شیخ مفید اجازه میگرفت. شیخ مفید هم این اجازه را از شیخ صدوق که استادش بود اخذ مینمود. این اجازه سلسلهوار ادامه داشت تا به صاحب کتاب که صفوان است برسد. لذا هر وقت میگوید: باسناده عن محمد بن الحسن الصفار، به این معناست که نقل من از این کتاب با اجازه سلسه اساتید تا صاحب کتاب است.
گاهی اوقات بسیاری از علما مثل مرحوم گلپایگانی میگویند: این اسناد مهم نیست. اما محقق خویی(ره) میفرماید: همین اسناد هم باید صحیح باشد؛ یعنی مشایخی واسطه نیز باید صحیح باشند. مشایخ هر کتابی به صورت جدا در جایی از کتاب ذکر میشوند؛ مثلا شیخ در مشیخه کتاب خود درباره "باسناده عن الصفار" فرموده: اسناد من از صفار، فلان آقایان هستند یا اسناد من از حسن بن محبوب فلان راویانند. بعضی اوقات إسنادها ضعیف و بعضی وقتها صحیحند.
یکی از کارها در مسیر اجتهاد این است که مثلاً وقتی شیخ(ره) میگوید: "باسناد از فلانی"، معلوم کنیم که کدامیک از روات سند صحیح و کدام ضعیف است. البته همانطور که گفته شد، نظر بعض علما بر عدم اهمیت اسناد است. ایشان قائلند که صرف اعتبار سند در نظر مثلاً شیخ(ره) و روایت او از آن سند، برای اعتماد و عمل ما کافیست. لذا دیگر ضرورتی برای بررسی سند وجود ندارد.
در روایت بالا اسناد شیخ(ره) از عن محمد بن الحسن الصفار، صحیح است. اما اینکه روات موجود در این سند چه کسانی هستند، نیاز به مراجعه دارد.
روایت دومروایت دوم صحیحه جمیل است.
قَالَ الصَّدُوقُ فِي الْعِلَلِ (صاحب وسائل(ره) وقتی که از صدوق(ره) نقل میکند، معمولاً نقل او از کتاب من لایحضره الفقیه است. گاهی به صورت مختصر هم می گویند "صدوق فی الفقیه" یا "فی من لا یحضر"؛ این کتاب، کتاب اصلی جناب صدوق در احادیث فقهیست. صاحب وسائل(ره) گاهی هم از کتب دیگر صدوق مثل علل الشرائع، عیون اخبار الرضا، خصال یا معانی الاخبار، احادیثی را نقل نمودهاست.)
الَّذِي أُفْتِي بِهِ وَ أَعْتَمِدُهُ فِي هَذَا الْمَعْنَى مَا حَدَّثَنَا بِهِ شَيْخُنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ (ابن الولید(ره) استاد شیخ صدوق(ره) بوده و نفر اولیست که صدوق از او نقل میکند. ابن الولید در اوج صحت و سداد است. شیخ صدوق(ره) هم اتکاء زیادی به ایشان دارد.) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ (صفار هم از اعاظم است.) عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ (صحیح است.) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ (صحيح است.) عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ (جمیل بن دراج هم جزء اصحاب اجماع است که در جمله روات ویژگی و برتری داشته و بسیار با اهمیتند.
سید بحر العلوم نام اصحاب اجماع را به شعر در آورده است. ایشان در شعر خود فرموده: "جمیل الجمیل مع ابان و العبدلان ثم حمادان". اصحاب اجماع هجده نفر بودند. شش نفرشان از قدما، شش نفر از متوسطین و شش نفر دیگر هم از متاخرینند. اما جمیل تقریباً از متاخرین و بینابین است.)
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ أَدْرَكَ الْمَشْعَرَ يَوْمَ النَّحْرِ قَبْلَ زَوَالِ الشَّمْسِ فَقَدْ أَدْرَكَ الْحَجَّ (محل شاهد همین بود که حضرت(ع) بالاطلاق فرمود:کسی که مشعر را قبل از زوال شمس درک کند -یعنی موقف اختیاری بین الطلوعین را درک نکرده اما قبل از ظهر خودش را برساند- "فقد ادرک الحج". یعنی این مقدار کفایت میکند و موجب تصحیح حج میشود.) وَ مَنْ أَدْرَكَ يَوْمَ عَرَفَةَ قَبْلَ زَوَالِ الشَّمْسِ فَقَدْ أَدْرَكَ الْمُتْعَةَ.[3]
همین روایت را شیخ کلینی(ره) هم نقل کردهاست. کلینی(ره) از نظر زمانی در رتبه مقدم بر شیخ صدوق(ره) و هم دوره مشایخ ایشان است.
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ (القمی صاحب تفسیر معروف) عَنْ أَبِيهِ (ابراهیم بن هاشم. همه روات سند صحیحند. بحث مختصری راجع به ابراهیم بن هاشم وجود دارد که البته مطلب مهمی نبوده و ایشان هم از صحاح محسوب میشود.) عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ أَدْرَكَ الْمَشْعَرَ الْحَرَامَ يَوْمَ النَّحْرِ- مِنْ قَبْلِ زَوَالِ الشَّمْسِ فَقَدْ أَدْرَكَ الْحَجَّ.[4]
همین مقدار که مشعر را قبل از ظهر درک کرده، موجب تصحیح حج شده است.
تا اینجا طائفه اول را ذکر کردیم که بر صحت مطلق دلالت داشت؛ یعنی هم شامل معذور و هم قادر و هم عاجز بود.
بررسی روایات طائفه دومدر طائفه دوم روایات ذکر شده که عمده آنها صحیحه حلبی است. البته یکی دو روایت دیگر هم وجود دارد. این طائفه بر بر بطلان حج کسی که وقوف اختیاری مشعر -از طلوع فجر تا طلوع آفتاب- را درک نکند، دلالت دارند.
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ (معنای اسناد را شرح دادیم. علما کار بسیاری بر حفظ و اعتبار احادیثی که در دست و مورد عمل ماست کرده و در این عمل بسیار محتاط بودهاند. غیر از احتیاط هم چیزی نمیتواند موجب این همه تشریفات برای یک کتاب باشد. همه این امور به خاطر احتیاط است تا مبادا چیزی جعلی در احادیث ما داخل شود.)
عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ (دو شخص با نام حماد در جمله روات وجود دارد؛ یکی حماد بن عیسی و دیگری حماد بن عثمان. هر دو هم از اصحاب اجماع و بسیار جلیلالقدرند) عَنِ الْحَلَبِيِّ (خود حلبی از اصحاب اجماع نیست. اما شخصی جلیل القدر است. نام ایشان عبیدالله بن علی الحلبیست. حلبی هم نام مشترکی میان راویان است که معروفترین آنها، ایشان است. محمد الحلبی هم صحیح است. لکن انصراف نام حلبی به عبيدالله بن علی الحلبیست.) قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَأْتِي بَعْدَ مَا يُفِيضُ النَّاسُ مِنْ عَرَفَاتٍ- فَقَالَ إِنْ كَانَ فِي مَهْلٍ حَتَّى يَأْتِيَ عَرَفَاتٍ مِنْ لَيْلَتِهِ فَيَقِفَ بِهَا ثُمَّ يُفِيضَ فَيُدْرِكَ النَّاسَ فِي الْمَشْعَرِ قَبْلَ أَنْ يُفِيضُوا فَلَا يَتِمُّ حَجُّهُ حَتَّى يَأْتِيَ عَرَفَاتٍ- وَ إِنْ قَدِمَ رَجُلٌ وَ قَدْ فَاتَتْهُ عَرَفَاتٌ- فَلْيَقِفْ بِالْمَشْعَرِ الْحَرَامِ- فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَعْذَرُ لِعَبْدِهِ فَقَدْ تَمَّ حَجُّهُ إِذَا أَدْرَكَ الْمَشْعَرَ الْحَرَامَ- قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ أَنْ يُفِيضَ النَّاسُ فَإِنْ لَمْ يُدْرِكِ الْمَشْعَرَ الْحَرَامَ- فَقَدْ فَاتَهُ الْحَجُّ فَلْيَجْعَلْهَا عُمْرَةً مُفْرَدَةً وَ عَلَيْهِ الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ.[5]
حضرت(ع) به کسی که بعد از کوچ مردم از عرفات و بعد از مغرب رسید فرمود: وقوفی در شب -که همان وقوف اضطراری عرفه است- انجام دهد. سپس فرمود: "ثُمَّ يُفِيضَ فَيُدْرِكَ النَّاسَ فِي الْمَشْعَرِ قَبْلَ أَنْ يُفِيضُوا فَلَا يَتِمُّ حَجُّهُ حَتَّى يَأْتِيَ عَرَفَاتٍ (یعنی اول، شب باید به عرفات برود و اضطراری عرفات را انجام دهد.) وَ إِنْ قَدِمَ رَجُلٌ وَ قَدْ فَاتَتْهُ عَرَفَات (اگر عاجز است و وقوف اختیاری و اضطراری عرفات در شب را درک نکرده -مثلا در زمان ما اتفاق میافتد که در اثر ترافیک اتوبوسها رسیدن به وقوف ممکن نمیشود.-) فَلْيَقِفْ بِالْمَشْعَرِ الْحَرَامِ (کافیست که در مشعر الحرام وقوف کند. با این وقوف حج او صحیح است.) فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَعْذَرُ لِعَبْدِهِ فَقَدْ تَمَّ حَجُّهُ إِذَا أَدْرَكَ الْمَشْعَرَ الْحَرَامَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ أَنْ يُفِيضَ النَّاسُ فَإِنْ لَمْ يُدْرِكِ الْمَشْعَرَ الْحَرَامَ فَقَدْ فَاتَهُ الْحَجُّ فَلْيَجْعَلْهَا عُمْرَةً مُفْرَدَةً وَ عَلَيْهِ الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ (یعنی سال بعد باید حج خود را اعاده نماید.) حضرت(ع) در اینجا میزان را وقوف بین الطلوعین قرار دادهاست. لذا دلیل اینکه درباره مشعر فرمود: "فلیقف بالمشعر الحرام" این است که قبل از آن بیان کرد که "فیدرک الناس فی المشعر قبل ان یفیضوا"؛ یعنی مشعر را قبل از افاضه مردم ادراک کند. این کلام خودش قرینه است. افاضه یعنی کوچ کردن. این افاضه با طلوع آفتاب است. پس معنی "مشعر را درک کند" این میشود که قبل از طلوع آفتاب -یعنی بین الطلوعین- مشعر را درک کند. ظاهر عبارت چنین است. بعد فرمود: اگر این را هم درک نکرد، فقد فاته الحج؛ یعنی حج باطل میشود. این بیان هرچند نص نیست؛ لکن ظهوری صریح و روشن دارد.
بررسی روایات طائفه سومیکی یا دو روایت دیگر هم به همین مضمون وجود دارد. بعضی گفتهاند: این روایات با هم تعارض دارند؛ این یکی میگوید: باید وقوف بین الطلوعین را درک کرد و آن دیگری بیان داشته که وقوف اضطراری تا ظهر هم کافی است. پس تعارض میکنند و طائفه دال بر منع و بطلان مقدم میشود.
لکن بنا بر قاعده اگر هنگام تعارض دو دسته از روایات مطلق، طائفه سوم مفصله پیدا شد، روایات این طائفه موجب جمع میان دو سته اول میشود. لذا میگوییم: روایاتی که دلالت بر بطلان دارند برای فلان صورت و آنهایی که دلالت بر صحت دارند برای صورت دیگر روایات مفصله هستند. با این تفصیل دیگر تعارضی هم باقی نمیماند. مثل اینکه یک روایت بگوید: "اکرم العلماء" و روایت دیگر گفته باشد: "لا تکرم العلماء". اگر دسته سومی داشته باشیم که تفصیل داده و بگوید: اگر علما عادلند، اکرامشان کنید و اگر فاسقند اکرامشان نکنید، میتوان به وسیله این دسته تعارض را برطرف کرد. لذا میفهمیم که موضوع روایاتی که قائل به لزوم اکرام شدند، علما عادل و موضوع روایاتی که گفتند: اکرام نکن، علمای فاسق است.
ما نحن فیه نیز همینطور است. اینجا هم دسته سومی وجود دارد که صحت حج را در صورتی میداند که شخص عاجز بوده و قدرت بر رساندن خود به عرفات نداشته ولذا وقوف اختیاری و اضطراری عرفات از او فوت شده است.
این روایات دسته سوم، شاهد جمع گفته میشود. تعارض هم برطرف میشود. با توجه به این شاهد میفهمیم که مراد از روایات صحت، فرض عذر مکلف بوده و روایات بطلان هم ناظر به فرض قدرت و عمد هستند.
حال باید این دسته سوم را پیدا کرده و بخوانیم، تا بتوانیم به بحث را به تمام کنیم.
یکی از روایات دسته سوم، معتبره فضل بن یونس است.
وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ يُونُسَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ عَرَضَ لَهُ سُلْطَانٌ (یعنی سلطان بر او مسلط شد و او را بازداشت کرد.) فَأَخَذَهُ ظَالِماً لَهُ يَوْمَ عَرَفَةَ (ظلماً و زوراً در روز عرفه او را دستگیر کرده و در زندان انداختند.) قَبْلَ أَنْ يُعَرِّفَ (حاجی بود و عرفه نرفته بود.) فَبَعَثَ بِهِ إِلَى مَكَّةَ (روز عرفه او را از جایی گرفتند و به مکه فرستادند تا زندانی کنند.) فَحَبَسَهُ (حبسش کردند.) فَلَمَّا كَانَ يَوْمُ النَّحْرِ خَلَّى سَبِيلَهُ (تا روز عید هم رهایش نکردند؛ یعنی تمام روز عرفه در زندان بود و وقوف اختیاری و اضطراری عرفه را از دست داد. روز عید آزادش کردند.
وقوف اختیاری مشعر در روز عید، بین الطلوعین است. اگر کسی را هر وقت از روز عید آزاد کنند تا خودش را به مشعر برساند چند ساعت طول میکشد؛ خصوصا آن زمان که خودرویی نبود و طی مسیر با پای پیاده یا چهارپا چند ساعت طول میکشید و امکان درک بین الطلوعین وجود نداشت. لذا قاعدتاً قبل از ظهر به مشعر رسید.) كَيْفَ يَصْنَعُ فَقَالَ يَلْحَقُ (یعنی ملحق شود و درک کند. مقصود از این تعبیر، الحاق به مردم نیست. یلحق بوقوف مشعر الحرام در زبان عربی یعنی خودش را به وقوف مشعر الحرام برساند.) فَيَقِفُ بِجمعٍ (حضرت(ع) فرمود: عیبی ندارد، بیاید و خودش را برساند و در جُمَع، وقوف بهجا آورد. جُمع همان مشعر الحرام است.) ثُمَّ يَنْصَرِفُ إِلَى مِنًى فَيَرْمِي وَ يَذْبَحُ وَ يَحْلِقُ وَ لَا شَيْ ءَ عَلَيْهِ.[6] (همینکه خودش را در روز عید برساند، کافی است.)
اما روایت دیگر معتبره عبدالله بن مغیره است.
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ: جَاءَنَا رَجُلٌ بِمِنًى- فَقَالَ إِنِّي لَمْ أُدْرِكِ النَّاسَ بِالْمَوْقِفَيْنِ جَمِيعاً إِلَى أَنْ قَالَ فَدَخَلَ إِسْحَاقُ بْنُ عَمَّارٍ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ ع- فَسَأَلَهُ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ إِذَا أَدْرَكَ مُزْدَلِفَةَ- فَوَقَفَ بِهَا قَبْلَ أَنْ تَزُولَ الشَّمْسُ يَوْمَ النَّحْرِ- فَقَدْ أَدْرَكَ الْحَجَّ.[7]
این شخص موقف اختیاری عرفات و مشعر را هم درک نکرده است. ظاهر این است که از ادراک این وقوفها معذور و ناتوان بوده است. حالا خودش را رسانده و سوال کرده که چه کار کنم؟ ظاهراً در منی سوال خود را طرح نموده؛ زیرا هنگامی که او سوال را مطرح کرده، حداقل قبل از ظهر بوده و مردم بعد از طلوع آفتاب در روز عید به سمت منی حرکت میکنند. این شخص در منی از عبدالله بن مغیره سوال کرده و او هم جواب داد که حج باطل است. پس از آن به اسحاق بن عمار رجوع کرده و او هم خدمت امام(ع) رفت و سوال را نیز ایشان مطرح نمود. حضرت(ع) فرمود: همین الآن خودش را تا قبل از زوال به مشعر برساند. حضرت فرمود: "إِذَا أَدْرَكَ مُزْدَلِفَةَ فَوَقَفَ بِهَا قَبْلَ أَنْ تَزُولَ الشَّمْسُ يَوْمَ النَّحْرِ فَقَدْ أَدْرَكَ الْحَجّ"َ؛ یعنی اگر قبل از آن که ظهر شود خود را به مشعر برساند، باز هم حج صحیح است.
قرینه معذوریت این است که بنا بر دلیل وارده ترک عمدی اختیاری و اضطراری عرفات، قطعاً موجب بطلان حج میشود.
اما دلیل عدم عمد در ترک مشعر هم این است که بنا روایاتی دیگر کسی که عمداً اختیاری مشعر را ترک کند، متمرد بوده و حجش باطل میشود. تفصیل و عدم اطلاق به ضمیمه علوم خارجیمان مشخص است.
پس گفتیم: تعارضی در کار نیست و حج کسی که واقعاً از ادراک وقوفهای اختیاری و اضطراری عرفات و اختیاری مشعر معذور باشد، -انشاءالله- صحیح است. ظاهراً فتوای سیدناالاعظم(ره) این نیست. اما فتوای محقق خویی(ره) و بسیاری دیگر از اعلام همین است.[8] بنابراین ادراک اضطراری مشعر به تنهایی برای انسان معذور کافیست.