درس خارج فقه استاد موسوی جزایری
97/12/26
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : وجوب وقوف در مزدلفه / وقوف در مزدلفه / اعمال حج تمتع/ کتاب الحج؛
مروری بر بحث جلسه قبلدر جلسه قبل روایت ابی الجارود بررسی شد.[1] محقق خویی(ره) صحیحه بودن آن روایت را از جهت توثیق شیخ مفید(ره) -که راوی را از اجله و از خواص دانسته-، قبول کرد؛[2] لهذا کلام شیخ مفید(ره)، مستندی شد برای تصحیح. پس با قاعده کلی موجود در روایت، ما نیز موید حضرت امام(ره) شده و نظر ایشان را ترجیح دادیم.
عمده استدلال در إجزاء حج، سیره بود. در طول دویست سال حضورِ ائمه اطهار علیهم السلام، ما هیچگاه نمیبینیم که ایشان به اصحاب بگویند: حج را احتیاطاً قضا کنید. این نشان میدهد که بنای ایشان همیشه بر تبعیت و إجزاء بودهاست.
سیدنا الاستاد فرمود: متعارف در طول این دویست سال این است که صورت شک اتفاق افتاده باشد. اما یقین به خطا، بسیار نادرالوجود بوده و لهذا نمیتوان به حالت یقین تعدی نمود.[3]
لکن گفتیم: یقین به خطا، به اندازهای که از اعتبار بیافتد، نادرالوجود نیست. زیرا در برخی از روایات این مضمون موجود است که حضرت(ع) با وجود علم به حضور در ماه رمضان، امر کردند که غذا بیاورند تا بخورد و فرمودند: به خدا قسم میدانم که امروز از ماه رمضان است. بنابراین قطع به خلاف نیز اتفاق افتاده و در عین حال موردی نداریم که ائمه(ع) دستور به عدم اجزاء صادر نمودهباشند؛ پس ما نیز نظرسیدنا الاعظم[4] را به استناد استدلالهایی که بیان شد، ترجیح دادیم.
وقوف در مزدلفهبحث به وقوف در مزدلفه رسید. مزدلفه همان مشعر است. مزدلفه از ماده زلفی و ریشه "زلف" به معنای نزدیک شدن است. دال در این کلمه حاصل اعلال و "مزدلف" بر وزن "مفتعل" و ماضی آن "ازتلف" است که تاء در آن تبدیل به دال گشته. این اعلال، اعلال متعارفیست.
وجه تسمیه آن یا از این باب است که آنجا از نظر مکانی از عرفات به مکه نزدیکتر است و یا بخاطر نزدیکی به خداست؛ یعنی این مکان، مکان تقرب به درگاه الهیست. البته با بررسی بیشتر، ممکن است وجه دیگری هم پیدا کنیم.
محقق خویی(ره) میفرماید: الوقوف في المزدلفة و هو الثالث من واجبات حج التمتّع (وقوف در مزدلفه واجب سوم است؛ واجب اول احرام و واجب دوم وقوف در عرفات بود.) و المزدلفة اسم لمكان يقال له المشعر الحرام (مزدلفه محلی است که به آن مشعرالحرام میگویند.) و حدّ الموقف من المأزمين إلى الحياض إلى وادي محسّر (حدود مشعر، "مازمین"، "حیاض"، "وادی محسر" و حد دیگری که در اینجا ذکر نشده، "جبل" است. این حدود خارج از مشعرند و مشعر در وسط آنهاست؛ لهذا وقوف در آنها جایز نیست.) و هذه كلها حدود المشعر و ليست بموقف إلّا عند الزحام و ضيق الوقت فيرتفعون إلى المأزمين؛ و يعتبر فيه قصد القربة.[5]
دلایل وجوب وقوف در مشعردر وجوب وقوف در مشعر اختلافی بین مسلمین نبوده و از جمله ضروریاتیست که فریقین بر آن اتفاق نظر دارند. این امر از زمان پیامبر(ص) وجود داشته. در آیه شریفه چنین آمده است: ﴿فَإِذَا أَفَضْتُم مِّنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُواْ اللّهَ عِندَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِن كُنتُم مِّن قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّآلِّينَ﴾[6] میفرماید: وقتی از عرفات حرکت کردید و جهت حرکتتان به طرف مکه است، اولین جایی که می رسید مشعر الحرام است. بعد از آن، منا و بعد، مکه. پس منا از همه به مکه نزدیکتر و عرفات از همه دورتر است. لذا پیامبر(ص) وقتی در مکه قصد عشره مینمود، نمازش را در عرفات شکسته میخواند؛ زیرا عرفات از مکه بیش از چهار فرسخ فاصله داشت؛ لکن الآن این طور نیست؛ چون مکه بزرگ شده و فاصله بین مکه و عرفات کمتر از چهار فرسخ شده است. لذا الآن باید نماز را تمام خواند.
روایات زیادی در این باب وجود دارد ولی چون مطلب، واضح و بدیهیست، به بررسی آنها نمیپردازیم. مرحوم صاحب وسائل روایات محل بحث را در باب اول، دوم،چهارم و هشتم از ابواب وقوف در مشعر ذکر نمودهاست.
استثنای مازمین از حکم بقیه حدود مشعرمسلّم است که حدود و غایاتی که برای مشعر ذکر شد، خارج از مغیّا هستند. اما این حکم در مورد مازمین تخصیص خورده است.
کلمه مازمین ماخوذ از ازمه و معنایش صعوبت و شدت است. آنجا راهی تنگ بوده و مردم به خاطر تنگی راه، در سختی میافتادند. لذا این مسیر که میان دو کوه بود، مازمین نامگذاری شد.
مازمین در روایت حکمی اختصاصی دارد. در صورتی که ازدحام مردم در مشعرالحرام به گونهای شدید باشد که وقوف در مشعر موجب مشقت گردد، جایز است که در حال ضرورت از مازمین استفاده شود و وقوف بدل از مشعر در آنجا اتیان گردد؛ حال آنکه این مکان خارج از مشعر است.
اما وقوف در سایر حدود جایز نیست. اینها حدود مشعرند؛ نه جزئی از موقف. همه این احکام به حکم روایات و تعبدی بوده و دلیلی عقلی برایشان وجود ندارد.
موثقه سماعه در مازمین چنین وارد شده است؛ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا كَثُرَ النَّاسُ بِجَمْعٍ (یکی از اسماء مشعر، مزدلفه و دیگری جُمع است.) وَ ضَاقَتْ عَلَيْهِمْ كَيْفَ يَصْنَعُونَ قَالَ يَرْتَفِعُونَ إِلَى الْمَأْزِمَيْنِ.[7]
به خود راه و اطراف آن که تپه بوده، مازمین میگویند. در این روایت فرموده: بالای مازمین بروند؛ این حکم از خصایص مازمین است که با وجود خارج بودن از مزدلفه، چنین اجازهای داده شده است. این اجازه در سایر حدود مطرح نیست.