< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

96/09/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مستحبات احرام/مقدمات احرام/احرام/اعمال عمره تمتع/کتاب الحج؛

اعاده احرام در صورت عدم انجام غسل و استدلال آنها

سید یزدی می‌فرماید: "و لو أحرم بغير غسل أتى به، و أعاد صورة الإحرام"[1]

اهمیت این غسل چنان است که اگر کسی آن را انجام نداد و عقد احرام نمود، بهتر است که دوباره غسل کرده و احرام را تجدید کند.

البته با توجه به اینکه احرام او صحیح و انجام آن برای بار دوم تحصیل حاصل است؛ لازم می‌آید تا عبارت روایت که فرمود: "یغتسل ثم یحرم" توضیح داده شود.

از این تعبیر، بوی وجوب می‌آید؛ ولی نمی‌خواهیم قائل به وجوب شویم. اگر غسل، واجب بود، مشکلی نبود. ولی در مانحن‌فیه اتیان مجدد آن، موجب تحصیل حاصل است. مگر اینکه آن را به صورة الاحرام، تفسیر نماییم. کما اینکه صاحب عروه، این طور تعبیر فرموده‌است. یعنی به دلیل عدم قابل تعدد بودن حالت احرام، ایشان این احرام را حقیقی نداسته‌است. احرام حالتی وحدانی است و وقتی این حالت، موجود شده و صحیح است، ایجاد الموجود، تحصیل حاصل و محال است. لهذا مرحوم سید(ره) از این تعبیر استفاده نموده‌است.

البته این صورت، صورت کامل احرام است و هرچه که در احرام هست، در آن هم وجود دارد. ولی به هر حال صورت ظاهری احرام است و محتوا ندارد. مثل اینکه شخصی که جنب یا محدث است و دوباره موجبات جنابت یا حدث، از او صادر شود، نمی‌توان گفت: این شخص دوباره جنب یا محدث شده.

پس بحث بر این است که، احرامی که اعاده می‌شود آیا حقیقت احرام است؟ و هل الاحرام یتثنی و یتکرر؟ یا قابل تعدد نبوده و تنهاصورت احرام را دارد؟

استدلال سید(ره) که می‌فرماید: احرام دوم، تنها صورت احرام را دارد، واضح است. چرا که احرام اول صحیح بوده و حالت احرام حالتی در انسان است که قابل تجدید نیست.

اما کسانی که قول به حقیقت احرامِ دوم را بدون اشکال دانسته‌اند، می گویند: در روایت، به غسل برای احرام امر شده‌است و این امر نمی‌تواند برای صورت احرام باشد؛ چرا که صورت احرام، احرام واقعی نبوده و اعتبار، ارزشی ندارد. لذا غسل مقدمه عمل است. بنابراین صوری بودن احرام عرفا نیز قابل قبول نبوده و احتمالی بعید است. در نتیجه باید گفت این غسل، غسلی صحیح است که واقعیت دارد و عباداتی تمرینی نیست.

تشبیه مانحن فیه به مساله صلات معاده و مساله وضوء بر وضوء

نمونه این تجدید صلاة معادة است؛ چنانکه اگر به نماز ظهر امر داشتیم، وقتی نماز ظهر را فرادی اتیان نمودیم، عمل صحیح بوده و امر ساقط می‌شود. اما اگر امر، ساقط شده باشد، خواندن دوباره آن، به جماعت، صورتی ندارد. عبادتی که امتثال امر نباشد نیز باطل است.

این مورد چند شکل توجیه شده‌است و اقوال مختلفی وجود دارد. صاحب کفایه(ره) سعی فرموده که به نحوی این صلاة معادة را تصحیح نماید. لکن تصحیح ایشان محل اشکال است.

نظر صاحب جواهر(ره) در مساله صلات معاده

بهترین راه، نظر صاحب جواهر است. نظر ایشان این است که ما دو امر داریم؛ یک امر اصلی، که وجوبی و مربوط به نماز است و با نماز فرادی امتثال می‌شود. لکن شارع، یک امر استحبابی دیگری به نماز ظهر آورده که مستحب است آن را دوباره به جماعت تکرار کنیم. لهذا وقتی می‌خواهیم نماز ظهر را دوباره و به جماعت بخوانیم، باید قصد امتثال امر استحبابی نماییم؛ چرا که امر وجوبی ساقط شده‌است.[2] بهترین نظر همین است؛ چون راه‌های دیگری که گفته شده، قابل قبول نیستند. در راه‌های دیگر گفته شده: امر اول باقی می‌ماند که این بیان قدری مشکل است. ولی نظر صاحب جواهر(ره) نظر بسیار خوبی است. در ما نحن فیه نیز می‌توانیم قائل به همین نظر شویم. امر وجوبی به احرام با احرام اول ساقط شد. اما امر مستحب دیگری به اعاده احرام داریم که حقیت دارد و صرف صورت نبوده؛ بلکه فردی جدید و متعلق امر استحبابی است.

البته با این بیان عنوان اعاده، مسامحی خواهد بود. در روایات نماز جماعت هم عنوان اعاده آمده، که مقصود، اعاده‌ عرفی بوده و به معنای تکرار است. نماز اول، فرادی بود و حالا به جماعت تکرار شده‌است. بالاخره تفاوتی دارد چون آن فرد، فرادی بود، ولی نماز دوم جماعت است.

نظیر دیگر این مطلب در وضو است. انسان با وضوی اول طاهر می‌شود. بنابراین این طهارت قابل تعدد نیست. چرا که انسان یا طاهر است یا محدث. اگر طاهر شد، طهارت او تعدد بردار نیست. پس وقتی می‌گویند: "الوضوء علی الوضوء نور علی نور"[3] به معنای این است که وضوی دوم مستحب و صحیح بوده و محتوا دارد؛ لذا صرف صورت نیست. در حالتی که حالت طهارت تجدید و تعدد پذیر نیست.

اما اشکال این نظر این است که اگر وضوی دوم حقیقی باشد، مطهر نیز هست؛ چرا که روح وضو طهارت است. در این صورت، چون طهارت از وضوی اول وجود دارد، طهارت حاصل از وضوی دوم تحصیل حاصل خواهد بود.

جواب ما این است که وضوی دوم موجب تشدید حالت طاهرت است؛ چون در روایت داریم"نور علی نور" یعنی نوری فرض شده که انسان مطهر آن را همراه دارد و با وضوی دوم نور دیگری بر او اضافه می‌شود. زمینه تشدید در خود روایت هست و روایت تاکید دارد که وضوی دوم مستحب و صحیح است.

بنابراین می‌گوییم: نور علی نور یعنی طهارة علی طهارة که به معنی تشدد طهارت است. معلوم می‌شود که طهارت از امور مشککه است.

البته در این مورد، روایت آمده‌است و اگر روایت نبود، چنین حرفی نمی‌زدیم؛ مثلا تکرار غسل جنابت، کار صحیحی نیست. اما درباب وضو با توجه به روایت حکم به صحت می‌شود.

در باب احرام نیز چون دلیل فرمود: شما که بدون غسل محرم شدید، دوباره غسل به جا آورید و احرام را تجدید کنید، ظاهر این خواهد بود که احرام دوم نیز صحیح است. لذا مثل صاحب عروه نمی‌توانیم آن را بر صورت عمل، حمل کنیم. چنین حملی خلاف ظاهر دلیل بوده و وجهی ندارد. پس می‌گوییم: احرام دوم مستحب است.

احرام دوم، دقیقا همان حالت "الوضو علی وضو نور علی نور" را دارد. در این حالت، احرام تشدید می‌شود. احرام اول صحیح بود و حالا تشدید شده و اشکالی ندارد.

با این بیان می‌توان گفت: حرام نیز مشدد می‌شود. همان طور که مستحب موکد، گناه کبیره و واجب عظیمه داریم. احکام شرعیه تشکیک پذیرند و شدت و ضعف دارند.

البته دلیل اینکه می‌گوییم: احرام، تشدید پذیر است، اما دیگر اعمال چنین نیستند؛ این است که در احرام، دلیل داریم؛ ولی در مثل تکبیرةالاحرام نماز، چنین دلیلی وجود ندارد.

حقیقت احرام

در مورد حقیقت احام کتاب‌هایی همچون معتمد محقق خویی(ره) و دیگر کتب، به طور مفصل بحث کرده‌اند. این بحث، محل خلاف است. شیخ انصاری (ره) می‌فرماید: حقیقت احرام این است که انسان کاری کند که محرمات احرام گردن گیر او شوند. سیدنا الاعظم حضرت امام خمینی (قدس سره) و سیدنا الاستاد الخوئی(ره) فرموده‌اند: ما فرمایش شیخ انصاری(ره) را قبول نداریم.[4] ایشان گفته‌اند: این معنا ندارد و تحریم محرمات احرام، حکم شارع و احرام، فعل مکلف است. وقتی آن فعل، انجام شد، خدای متعال است که محرمات احرام را حرام می‌کند. معنی ندارد که گفته شود: مکلف آن محرمات را بر خود، حرام کرده‌است.

ما تا اینجا با فرمایش حضرت امام(ره) و محقق خویی(ره) همراهیم، ولی از اینجا به بعد تحقیقاتی را که خودمان انجام داده‌ایم، بیان می‌کنیم. به نظر ما به مقتضای روایات مستفیضه، احرام عبارتست از تلبیه.

روایات مربوط به نظرما نیز در باب چهاردهم از ابواب احرام احادیث اول تا چهارم و هشتم و نهم. در ابواب اقسام حج حدیث نوزدهم و بیستم از باب دوازده وجود دارند. روایات متعدد دال بر این مطلبند که مقوم و محقق احرام، تلبیه است؛ زیرا فرموده‌اند: احرام سه جزء دارد؛ یکی از آنها نیت است. لکن گفته‌اند: صرف نیت محقق احرام نیست. جزء دیگر، پوشیدن ثوبی الاحرام است که حین احرام واجب می‌شود؛ ولی خودش محقق و مقوم احرام نیست. مقوم احرام، تلبیه است. احرام تنها با نیت حاصل نمی‌شود. نیت مثل شرط است. اگر شخصی نیت احرام کند و بعد محرمات احرام را انجام دهد، اشکالی ندارد. همچنین اگر نیت کند و لباس احرام را نیز بپوشد و بعد محرمات احرام را مرتکب شود، هنوز محرم نشده، کفاره بر او نیست. اما با تلبیه، تروک احرام بر حاجی حرام می‌شوند. ظاهر عبارت روایت، این است که کل احرام، همان تلبیه است.

1. مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا بَأْسَ أَنْ يُصَلِّيَ الرَّجُلُ فِي مَسْجِدِ الشَّجَرَةِ وَ يَقُولَ الَّذِي يُرِيدُ أَنْ يَقُولَهُ (یعنی نیت را بگوید) وَ لَا يُلَبِّيَ (تلبیه نگوید) ثُمَّ يَخْرُجَ فَيُصِيبَ مِنَ الصَّيْدِ وَ غَيْرِهِ (تروک احرام را انجام دهد) فَلَيْسَ عَلَيْهِ فِيهِ شَيْءٌ.[5] (تا تلبیه نگفته، چیزی بر او نیست)

2. وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الرَّجُلِ يَقَعُ عَلَى أَهْلِهِ بَعْدَ مَا يَعْقِدُ الْإِحْرَامَ وَ لَمْ يُلَبِّ (نیت کرده ولی تلبیه نگفته‌است) قَالَ لَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ ءٌ.[6]

تا تلبیه نگفته، هنوز حالت احرام واقعی، صورت نگرفته‌است.

3. وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ و .... : وَ إِذَا فَرَضَ عَلَى نَفْسِهِ الْحَجَّ (نیت کرد) ثُمَّ أَتَمَّ بِالتَّلْبِيَةِ (با تلبیه اتمامش کرد) فَقَدْ حَرُمَ عَلَيْهِ الصَّيْدُ وَ غَيْرُهُ وَ وَجَبَ عَلَيْهِ فِي فِعْلِهِ مَا يَجِبُ عَلَى الْمُحْرِمِ لِأَنَّهُ قَدْ يُوجِبُ الْإِحْرَامَ ثَلَاثَةُ أَشْيَاء:َ الْإِشْعَارُ وَ التَّلْبِيَةُ وَ التَّقْلِيدُ (در حج قران، اشعار و تقلید، موجب احرام می‌شوند. اما در حج افراد و تمتع، فقط تلبیه موجب احرام است) فَإِذَا فَعَلَ شَيْئاً مِنْ هَذِهِ الثَّلَاثَةِ فَقَدْ أَحْرَمَ وَ إِذَا فَعَلَ الْوَجْهَ الْآخَرَ قَبْلَ أَنْ يُلَبِّيَ فَلَبَّى فَقَدْ فَرَضَ[7] (با تلبیه حج را بر خودش واجب کرده‌است)

5. وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحَدِهِمَا ع أَنَّهُ قَالَ: فِي رَجُلٍ صَلَّى فِي مَسْجِدِ الشَّجَرَةِ- وَ عَقَدَ الْإِحْرَامَ وَ أَهَلَّ بِالْحَجِّ (اَهَلَّ به معنی گفتن تلبیه‌است) ثُمَّ مَسَّ الطِّيبَ وَ أَصَابَ طَيْراً أَوْ وَقَعَ عَلَى أَهْلِهِ قَالَ لَيْسَ بِشَيْ ءٍ حَتَّى يُلَبِّيَ.[8] (یعنی اگر تلبیه نگفته، اشکالی ندارد. اما اگر تلبیه را گفت، دیگر جایز نیست این تروک را مرتکب شود؛ چون احرام او کاملش شده‌است)

نظر حضرت امام(ره) درباره حقیقت احرام

نتیجه اینکه نظر ما، تقریبا همان نظر حضرت امام(ره) در فتواست. البته استدلال ایشان را نمی‌دانیم. این نظر خلاف شیخ(ره) است که فرمود: نیت اصلی احرام، حرام کردن تروک بر خود است.

حضرت امام(ره) می‌فرماید: نیت اصل احرام عبارتست از نیت انجام مناسک.[9] یعنی انسان برای خدای متعال متعهد می‌شود که مناسک حج را انجام دهد. وقتی چنین نیتی نمود، خود به خود خدای تبارک و تعالی آن تروک بیست‌و‌چهارگانه را بر او حرام می‌کند.

ما نظر حضرت امام را تقویت می‌کنیم؛ به دلیل اینکه صریح روایات اصل و حقیقت احرام را تلبیه دانسته‌اند. معنای تلبیه، استجابت دعوت خدای متعال درباره زیارت بیت و اداء مناسک حج است. چون خدای متعال به حضرت ابراهیم فرمود:﴿وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَىٰ كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ﴾.

ﻭ ﻣﺮﺩم ﺭﺍ ﺩﻋﻮﺕ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺑﻪ ﺣﺞ ﻛﻦ؛ ﺗﺎ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﻭ ﺳﻮﺍﺭﻩ ﺑﺮ ﻣﺮکب‌هاﻱ ﻟﺎﻏﺮ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺭﺍﻩ ﺩﻭﺭﻱ ﺑﺴﻮﻱ ﺗﻮ ﺑﻴﺎﻳﻨﺪ...

﴿لِّيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَّعْلُومَاتٍ عَلَىٰ مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ﴾[10]
ایام معلومات، روز دهم تا دوازدهم ماه ذی الحجه است.

بنابراین خدای تبارک و تعالی به وسیله خلیل خود حضرت ابراهیم(ع)، تمام جهانیان را به حج دعوت نموده‌است. حج یعنی مناسک و اعمال حج. لبیک به معنی این است که خدایا دعوتت را اجابت کردم. این اجابت، یعنی تعهد کردم که به خانه تو بیایم و مناسک را انجام دهم. پس این حقیقت احرام شد.

موضوع و حکمی داریم. حکم متاخر از موضوع است. موضوع که محقق شد، خدای متعال حکم حرمت تروک بیست‌وچهارگانه حج را بر آن مترتب می‌کند. این نظریه حضرت امام(ره) است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo