< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

96/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احکام مواقیت/مواقیت/احرام/اعمال عمره تمتع/کتاب الحج؛ دردرس آیت الله موسوی جزائری

سید یزدی فرمود: اگر انسان از جایی عبور کند که نه میقات باشد و نه محاذی آن، تکلیفش این است که به ادنی الحل رفته و از آنجا محرم شود.[1] حال سوال این است که آیا این مساله، موضوعا امکان دارد؟

ایشان خود می گوید: بعید است که ممکن باشد؛ زیرا مواقیتی که پیامبر -دور تادور مکه- معین فرمود، مکه را احاطه کرده اند و انسان از هرجایی که بیاید، یا از خود میقات یا کمی آن سوتر یعنی از محاذی میقات عبور می کند. پس این مساله غیر ممکن است. ولی ایرادی بر ایشان وارد است؛ ایشان فراموش کرده‌اند و در محاذات قید زیاد نبودن فاصله را آورده است. ایشان فرموده: محاذات باید عرفیه باشد، هرچند اینکه دقت عقلی باعث صدق محاذات در فاصله زیاد باشد. زیرا اگر فاصله، زیاد -مثلا چندین فرسخ- بود، کسی نمی گوید: محاذی است. ایشان خود این را فرموده لکن ظاهرا در اینجا از آن غفلت کرده‌است.

بنابراین هرچند مواقیت خمسه دور تادور مکه را فرا گرفته‌اند، ولی بعضی از آن‌ها فاصله زیادی با مکه دارند و با وجود این فاصله ضرورت ندارد که انسان حتما از آن‌ها یا محاذی عرفی آن‌ها عبور کند. اگر قید محاذات عرفی دخالت نداشت، فرمایش ایشان کاملا صحیح بود. در نتیجه این مساله، مصداق دارد که شخصی از جایی عبور کرده که نه از خود میقات و نه از محاذی عرفی آن است.

سید درباره حکم این مساله می فرماید: باید به ادنی الحل برود[2] و میقاتهای دیگر برای او اعتبار ندارد. حال آنکه به نظر ما و طبق فرمایش محقق خویی(ره) این نظر، درست نیست. زیرا در روایات -من جمله صحیحه معاویه بن عمار-غیر این را داریم.

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيٍّ (چون کلینی از ایشان نقل حدیث نموده، علی بن ابراهیم است) عَنْ أَبِيهِ (ابراهیم بن هاشم) وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ (ایشان هم از مشایخ کلینی و به بُندُقی معروف است و نیشابوری است) عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ (از اعاظم علما بوده است) جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ (این روایت در اوج صحت است) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مِنْ تَمَامِ الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ أَنْ تُحْرِمَ مِنَ الْمَوَاقِيتِ الَّتِي وَقَّتَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص لَا تُجَاوِزْهَا إِلَّا وَ أَنْتَ مُحْرِمٌ الْحَدِيثَ[3] .

یعنی اگر که از قبل از میقات به سمت مکه بروی و در سمت راست یا چپ -چه با فاصله کم و چه زیاد- میقاتی وجود داشته‌باشد، باید به میقات رفته و از آن‌جا محرم شوی. البته اگر مکان حاجی بین میقات و مکه باشد، میقات او "دویرة اهله" است. اما فرض این است که این شخص، از قبل از میقات آمده. لهذا به نظر ما حتما باید به یکی از مواقیت معینه برود و از آنجا محرم شود.

اینکه گفته شده که بعضی از اهل سنت در هواپیما و در محاذات جحفه در آسمان محرم می شوند و به صورت محرم وارد جده می شوند، عرفا صدق محاذات نمی کند و صحیح نیست.

 

فی احکام المواقیت

مسألة ۱: لا يجوز الإحرام قبل المواقيت و لا ينعقد.[4]

جایز نیست کسی قبل از میقات محرم شود.

" ففي خبر ميسرة «دخلت على أبي عبد اللّٰه (عليه السلام) و أنا متغير اللّون فقال (عليه السلام): من أين أحرمت بالحج؟ فقلت: من موضع كذا و كذا(یعنی در میقات نبود) فقال (عليه السلام): ربّ طالب خير يزلّ قدمه (چه بسا طالب خیری که پایش می لغزد)، ثمّ قال: أ يسرّك إن صليت الظهر في السفر أربعاً؟ (دلت می خواهد در سفر نمازت چهار رکعتی بخوانی) قلت: لا، قال: فهو و اللّٰه ذاك (عمل تو همچنان است. تو باید به میقات می رفتی و قبل از آن حق احرام بستن نداری)"

روایات دیگری در این باب وارد شده و مطلب مسلَّم است.

دو استثناءدو استثناء در مساله وجود دارد:

اول؛ نذر احرام قبل از میقات است که مسلم بوده و شکی در نیست.

مرحوم سید(ره) می فرماید:

" يستثني من ذلك موضعان: أحدهما: إذا نذر الإحرام قبل الميقات، فإنّه يجوز و يصحّ للنصوص[5] ."

سه یا چهار روایت در این مورد وجود دارد که یکی صحیحه حلبی، دیگری موثقه ابی بصیر و سومی روایتی از ابی حمزه بطائنی بوده که البته ضعیف است.

بِإِسْنَادِه (به اسناد شیخ) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ (که ابن ابی الخطاب و از اجله ثقات است) عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ (البزنطی که از اصحاب اجماع است) عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ (چند عبدالکریم وجود دارد که بعضی از آنها ثقه هستند. در اینجا چون روایت از سماعه و بزنطی از او نقل نموده‌است، منصرف به ثقه است) عَنْ سَمَاعَةَ (ثقه ولی واقفی است) عَنْ أَبِي بَصِيرٍ (روایت، موثقه است؛ زیرا کسانی در سلسله سند وجود دارند که واقفی هستند) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ لَوْ أَنَّ عَبْداً أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ نِعْمَةً أَوِ ابْتَلَاهُ بِبَلِيَّةٍ فَعَافَاهُ مِنْ تِلْكَ الْبَلِيَّةِ فَجَعَلَ عَلَى نَفْسِهِ أَنْ يُحْرِمَ بِخُرَاسَانَ كَانَ عَلَيْهِ أَنْ يُتِمَّ.[6]

نذر کرده اگر خوب شود و خداوند به او لطف کند، از خراسان مُحرم شود. در این صورت، این شخص، باید از خراسان محرم شود. خوب شدن از مرض هم موضوعیتی ندارد و خود نذر است که موضوعیت دارد.

روایتی صحیح تر وجود دارد.

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ (که اهوازی بوده ولی بعد ساکن کوفه شده‌است) عَنْ حَمَّادٍ(یا ابن عیسی یا ابن عثمان است) عَنِ الْحَلَبِيِّ (که عبیدالله بن علی الحلبی است در پرانتز هم "عن علی" دارد که احتمال دارد عبیدالله بن علی الحلبی باشد) قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ جَعَلَ لِلَّهِ عَلَيْهِ شُكْراً أَنْ يُحْرِمَ مِنَ الْكُوفَةِ قَالَ فَلْيُحْرِمْ مِنَ الْكُوفَةِ- وَ لْيَفِ لِلَّهِ بِمَا قَالَ.[7]

مردی از جهت شکر نعمت، گردن خود گذاشت که از کوفه محرم شود، حضرت فرمود: از کوفه محرم شده و به قولی که به خدا داده است، وفا کند.

سومین روایت که ضعیف است.

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ (که احتمال دارد ابن بزیع باشد) عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ (البطائنی که ملعون بوده است و واقفی شده، آدم خبیثی بود) قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) أَسْأَلُهُ عَنْ رَجُلٍ جَعَلَ لِلَّهِ عَلَيْهِ أَنْ يُحْرِمَ مِنَ الْكُوفَةِ. قَالَ يُحْرِمُ مِنَ الْكُوفَةِ.[8]

بنابراین وجود این استثناء در روایات، شک و شبهه‌ای ندارد و مشهور هم همین است. اصحاب هم به این مطلب فتوا داده‌اند.

اگر کسی مثلا از اهواز نذر کرد و سوار هواپیما شد، چون زیر سقف نشسته واین سقف، او را از باد و گرما و سرما و آفتاب، حفظ می کند، باید گوسفند بدهد چون در حال احرام است. حتی اگر برای اضطرار باشد باید گوسفندی به عنوان کفاره دهد.

اما اینکه اگر این مورد در روز اتفاق افتاد، باید کفاره دهد، فتوای اختصاصی امام(ره) است ولی اکثر علما فرقی

و قیدی که زده شده که باید جلوی باد و باران و ... را بگیرد، زیر سقف هواپیما هم صادق است.

اینجا سوالی پیش می آید که مرحوم سید(ره) بیان فرموده است:

و لا يضر عدم رجحان ذلك بل مرجوحيته قبل النذر (یعنی اگر نذر نکرده بود، این عمل، باطل و مرجوح و کار غلطی بود. انعقاد نذر هم به این است که متعلق عمل راجح باشد. لکن متعلق مساله مورد بحث، فی نفسه راجح نیست. پس چطور این نذر صحیح می‌شود؟) أن اللّازم كون متعلق النذر راجحاً، و ذلك لاستكشاف رجحانه بشرط النذر من الأخبار و اللّازم رجحانه حين العمل[9] (پاسخ این است که چون اخبار معتبری داریم دال بر صحت نذر وجود دارد که مشهور هم به آن‌ها عمل کرده اند. از اینجا کشف می‌کنیم که این عمل فی نفسه مرجوح است. اما اگر انسان، نذری کرد که این کار را کند، به واسطه انشاء نذر و حین عمل، آن مقداری که در رجحان متعلق نذر لازم داریم بوجود آمده لکن رجحان در رتبه سابق بر نذر نبوده و حین عمل است.)

محقق خویی(ره) می فرماید:[10] ما دو جواب می توانیم بدهیم.

اول؛ جواب سید (ره) که پاسخی صحیح است. البته بعضی گفته‌اند: این جواب مستلزم دور است؛ لکن اشکال وارد نیست. تقریر دور این است: صحت نذر متوقف بر رجحان متعلق است و رجحان متعلق نیز متوقف بر صحت نذر است. اگر این نذر باطل باشد، فایده‌ای ندارد. پس صحت نذر متوقف بر صحت نذر می شود و این دور است.

رد اشکال این است که صحت نذر، متوقف بر رجحان عمل است ولی رجحان عمل، متوقف بر صحت نذر نبوده و متوقف بر انشاء نذر از خود مکلف است. این انشاء، مغیر موضوع است. وقتی این انشاء، صادر شد، موضوع مرجوح، راجح می‌شود. پس دوری وجود ندارد و فرمایش سید(ره) کاملا صحیح است.

دوم؛ محقق خویی(ره) پارا فراتر گذاشته و فرموده: اینکه متعلق نذر باید راجح شود، حکمی عقلی نبوده تا امکان تخصیص نداشته‌باشد. نهایتش این است که این مطلب را از روایات و عمومات شرعی و نقلی فهمیده‌ایم. لذا قابل تخصیص بوده و مانعی ندارد که در جایی تخصیص بخورد. در محل بحث نیز حکم کلی تخصیص خورد و مخصص بر عموم وارد شده است.

فرمایش ایشان هم درست است.

مرحوم سید(ره) در ادامه می فرماید:

الحاق عهد و قسم به نذر

في إلحاق العهد و اليمين بالنذر و عدمه وجوه، ثالثها إلحاق العهد دون اليمين، و لا يبعد الأوّل لإمكان الاستفادة من الأخبار.[11]

آیا عهد و یمین را هم می شود به نذر ملحق کرد؟ یعنی اگر کسی با خدای خود عهد کرده و "عاهدت الله" گفته است، که مثلا از اهواز محرم شود یا به یکی از صیغه های سه گانه (والله، بالله و تالله) قسم خورده است می توان حکم عمل او را به نذر ملحق کرد؟

مرحوم سید(ره) می فرماید: بعید نیست که ملحق شوند و حالشان حال نذر باشد.

فرمایش ایشان درست است؛ زیرا وقتی به روایات نگاه می کنیم، اصلاً کلمه نذر نیامده‌است. عبارت روایت این است: "رَجُلٍ جَعَلَ لِلَّهِ عَلَيْهِ"[12] کسی این را برای خدا بر گردن خودش گذاشته و بر خود واجب کرده است. این مطلب هم با نذر، هم با عهد و هم با قسم، سازگار است. و در هر سه صورت خداوند، طلبکار می شود.

روایت دوم هم همین طور است. حضرت(ع) می‌فرماید: باید از خراسان احرام ببندد. عبارت حدیث این است: "فَجَعَلَ عَلَى نَفْسِهِ أَنْ يُحْرِمَ بِخُرَاسَانَ"[13] بر خودش قرارداد؛ یعنی واجب کرد، چه با قسم چه با عهد و چه با نذر.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo