درس خارج فقه استاد موسوی جزایری
96/08/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مواقیت/احرام/اعمال عمره تمتع/کتاب الحج؛
اعمال عمره تمتعاول؛ احراماحرام باید از مواقیتی که رسول خدا آنها قرار داد، باشد. اولین میقات عبارتست از مسجد شجره (ذوالحلیفه) که سید الاستاذ در جلد ۲۸ موسوعه در مناسک خودشان و در جلد ۲۷ شرح عروه، آن را مطرح فرموده است.
الف. فصل فی المواقیتفصل في المواقيت و هي المواضع المعيّنة للإحرام أُطلقت عليها مجازاً أو حقيقة متشرعيّة[1]
کلمه میقات از وقت گرفته شده؛ وقت نیز به معنای زمان است. اما در محل بحث مراد از میقات مکانی خاص بوده و در آن کاری به زمان نداریم. مواقیت یعنی اماکن مخصوصی که پیغمبر آنها را تعیین کرده است. جوهری در صحاح فرموده: احتمال اینکه این استعمال، استعمالی حقیقی لغوی باشد وجود دارد. محقق خویی نیز این معنا را از صحاح که کتابی معتبر در لغت عرب است، نقل نمودهاند.
ایشان میفرماید: المیقات، الوقت المضروب للفعل و الموضع؛ یعنی در مورد مکان و وقت، صحیح است که میقات بگویند.
يقال: هذا ميقات أهل الشام للموضع الّذي يحرمون منه[2] و نحوه عبارة القاموس[3]
ظاهر عبارتهای فوق اطلاق حقیقی را میرساند؛ چرا که کلمه وقت، هم برای زمان آمده و هم برای مکان؛ لکن ظاهر کلام فیومی در مصباح، این است که اطلاق آن مجازیست. إطلاق الميقات على الموضع على نحو المجاز[4] . اطلاق میقات، بر مکان، مجازی است و معنی حقیقی اش همان زمان است.
مرحوم سید(ره) مثل اینکه مسلَّم دانستهاند که معنای میقات از نظر لغوی، همان زمان است و ارتباطی با مکان ندارد. لذا دو احتمال داده در مورد آن بیان نمودهاست؛ اول؛ اطلاق بر مکان مجازی باشد و دوم؛ حقیقت متشرعه باشد[5] . این هم عیبی ندارد که یا مجازا بر این اماکن، اطلاق شود یا به نحو حقیقت متشرعیه باشد؛ یعنی در لغت نیست اما متشرعه -روات احادیث و فقها- آن را از زمان به مکان نقل داده باشند. پس حقیقت متشرعیه، حقیقت لغوی نیست. در هر صورت ایشان پذیرفته که از نظر دلالت میقات بر مکان مجازیست.
البته حقیقت متشرعیه، واقعا حاصل شده است؛ چون الان هر وقت میقات میگوییم، مکان به ذهن متبادر میشود؛ که منشا آن عمل متشرعه است. این احتمال در بیان سید یزدی آمدهاست. همه اینها درست است و عیبی ندارد.
از باب اینکه هم زمان و هم مکان ظرف هستند، میقات ابتدا مجازا به عنوان مکان استعمال شده و بعد حقیقت متشرعیه پیدا کردهاست. پس وجه نقل، شبه ظرف بودن و شباهتی است که بین ظروف وجود دارد. البته باید توجه داشت که وجه شبه در استعمال مجازی میقات، از بابت زمان آغاز عمل نیست؛ چرا که وقتی میگوییم: میقات، مکان مقصود است.
صاحب عروه(ره) در ادامه میفرماید:
و المذكور منها في جملة من الأخبار خمسة، و في بعضها ستة و لكن المستفاد من مجموع الأخبار أن المواضع التي يجوز الإحرام منها عشرة: (میفرماید: اگر بخواهیم استقصای بیشتری نماییم، مواقیت به ده مورد نیز میرسند.)
میقات اول: ذوالحلیفهأحدها: ذو الحُليفة (یکی از مواقیت ذوالحلیفه است) و هي ميقات أهل المدينة و من يمرّ على طريقهم (میقات اهل مدینه است. البته کسانی که از جای دیگر مدینه آمدهاند نیز میتوانند در آنجا احرام ببندند.)
این بحث وجود دارد که ذوالحلیفه خود مسجد شجره است، یا صحراییست که مسجد شجره نیز در آن واقع است.
میفرماید: و هل هو مكان فيه مسجد الشجرة أو نفس المسجد؟ قولان. مرحوم سید میفرماید: در این مورد دو قول وجود دارد. البته ایشان خود اظهار نظری ندارد؛ لکن بر حسب روایاتی مثل صحیحه حلبی میبینیم که تصریح نمودهاند که ذوالحلیفه همان مسجد شجره است. بعضی جاها دارد ذوالحلیفه و هی الشجره؛ که معلوم است مراد از شجره، همان مسجد شجره است. اگر مراد صحرایی باشد که مسجد در آن واقع شده نیز حدودش شرح داده نشده که از کجا تا کجاست. در هر صورت چون روایات صحیحه گفتهاند: ذوالحلیفه همان مسجد شجره است، قدر متیقن، مسجد شجره بوده و نمیتوانیم به خارج از آن توجه کنیم. لهذا مرحوم سید میفرماید: وفي جملة من الأخبار أنه هو الشجرة، وفي بعضها أنه مسجد الشجرة و علی ای حال فالاحوط الاقتصار علی المسجد.[6] این بیان کاملا درست است.
محقق خویی(ره) ابتدا در مناسک نوشتهاند که اولین میقات، مسجد شجره بوده و اسمی از ذوالحلیفه نیاوردهاست. ولی بعد که در مقام استدلال برآمده میفرماید: در روایات ذوالحلیفه نیز ذکر شدهاست. در بعضی از روایات آمده: "وقّت لأَهل المدينة ذا الحليفة وهي الشجرة"[7] . شجره همان شجرهای بوده که مسجد به همین مناسبت به آن نامگذاری شدهاست.
كما أنّه ورد فيها أنّ ذا الحليفة هو مسجد الشجرة. این هم صحیحه حلبی است.
محقق خویی(ره) "لایبعد" دارند که برای ما قابل فهم نیست. ایشان میگویند: اینجا نظیر تسمیه بلادی همچون مسجد سلیمان است که با وجود شهر بودن ولی به مناسبت اینکه در آنجا مسجدی برای سلیمان بودهاست، کل شهر را به مسجد سلیمان نامگذاری کردهاند؛ نه اینکه کل شهر مسجد باشد. میفرماید: شاید این طور باشد که وقتی گفته شده ذوالحلیفه، مراد مسجد شجره بوده، یعنی مسجد شجره جزء و رکن رکین آن باشد؛ نقطهای از آن که خیلی مهم است اسم همه منطقه شدهاست. ما نمیدانیم چگونه مسجد سلیمان به یاد محقق خویی آمدهاست.
فمجموع المضاف و المضاف إليه اسم لهذه المنطقة من الأرض، فهذه البقعة (یعنی این بیابان نه محل معینی) لها اسمان أحدهما: ذو الحليفة، و ثانيهما: مسجد الشجرة. فيجوز الإحرام من أيّ موضع من مواضع هذه البقعة الّتي فيها مسجد الشجرة[8] (پس بیابانی است که از همه آن احرام جایز است و به مناسبت اینکه مسجد در آن است این اسم بر آن گذاشته شدهاست.)
لکن، اولا؛ نظر محقق خویی(ره)، صرف احتمال است. ثانیا؛ با وجود صحیحه حلبی که تصریح دارد که "ذاالحلیفه و هو مسجد الشجرة."[9] معنای مسجد الشجره معلوم است. بنابراین با وجود تصریح روایت، خلاف احتیاط است که غیر از این بگوییم. عجیب این است که محقق خویی با در فتوا و در مناسکی که خود ذکر کرده، اسمی از ذوالحلیفه نبرده و خود مسجد شجره رابیان فرمودهاست. از ایشان میپرسیم: اگر شما قائل به ذوالحلیفه هستید، چرا در مناسک این طور نوشتهاید؟ معلوم میشود که این کلام خلاف احتیاط است. همان طور که سید یزدی(ره) هم فرمودهاست. قدر متیقن همان مسجد است.
البته مرحوم سید(ره)، در آخر میفرماید: الأقوى جواز الإحرام من خارج المسجد و لو اختياراً و إن قلنا إن ذا الحليفة هو المسجد.[10]
این بیان مرحوم سید(ره)، از بابت این است که محاذات، کافی است. یعنی هر جا میقات بود، احرام از محاذاتش هم جایز است و این ربطی به بحث ما ندارد. کلام سید از بابت کفایت محاذات است؛ نه اینکه میقات اسم بیابان باشد. درباره این مطلب دلیل داریم و بعدا خواهیم گفت: یکی از جمله مواقیت عشره، این است که در خود میقات احرام نبسته و از محاذی میقات احرام ببندد؛ ولی مساله محل خلاف است که آیا در کل مواقیت این امر ممکن است یا فقط در مسجد شجره این چنین است. البته قدر متیقن احرام از محاذی مسجد شجره است؛ چرا که در روایت احرام از محاذی مسجد شجره با شرایطی جایز دانستهشده.
کسانی که در همه مواقیت محاذات را جایز دانستهاند نیز از مسجد شجره به سایر موارد تعدی کرده و گفتهاند: مسجد شجره از باب مثال در روایات ذکر شدهاست. محقق خویی میفرماید: مطمئن در امکان تعدی مطمئن نیستیم؛ زیرا روایت اختصاصا برای مسجد شجره وارد شده و برای بقیه مواقیت چنین چیزی نیامدهاست.[11]
کسی که از طریق مدینه میآید، به اولین میقاتی که میرسد، مسجد شجره است. بعد به اندازه نصف راه که رفت، به جحفه میرسد و جحفه هم در همان راه است. البته جایز نیست که بگوید: عجله نمیکنم و به حجفه که رسیدم، محرم میشوم؛ زیرا مرور علی المیقات، بدون احرام، به صورت عمدی اشکال دارد. پس اهل مدینه، حتما باید از خود مسجد شجره محرم شوند. ولی اگر دچار نسیان شده یا عذر دیگری داشت، اشکال ندارد که از جحفه محرم شود.
خود سید هم فرموده: یجوز مع الضرورة لمرض او ضعف أوغيرهما من الموانع ...[12] . لکن بدون عذر جایز نیست.
اگر زنی حائض است یا شخصی جنب است و میخواهد از مسجد شجره احرام ببندد، به دلیل اینکه نمیتواند داخل مسجد شود، احرام او از محاذی مسجد شجره خواهد بود.
البته نذر احرام قبل از میقات، از خود مدینه یا حتی منزلش جایز است. اما احرام قبل از میقات بدون نذر باطل است؛ زیرا گفتیم: بعضی محاذات را مختص مسجد شجره میدانند.
میقات دوم: وادی عقیقالثاني: العقيق، و هو ميقات أهل نجد و العراق و من يمرّ عليه من غيرهم.[13]
وادی عقیق میقات اهل عراق است. لکن این سوال مطرح است که چگونه پیغمبر(ص)، وادی عقیق را برای اهل عراق قرارداد؛ در حالتی که عراق در زمان عمر فتح شد؟ یعنی در حالی که عراق از بلاد اسلامینبود و مردم آن مسلمان نبودند، پیامبر فرمود: آنجا میقات اهل عراق است. پاسخ این است که پیامبر به زبان خود و در زمان حیاتش، وادی عقیق را برای اهل عراق تعیین فرمود؛ چرا که به اسلام آن در آینده علم داشت. این جزء علم نبوت است.
بحثی است که حدود وادی عقیق -اول، وسط و آخرش- کجاست؟ وادی عقیق الان که مصداق خارجی برای ما ندارد. لکن حال به بحث حول آن نمیپردازیم. شاید بعدا بحث استدلالی آن مطرح شود. بحثی کلی حول آن وجود دارد که آیا از اساس، این میقات الان محل ابتلاء است یا خیر؟
سومین میقات: حجفهجحفه ومن یمر علیها من غیرهم[14] . جحفه را پیامبر برای اهل شام، مصر و مغرب العربی(مراکش) و اطراف مراکش آن، معین کرد. مردم این سه مکان هم آن زمان، مسلمان نبودند.
چهارمین میقات: یلملمیلملم که برای اهل یمن است. در این میقات کلامی مختصر وجود دارد و آن این است که در بعضی از روایات ضعیفه، چیز دیگر آمده؛ ولی حق، همان یلملم است؛ چرا که مشهور، بلکه مجمع علیه است.
پنجمین میقات: قرن المنازلقرن المنازل برای احرم بستن اهل طائف وضع شد. طائف طرف مقابل مدینه است. پیامبر قرن المنازل را برای اهل طائف را معرفی کرد.
این مواقیت، دور تا دور مکه را احاطه کردهاند. کشورهای مختلف، هر کدام در سمتی بودند. اهل عراق که گفته میشود، ایران را هم شامل است؛ زیرا ایران پشت عراق است و هکذا سایر مواقیت و بلاد.
ششمین میقات: مکه معظمهمواقیت قبلی برای عمره بود، اما خود مکه برای حج تمتع است. احرام تمتع از داخل مکه است و بهتر این است که احرام از مسجد الحرام باشد. بهترین نقاط مسجدالحرام نیز حجر اسماعیل و مقام ابراهیم است.
السابع: دویرة الاهلالسابع: دُوَيْرة الأهل أي المنزل، و هي لمن كان منزله دون الميقات إلى مكّة[15]
کسانی که منزلشان بین میقات و مکه است، لازم نیست به میقات برگردند و از خانه خودشان محرم شده تا به طرف مکه بروند. اگر کسی بین دو میقات است، باید ببیند که شهرش او کجاست؛ چون پیامبر شهرها را معین نمودهاست. مثلا اگر در جایی بین شام و عراق است از بابت شام باید به جحفه و از بابت عراق باید به وادی عقیق رود. باید ببیند او را که در تقسیمات، اهل کدام منطقه است؛ اهل شام یا عراق. اهل هر کدام که باشد، دستور پیامبر را در مورد همان منطقه اجرا کند و اختیار ندارد. البته اگر تقسیمات مشخص نکرد، مختار است.
هشتمین میقات: فخفخ در مسیر بین مدینه و مکه بوده و به مکه بسیار نزدیک است. "و هو میقات الصبیان[16] " در روایت آمده که بچهها که با امام(ع)، بودند، امام خود از مسجد شجره احرام بست، ولی بچه ها را در فخ محرم نمود.
در شعر دعبل آمده، عبور بکوفان و اخری بطیبة و أخرى بفخ ..... من جنب كعبة. این شعر ناظر به شهادت نفس زکیه در فخ است.
این مطلب تفصیلی دارد که آیا احرام صبیان از فخ است یا از مسجد شجره هم میتوانند محرم شوند. جای بررسی دارد. اگر خود بچه ها ممیز باشند، جایز و مستحب است که حج به جا آورند. اما اگر ممیز نیستند، بر ولی آنها مستحب است که آنها را حج ببرد. در این صورت چیزی که عقلشان به آن نمیرسد، ولی ایشان به جای آنها نیت میکند و انجام میدهد.
نهمین میقات: محاذات احد المواقیت الخمسه[17]
جایز است که انسان از محاذات هر میقاتی، احرام بندد. مثلا اگر از مدینه به سمت مکه برویم، چون مکه در جنوب مدینه است، به سمت جنوب رو کردهایم. در این مسیر به مسجد شجره میرسیم که در چپ یا راست مسیر است. هر کدام که باشد محاذات صدق میکند و احرام از آنجا جایز است. همین مقدار که انسان خود مسجد یا شبه آن را ببیند به قدری که متوجه شود که یکی از طرفین او، محاذی مسجد شجره است کافیت میکند. یعنی باید فاصله در حدی باشد که انسان مسجد یا شبهی از آن را ببیند و یقین کند آن شبه خود مسجد است. عبارت شش میلی هم در روایت آمده، لکن میفرماید: این از باب مثال بوده و مهم نیست. همین مقدار که انسان، یقین کند، کافی است.
مشهور، محاذات جمیع مواقیت را کافی میدانند. ولی محقق خویی(ره)[18] و بعضی، میفرمایند: قدر متیقن، تنها محاذات مسجد شجره برای احرام معتبر بوده و محاذات باقی مواقیت کفایت نمیکنند.
در بحث محاذی فرقی بین چشم مسلح و غیر مسلح نیست و اگر انسان یقین کند اشکال ندارد.
دهمین میقات: ادنی الحلادنی الحل، میقات انسانی است که در مکه هست. اطراف مکه تا مسافتی جزء حرم حساب میشود. ادنی الحل یعنی نزدیک نقطه حل. یعنی آدم خودش را که بر مرز حرم برساند؛ آن طرف مرز ادنی الحل است.
این میقات برای عمره مفرده است. بعد از انجام اعمال حج، حجاج میتوانند برای انجام عمره مفرده به مسجد تنعیم که فعلا برای ادنی الحل متعارف است، بروند. فاصلهی این مسجد، شاید کمتر از ده کیلومتر باشد.
و الأفضل أن يكون من الحديبية أو الجِعرانة أو التنعيم[19] .
ادنی الحل بر نقاط زیادی صدق میکند. هر جا که اولین نقطه حل باشد، کافی است. ولی افضل این اماکن مسجد تنعیم، حدیبیه و جعرانه است. این مکانها، معروفند و روایت دارد که پیامبر(ص) چندین بار از جعرانه احرام بستند.
مطلب دیگر اینکه هرچند پیغمبر خدا این مواقیت را معین فرمود تا هر میقاتی برای کشورهایی باشد، ولی طبق روایات، جایز است که هرکس، از هر میقاتی، مُحرم شود. شاید اگر روایات نبودند، این عمل فی نفسه اشکال داشت.
من یمر علی ذلک المیقات فهو میقاته. مثلا اشکالی ندارد کسی که اهل شام است و باید برای احرام به جحفه رود، از مسجد شجره یا یلملم محرم شود. این هم طبق روایات معتبره بوده، شک و شبههای در آن نیست. چه کسانی که منصوص هستند و چه غیرشان اگر عبورشان به این راه افتادهاست، میتوانند از آن احرام بندند.
بعدا به قدر مقتضی راجع به این میقاتها بحث خواهیم کرد. اما مطلب مهمی که الان به بررسی آن میپردازیم این است که بینیم مردم از مصر، شام، مغرب عربی، ایران، افغانستان و از نقاط دیگر دنیا، اگر برای انجام حج به مکه بیایند، به فرودگاه جده خواهند آمد. در ازمنه گذشته مردم با قافلهها میآمدند و مواقیت مشخص شده، در راه غافله ها بودند. لکن مردم الان با هواپیما در جده پیاده میشوند. لذا این بحثها دیگر کاربرد ندارد.
من میدیدم که سابق عده زیادی با کشتی به بندر جده میآمدند. تکلیفشان هم این بود که اگر مایلند، به میقاتهای دیگر مثل مسجد شجره از مدینه رفته و محرم شوند. یا برای احرام به مدینه و حجفه روند. این مکان نزدیکترین میقات به جده است و احرام آنها از آنجا اشکال ندارد. چرا که کل من یمر علی میقات فذلک میقاته؛ از هرجایی که آمده باشد، مهم نیست.
البته ما، بحث همه میقاتها را احتراما و تیمننا و تبرکا خواهیم خواند؛ ولی این بحث ها مصداق خارجی ندارند.