< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

96/07/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اقسام حج/کتاب الحج

اقسام حج

بحث در اقسام سه گانه حج یعنی تمتع، إفراد و قِران بود.

حج تمتع وظیفه اشخاصی است که فاصله دارند. در اینجا مسائل اجماعی بلا اختلاف نداریم یا خیلی کم هستند. یکی از مسائل اختلافی، مقدار فاصله برای وجوب تعمتع است.

نظر ما همان ۴۸ میل -یعنی ۱۶ فرسخ- است. از ۱۶ فرسخ به بعد، وظیفه حاجی، تمتع است. قول دیگر ۱۲ میل -یعنی ۴ فرسخ- است. ادله این اقوال را بعدا خواهیم خواند.

تفاوت های حج تمتع با قِران و إفراد

در حج تمتع، ابتدا عمره تمتع را بجا می آورند. وقتی حاچی از عمره فارغ شد. محرمات احرام، حلال و حاجی مُحل می شود. -اما قضیه صید، حکمی مختص به خودش دارد.- سپس بعد از چند روز دوباره برای حج احرام می بندد و دوباره محرماتِ احرام، حرام می شود تا زمانی که دوباره حاجی مُحل شود.

اما در حج افراد، اول خود حج است. این حج هم می‌تواند از وقوفین شروع شود و هم می تواند بعد از احرام، از طواف. بعد از آن، طواف و نماز طواف و سعی صفا و مروه، انجام می شود. سپس وقوفین، انجام می شود و بعد از وقوفین، حجاج به منا رفته و در روز عید، اعمال منا را انجام می دهند. طواف نساء نیز آخر است.

حج افراد و قران، عمره ندارد. اگر مکلف اضافه بر حج، مستطیع بود، عمره مفرده هم انجام می دهد. اما اگر مستیطع نبود، همان حج کافی است. به هر حال در این نوع حج عمره، جزء حج نیست. عمره‌ی مفرده، بعد از حج بوده و عمل مستقل و استطاعت مستقلی دارد.

علما، در کتب خود همچون تحریر الوسیله و عروه که شرح داده اند، شرحی راجع به قِران و إفراد نیاورده‌اند. اگر عده‌ای از شیعیان در مکه باشند و تقلید از مرجع شیعی کنند، لازم است که وظیفه آنها نیز مشخص شود. از این جهت قصور شده و ما در نظر داریم قدری به این قضیه، به صورت استدلالی به بحث بپردازیم.

البته قولی هم هست که اهل مکه، مخیرند که حج تمتع یا حج قِران و إفراد انجام دهند. اما این قول خیلی ضعیف و خلاف ظاهر آیه است. آیه، در تنویع ظهور دارد. بنابر ظاهر آیه شریفه ﴿ذلک لمن لم یکن اهله حاضری المسجد الحرام﴾[1] مردم دو دسته‌اند. حاضرین در مسجد الحرام، که باید افراد و قران انجام دهند و بعیدین، که وظیفه آنها تمتع است.

دانستیم که حج سه قسم است: تمتع و قِران و إفراد.

در کیفیت حج قِران اضافه‌ای است و آن این است که شخص در حین عقدالاحرام، باید سیاق الهدی کند. یعنی همراه خود شتری، گاو یا گوسفندی به همان کیفیت ببرد. اما إفراد این را هم ندارد. قدری هم ثواب حج قران از بابت اضافه ای که دارد بیشتر است.

تشریع حج تمتع

این جلسه بنا داریم روایت بسیار شریفی که مبدا تشریع حج تمتع است را بخوانیم. به حسب ظاهر، حج تمتع تشریع جدیدی دارد. چیزی که از ابتدا در اذهان مردم بود، حج قران و افراد بوده و حج تمتعی وجود نداشته.

روایتی مفصل و چند صفحه‌ای کیفیت تشریع حج تمتع را شرح داده است که از چه موقع شروع و چطور تشریع شد.

روایت چهارم از باب دوم از ابواب اقسام حج.

وَ بِإِسْنَادِهِ (اسناد شیخ طوسی به محمد بن علی بن محبوب صحیح است و بد نیست. این اسناد مرکب از چند نفر است که شیخ اینها را در مشیخه تهذیب، فرموده است. البته جای دیگر هم ممکن است باشد) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ(ابن محبوب ها همه خوب هستند) عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ (از ثقات محترم است) عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ(از اصحاب اجماع است و اسم پدرش که در اینجا به صورت کنیه آمده، زیاد بوده است. ایشان همان کسی است که فرموده اند مراسیله کمسانیده و شیخ در عده هم خیلی به ایشان اهمیت داده است) عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ(در اوج وثاقت و از اجله است) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع). سند دیگری هم آمده که ما احتیاجش نداریم ولی سند دوم هم بد نیست. وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ (خیلی خوب است) وَ عَلِيِّ بْنِ السِّنْدِيِّ (توثیق نشده و ضعیف است) وَ الْعَبَّاسِ (اگر عباس بن معروف باشد، ایشان خیلی خوب است) كُلِّهِمْ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع): أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) أَقَامَ بِالْمَدِينَةِ عَشْرَ سِنِينَ لَمْ يَحُجَّ (پیغمبر در مدینه طیبه ۱۰ سال، زندگی و رهبری کرد ولی حج به جا نیاورد. قبل از فتح مکه، امکان رفتن به حج نبود چون در دست کفار بود و در حال جنگ بودند. اما از اول سال هشتم که مکه فتح شد، پیامبر تا سال دهم باز نرفتند.) ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْهِ (خدواند این آیه شریفه را نازل فرمود) ﴿وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالًا﴾[2] (با پای پیاده) ﴿وَ عَلى کلِّ ضَامِرٍ﴾(شترهای میان لاغر که هر چه میان لاغرتر باشند، بهترند. هر چه چاق تر باشند به درد، نمی خورند. شعر: اسب لاغر میان به کار آید. روز میدان نه گاو پرواری[3] . گاو پروار هم چیز خوبی است ولی برای ذبح. در میدان جنگ، اسب لاغر میان به کار می آید.) ﴿يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ﴾ (از راههای دور با این شترهای میان لاغر می آیند چون این شترها توانایی داند که از راههای دور بیایند) فَأَمَرَ الْمُؤَذِّنِينَ أَنْ يُؤَذِّنُوا(پیامبر امر فرمود که موذنین اذان بگویند یا اعلام کنند) بِأَعْلَى أَصْوَاتِهِمْ بِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) يَحُجُّ مِنْ عَامِهِ هَذَا (به اینکه پیامبر می خواهد امسال، حج به جا آورد. در کافی نسخه بدل دارد "فی عامه") فَعَلِمَ بِهِ مَنْ حَضَرَ الْمَدِينَةَ (هرکه در مدینه بود مطلع شد) وَ أَهْلُ الْعَوَالِي (اهل مناطق جبلی و ارتفاعات و کوهستانی خارج مدینه) الْأَعْرَابُ (بادیه نشین ها) فَاجْتَمَعُوا فَحَجَّ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ إِنَّمَا كَانُوا تَابِعِينَ يَنْتَظِرُونَ مَا يُؤْمَرُونَ بِهِ فَيَتَّبِعُونَهُ (کاملا گوش به زنگ بودند ببیند پیامبر چه می فرمایند. هر طور پیامبر دستور می داد، عمل می کردند) أَوْ يَصْنَعُ شَيْئاً فَيَصْنَعُونَهُ (نگاه به عملش می کردند. هر طور انجام می داد، انجام می دادند) فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) فِي أَرْبَعٍ بَقِينَ مِنْ ذِي الْقَعْدَةِ (رسول خدا چهار روز به آخر ذی القعده مانده بود، حرکت کردند و از مدینه خارج شدند) فَلَمَّا انْتَهَى إِلَى ذِي الْحُلَيْفَةِ (که همان مسجد شجره است) فَزَالَتِ الشَّمْسُ(ظاهرا صبح بیرون آمده بودند و ظهر شد) اغْتَسَلَ (پیامبر اول غسل کرد) ثُمَّ خَرَجَ حَتَّى أَتَى الْمَسْجِدَ الَّذِي عِنْدَ الشَّجَرَةِ فَصَلَّى فِيهِ الظُّهْرَ(حضرت، در مسجد آمد و نماز ظهر را خواند) وَ عَزَمَ بِالْحَجِّ مُفْرِداً (به نیت حج افراد، احرام پوشید. چون تا آن موقع، حج شناخته شده بین مردم، حج افراد بود. پیامبر هم به همان روال شروع کرد) وَ خَرَجَ حَتَّى انْتَهَى إِلَى الْبَيْدَاءِ عِنْدَ الْمِيلِ الْأَوَّلِ (حضرت ادامه داد تا به محلی به نام بیداء، بین مدینه و مکه رسید) فَصَفَّ النَّاسُ لَهُ سمَاطين (مردم صف کشیدند و سر تا پا بودند که پیامبر چه میفرماید) فَلَبَّى بِالْحَجِّ مُفْرِداً (تلبیه احرام حجش را آنجا فرمود. معلوم می شود که آنجا هنوز جزء ذوالحلیفه بوده که مکانش کمی بالاتر از مسجد شجره است یا اینکه در حج افراد این جایز است) وَ سَاقَ الْهَدْيَ سِتّاً وَ سِتِّينَ بَدَنَةً (پیامبر خدا ۶۶ شطر با خودش سوق داد) أَوْ أَرْبَعاً وَ سِتِّينَ (یا ۶۴ شتر) حَتَّى انْتَهَى إِلَى مَكَّةَ فِي سَلْخِ أَرْبَعٍ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ (روز چهارم ذی الحجه حضرت به مکه رسیدند و ۸ روز در راه بودند) فَطَافَ بِالْبَيْتِ سَبْعَةَ أَشْوَاطٍ (اول کاری که کردند ۷ شوط به دور کعبه، طواف به جا آوردند. در حج افراد، انسان می تواند، اول طواف و مناسک مکه را انجام دهد، بعد در وقت وقوف، به وقوفین برود و وروز عید هم اعمال منا را انجام دهد) وَ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ خَلْفَ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ ثُمَّ عَادَ إِلَى الْحَجَرِ فَاسْتَلَمَهُ (به حجر الاسود برگشت و دوباره آن را لمس کرد) وَ قَدْ كَانَ اسْتَلَمَهُ فِي أَوَّلِ طَوَافِهِ (قبل از طواف هم حجر الاسود را لمس کرده بود) ثُمَّ قَالَ إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَأَبْدَأُ بِمَا بَدَأَ اللَّهُ بِهِ (بروید سعی صفا و مروه را به جا آورید) وَ إِنَّ الْمُسْلِمِينَ كَانُوا يَظُنُّونَ أَنَّ السَّعْيَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ شَيْءٌ صَنَعَهُ الْمُشْرِكُونَ (مسلمین معرفت درست و ارادت آنچنانی ای نسبت به دو کوه صفا و مروه نداشتند. فکر می کردند رسمی جاهلی بوده است. اینجا بود که دیدند پیامبر، اهمیت قائل شد و سعی را جزء حج بیان کرد) فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى ﴿إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما﴾[4] (اینجا از مواردی است که لاجناح به معنی وجوب به کار رفته است. کما اینکه در نماز قصر هم همین طور است. ﴿فلیس عليكم جناح ان تقصروا من الصلاة﴾[5] . در این جا هم قصر، واجب است. از امام(ع) سوال کردند، یابن رسول الله این چه نکته ای دارد، چون این لیس جناح است یعنی عیب ندارد و میل خودتان است نه اینکه واجب است[6] . حضرت فرمود: که هدیة الله لا ترد و این قصر، هدیه ای است که خدا داده است و حق رد نداریم. سنی ها الان در سفر، نماز را مخیر بین تمام و شکسته می دانند. ولی ما می گوییم: هدية الله لا ترد) ثُمَّ أَتَى الصَّفَا فَصَعِدَ عَلَيْهِ فَاسْتَقْبَلَ الرُّكْنَ الْيَمَانِيَّ (رو کردند طرف رکن یمانی) فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ دَعَا مِقْدَارَ مَا تُقْرَأُ سُورَةُ الْبَقَرَةِ مُتَرَسِّلًا (حضرت به اندازه سوره بقره که آدم آن را تند بخواند، دعا خواند) ثُمَّ انْحَدَرَ إِلَى الْمَرْوَةِ (از کوه صفا پایین آمد و به طرف مروه، راه افتاد) فَوَقَفَ عَلَيْهَا كَمَا وَقَفَ عَلَى الصَّفَا حَتَّى فَرَغَ مِنْ سَعْيِهِ (تا هفت مرتبه رفت و آمد، تا سعی را تمام کرد) ثُمَّ أَتَى جَبْرَئِيلُ وَ هُوَ عَلَى الْمَرْوَةِ فَأَمَرَهُ أَنْ يَأْمُرَ النَّاسَ أَنْ يُحِلُّوا (جبرئیل امر کرد، مردم تقصیر کنند که محل شوند، این شروع تشریع حج تمتع بود و الا اگر حج افراد بود همه اینها جزء حج بود و عمره ای در کار نبود. ادامه اش تا آخر، ادامه حج بود. این جا که حبرئیل نازل شد و گفت که محل شوند، یعنی این عمره تمتع است و حج با احرام جدید، دوباره شروع می شود. بنابراین از همین جا قضیه حج تمتع، تثبیت شد) إِلَّا سَائِقَ هَدْيٍ (البته جبرئیل استثنا کرد و فرمود مگر کسی که حج قران انجام داده و از محل احرام، سیاق هدی کرده است، حق ندارد محل شود. و باید ادامه دهد چون آیه شریفه دارد ﴿حتی یبلغ الهدی محله﴾[7] و محلش منا است یعنی دیگر عمره تمتعی در کار نیست. این ادامه دارد و همان حج است. چون وقتی آنجا رسید، روز عید است، قربانی و وقوفین را انجام می دهد. و این همان اعمال حج قران می شود. کسی که حجش، حج افراد بوده است از همین جا به حج تمتع تبدیل می شود. ولی کسی که سیاق هدی کرده، حجش حج قران است و حق ندارد محل شود. خود پیغمبر هم محل نشد. چون با خودش شتر آورده بود. ولی به دیگرانی که سیاق الهدی نکرده و حج افراد به جا آوروه بودند، دستور داد محل شوند. ولی کسانی که مثل پیامبر بودند به حجشان ادامه دادند.) فَقَالَ رَجُلٌ أَ نَحِلُّ وَ لَمْ نَفْرُغْ مِنْ مَنَاسِكِنَا (مردی برخواسته گفت ما به مناسک حج، شروع کردیم ، حالا وسط کار محل شویم؟ اعتراض کرد.) فَقَالَ نَعَمْ (رسول خدا فرمود اشکال ندارد و محل شوید) فَلَمَّا وَقَفَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِالْمَرْوَةِ بَعْدَ فَرَاغِهِ مِنَ السَّعْيِ أَقْبَلَ عَلَى النَّاسِ بِوَجْهِهِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ هَذَا جَبْرَئِيلُ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى خَلْفِهِ (حضرت اشاره به پشت سرش کرد و فرمود: جبرئیل پشت سرم هست. شما اورا نمی بیند. من می بینم.) يَأْمُرُنِي أَنْ آمُرَ مَنْ لَمْ يَسُقْ هَدْياً أَنْ يُحِلَّ (و دستور می دهد هر کسی سوق هدی نکرده، حجش حج افراد است و محل شود. و کسی که که سوق هدی کرده حجش قران است و نمی شود محل شوند) وَ لَوِ اسْتَقْبَلْتُ مِنْ أَمْرِي مِثْلَ الَّذِي اسْتَدْبَرْتُ لَصَنَعْتُ مِثْلَ مَا أَمَرْتُكُمْ (حضرت فرمود: اگر وقتی موفق شوم که حج را از سر بگیرم، من کاری را که الان کردم، نمی کردم و حج تمتع به جا می آورم) وَ لَكِنِّي سُقْتُ الْهَدْيَ (چون سوق هدی کردم دیگر نمی توانم حج تمتع به جا آورم) لَا يَنْبَغِي لِسَائِقِ الْهَدْيِ أَنْ يُحِلَّ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ (سائق الهدی، صحیح نیست که محل شود تا اینکه در روز عید قربان، این حیوان به محلش رسیده ،ذبح شود. حاجی هم یا حلق می کند یا تقصیر) قَالَ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ (علامه مجلسی(ره) در مرآة العقول، می فرماید: قد تواتر بین الامة ان الرجل کان عمر بن الخطاب) لَنَخْرُجَنَّ حُجَّاجاً وَ شُعُورُنَا تَقْطُرُ(محل شویم و استمتاعات جنسی را انجام دهیم و غسل کرده، موهای سرمان از آب غسل چکه کند؟ خیلی به نظرش عجیب بود) فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَمَا إِنَّكَ لَنْ تُؤْمِنَ بَعْدَهَا أَبَداً (حضرت فرمود تو تا آخر به این قضیه ایمان نخواهی آورد و نیاورد. به جهت اینکه بعد که خلیفه شد و قدرتش رسید، گفت: متعتان کانتا علی عهد رسول الله و انا انهی عنهما و احرمهما. متعة الحج و متعة النساء. البته اهل سنت مختلفند و بعضی شان حج تمتع هم انجام می دهند) فَقَالَ لَهُ سُرَاقَةُ بْنُ مَالِكِ بْنِ جُشْعُمٍ [جُعْشُمٍ] الْكِنَانِيُّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عُلِّمْنَا دِينَنَا (دینمان را به ما یاد بده و هرچه بفرمایید مطیعیم. آدم با ادبی بود) كَأَنَّمَا خُلِقْنَا الْيَوْمَ (گویا امروز به دنیا آمدیم.) فَهَذَا الَّذِي أَمَرْتَنَا بِهِ لِعَامِنَا هَذَا أَمْ لِمَا يَسْتَقْبِلُ؟ (این کاری که دستور دادید، فقط برای امسال است یا برای همیشه است؟) فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص بَلْ هُوَ لِلْأَبَدِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ. ثُمَّ شَبَّكَ أَصَابِعَهُ بَعْضَهَا إِلَى بَعْضٍ وَ قَالَ دَخَلَتِ الْعُمْرَةُ فِي الْحَجِّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ (تا روز قیامت همه مردم دنیا که از مکه فاصله دارند باید حج تمتع به جا آورند. در حج تمتع، حتما عمره ای هست به خلاف افراد و قران که عمره ای ندارند و عمره در این دو حج، واجبی مستقل است. حتی دو استطاعت می خواهد. اگر در یکی استطاعت داشت و در دیگری نداشت، همان یکی واجب است. بعد حضرت انگشتان دستش را در هم فرو برد و فرمود عمره و حج تمتع، دیگر از هم جدا نمی شوند) وَ قَدِمَ عَلِيٌّ (ع) مِنَ الْيَمَنِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ هُوَ بِمَكَّةَ فَدَخَلَ عَلَى فَاطِمَةَ (ع) (اميرالمومنین(ع) به دلیل ماموریتی که پیامبر(ص) برای دعوت مردم یمن به اسلام، به او داده بود، به یمن رفته بود. وقتی که فهمید، پیامبر از مدینه به مکه برای حج آمده اند، خودش را به مکه رساند. وقتی که وارد منزل شد حضرت زهرا(س) را دید که محل شده است.) وَ هِيَ قَدْ أَحَلَّتْ فَوَجَدَ رِيحاً طَيِّبَةً وَ وَجَدَ عَلَيْهَا ثِيَاباً مَصْبُوغَةً (دید که ایشان عطر استعمال کرده اند. در حال احرام که نمی شود این کار را کرد. و دید حضرت زهرا(س) لباسهای رنگی پوشیده است.) فَقَالَ مَا هَذَا يَا فَاطِمَةُ؟ فَقَالَتْ أَمَرَنَا رَسُولُ اللَّهِ (ص) فَخَرَجَ عَلِيٌّ (ع) إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص مُسْتَفْتِياً وَ مُحَرِّشاً عَلَى فَاطِمَةَ ع (حضرت برای سوال پیش پیامبر رفت و به زبان معترض، عرض کرد که من این چنین چیزی دیدم.) فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي رَأَيْتُ فَاطِمَةَ قَدْ أَحَلَّتْ عَلَيْهَا ثِيَابٌ مَصْبُوغَةٌ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَنَا أَمَرْتُ النَّاسَ بِذَلِكَ (من به همه دستور دادم که این کار را بکنند) وَ أَنْتَ يَا عَلِيُّ بِمَا أَهْلَلْتَ؟ قَالَ قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ إِهْلَالًا كَإِهْلَالِ النَّبِيِّ (ص). فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) كُنْ عَلَى إِحْرَامِكَ مِثْلِي.[8] (همان طور که من هستم، تو باید بمانی) وَ أَنْتَ شَرِيكِي فِي هَدْيِي ( و تو در این هدی ای که کردم شریک هستی. لهذا کانه امیرالمومنین، سیاق الهدی کرده است. فرمود تو بر حال احرامت باقی هستی. چون هرکسی مثل من و تو سیاق الهدی کرده، حجش، حج قران است و باید محرم بماند. بعضی از روایات دارد پیامبر صد شتر آورده بود. دو سوم از طرف خودش و یک سوم از طرف امیر المومنین. نه اینکه امیر المومنین در ۶۶ شتر با پیامبر شریک بود.)

این روایت ادامه دارد. می خواستم بگوییم که شروع تشریع حج تمتع، از اینجا بوده است. حتی وقتی که پیامبر فرمود: "لَوِ اسْتَقْبَلْتُ مِنْ أَمْرِي مِثْلَ الَّذِي اسْتَدْبَرْتُ لَصَنَعْتُ مِثْلَ مَا أَمَرْتُكُم" یعنی اگر من سوق هدی نکرده بودم، و این حج را می توانستم از اول بدون سوق هدی به جا آورم، این کار را می کردم و بهتر بود که این کار را کنم؛ ولی الان نمی توانم. از این جمله، فضیلت حج تمتع استفاده می شود و قطعا افضل و ثوابش بیشتر است.

اگر هم بخواهید کل تفاوت های بین حج تمتع و قران و افراد را ببینید - البته بین قِران و إفراد یکی دو تا فرق هست اما بین تمتع و بین قران و افراد، هفت یا هشت تفاوت وجود دارد- صاحب جواهر در جلد ۱۸، چاپ جدید، در صفحه ۷۵ بعد از حدود ۷۰، ۸۰ صفحه، می فرماید: وبذلك وما تقدم سابقا وغيره مما يأتي يظهر لك أن حج التمتع يمتاز عن قسيميه بأمور [9] .


[3] گلستان، سعدی، باب اول در سیرت پادشاهان، حکایت سوم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo