< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

95/09/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : قواعد فقهیه / قاعده سبق

 

بحث در قاعده نفی سبیل به انتها رسید. ان شاء الله از امروز به بررسی قاعده سبق خواهیم پرداخت.

سبق یعنی پیشی گرفتن. معنای لغوی و معنای اصطلاحی سبق یکی است. یعنی کسی قبل از دیگران به چیزی برسد و بواسطه این سبق، در حد همان چیزی که سبقت گرفته اولویت پیدا می کند. مثل اینکه شخصی از دیگران سبقت بگیرد برای رسیدن به مکانی در مسجد یا زمین و یا درختی. پس سبق به معنای این است که حضور او در آن مکان قبل از دیگران باشد. معنای عرفی سبق همین است.

حال روایاتی که در این باب آمده را مرور می کنیم.

حدیث اول

وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام سُوقُ الْمُسْلِمِينَ كَمَسْجِدِهِمْ- فَمَنْ سَبَقَ إِلَى مَكَانٍ فَهُوَ أَحَقُّ بِهِ إِلَى اللَّيْلِ- وَ كَانَ لَا يَأْخُذُ عَلَى بُيُوتِ السُّوقِ كِرَاءً.[1]

حضرت می فرمایند: دست فروشی که زودتر از دیگران در جایی بساط خود را پهن کرد، نسبت به دیگران اولویت دارد و کسی حق ندارد جای او را بگیرد. مسجد هم همینطور است، یعنی اگر کسی در جایی نشست دیگران حق ندارند جای او را بگیرد. عبارت إِلَى اللَّيْلِ نیز از این جهت است که چون در آن زمان دست فروشی تا شب ادامه داشت و شب بساط را جمع می کردند، لذا حضرت فرمود تا اخرین لحظه شب که در آنجا هستند نسبت به دیگران اولویت باقی است. یعنی این اولویت محدود به یک یا دو ساعت نیست. البته حضرت هم بابت آن بیوت موقتی که درست می کردند از آنها کرایه نمی گرفتند.

بررسی سندی و دلالتی روایت

این روایت دلالت خوبی بر مطلب دارد. چون به حسب ظهور عرفی به هرجایی مثل سوق جزء مشترکات باشد، قابل تعمیم است. بازار و کوچه ها، میادین، مساجد و پل ها در این ها همه مسلمین علی السویه هستند.

اشکال در سند روایت و حل آن

اما سند این روایت از به جهت ضعف طلحه ابن زید دچار اشکال است.

به فرموده محقق خویی یکی از طرق توثیق، ورود در اسناد کامل الزیارات است. محقق خویی قائل بود که اینها توثیق عام دارند؛ زیرا ابن قولویه در ابتدای کتاب همه آنها را توثیق نموده است. ولی این نظر در همان زمان هم قابل مناقشه بود. خود محقق خویی هم بعد ها از این نظر عدول کرد؛ چراکه این امکان وجود دارد که ایشان فقط مشایخ بلا واسطه خود را توثیق کرده باشد.

راه حل دوم

راه دیگری هم هست که انصافا راه خوبی است. شیخ فرمود: له کتاب یعتمد علیه طلحه ابن زید کتابی دارد که علما به آن کتاب اعتماد کرده اند. این حرف را به دو شکل می توان تفسیر کرد.

تفسیر اول: اول اینکه بگوییم: حتما ثقه بوده که کتاب او قابل اعتماد است.

اما مشکل این است که این اعتماد علما اعم از این است که خود او را ثقه بدانند یا در کتابش قرائنی همچون قوت متن وجود داشته باشد که منجر به اعتماد شود.

تفسیر دوم: اما تفسیر دیگری که به نظر ما رسید، این است که بگوییم: تایید کتاب توسط علما به منزله مدح است و لذا طلحه ابن زید بافرض شیعه بودن، امامی ممدوح است. وقتی راوی امامی و ممدوح باشد، روایات او حسنه می شود. چه مدحی بالاتر از اینکه در باره او بگویند: در کتابش حرف اشتباهی نزده و می شود به آن اعتماد کرد. با این روش، لزومی هم ندارد که روایت مذکور الزاما در همان کتابی معتمد علیه باشد.

راه حل سوم

پس سند و دلالت این روایت بسیار خوب است. همچنین نام راوی این روایت علاوه بر اسناد کامل الزیارات در اسناد تفسیر علی ابن ابراهیم نیز آمده است. تفسیر علی ابن ابراهیم هم توثیق عام دارد. البته این کتاب نیز از این جهت که این تفسیری که دست ما رسیده آیا همان است یا تغییر کرده، محل مناقشه است. علی ای حال این مطلبی که ما گفتیم بهتر است.

 

راه حل چهارم

اما ظاهراً آقای سبحانی به نقل از شیخ طوسی از کتاب فهرست فرموده: طلحه ابن زید عامی بوده و امامی نیست. بنابر این ممدوح بودن کفایت نمی کند و نیاز به توثیق دارد.

یک راه برای اثبات وثاقت او این است که یک نفر از مشایخ ثقات یعنی صفوان بن یحیی بلا واسطه از طلحه ابن زید حدیث نقل کرده است. شیخ طوسی درباره مشایخ ثقات شهادت داده اند که این سه نفر یعنی صفوان ابن یحیی، ابن ابی عمیر، احمد ابن محمد ابن ابی نصر بزنطی لا یروون و لا یرسلون الا عن ثقه. خود اینکه کتاب او مورد اعتماد است چیز کمی نیست.

حدیث دوم

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ نَكُونُ بِمَكَّةَ أَوْ بِالْمَدِينَةِ أَوِ الْحِيرَةِ- أَوِ الْمَوَاضِعِ الَّتِي يُرْجَى فِيهَا الْفَضْلُ- فَرُبَّمَا خَرَجَ الرَّجُلُ يَتَوَضَّأُ- فَيَجِي‌ءُ آخَرُ فَيَصِيرُ مَكَانَهُ- قَالَ مَنْ سَبَقَ إِلَى مَوْضِعٍ فَهُوَ أَحَقُّ بِهِ يَوْمَهُ وَ لَيْلَتَهُ.[2]

این روایت مرسله است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo