< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

95/01/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قاعده اتلاف/ قواعد فقهیه

گفتیم که اتلاف قطعا شامل تلف بالمباشره می باشد لکن حال کلام در بررسی شمول آن نسبت به تلف بالتسبیب است.

تسبیب به معنای ایجاد سببیت است. علما در اینجا فروعی را ذکر کرده اند که برخی اجماعی و برخی اختلافی اند.

فرع اول:

منها: أنّه قال في الشرائع: لو ألقي صبيا في مسبعة، أو حيوانا يضعف عن الفرار ضمن لو قتله السبع.[1]

اولین فرعی که می خوانیم از کتاب شرائع است. این فروع از موارد سببیت است.

اگر کسی بچه ای یا حیوانی را در محل درندگان انداخت. مثلا حیوان درنده در گودالی است و او، بچه یا گوسفند را درون گودال افکند، آن بچه نیز نتواند از آنجا فرار کند و شکار حیوان شود، آن شخص ضامن است. البته برای حیوانات درنده، بزرگ و کوچک بودن متلَف تفاوتی ندارد. لذا بهتر بود صاحب شرائع می فرمود: «لو القی انسانا».

فرع دوم:

و منها: أيضا ما ذكر في الشرائع من أنّه: لو غصب شاة فمات ولدها جوعا ففي الضمان تردّد،

اگر شخصی میشی را غصب کند و آن میش بچه شیر خواری داشته باشد و در اثر غصب آن بچه از گرسنگی بمیرد، در اینکه آیا غاصب ضامن بچه میش باشد تردید است.

و كذا لو حبس مالك الماشية عن حراستها فاتّفق تلفها،

در حکم فرع فوق است صورتی که، غاصب سگ گله را سرقت کند و گله بدون محافظ بماند و به همین دلیل یک گوسفندی تلف شد.

و كذا التردّد لو غصب دابّة فتبعها الولد

همچنین اگر یگ گوسفند ماده ای را بدزدد و بچه آن گوسفند در حالی که به دنبال مادرش می دوید تلف شود نیز در ضمان تردید وجود دارد. منشا تردید، شک در صدق تسبیب است. فتاوا نیز در این فروع مختلف است.

گفتیم: از مجموع روایات وارده در این باب استفاده می شود که هر نوع تسبیبی موجب ضمان است. مگر در جایی که بین تلف و سبب، فاعل مختاری واسطه شود. مثلا در صورتی که شخصی چاهی کنده، اما شخصی دیگر، نفر سومی را در چاه اندازد، آن شخصی که چاه کنده ضامن نخواهد بود، بلکه همان فاعل مختار ضامن است.

فرع سوم:

و منها: ما قال في الشرائع أيضا من أنّه: لو فكّ القيد عن الدابّة فشرّدت، أو عن العبد المجنون فأبق ضمن،

اگر کسی حیوان یا عبد مجنونی را فک القید کند ضامن است. مثلا حیوانی را با بند بسته اند و این شخص بند حیوان را باز کند و آن حیوان فرار کند. و نیز مثل پرنده گران قیمتی که در قفس بوده و شخصی درب قفس را باز کند و آن پرنده فرار کند. البته در متن کلمه «عبد مجنون» آمده. زیرا اگر عبد عاقل باشد، فاعل مختار محسوب شده و فرار او مستند به خودش خواهد بود.

مثال دیگر این است که شخصی مقداری جنس در انبار داشته باشد و در انبار هم بسته باشد. لکن دیگری درب انبار را باز کند و به همین واسطه آب وارد انبار شود و موادی که انبار شده اند تلف شوند. در این صورت، باز کننده درب انبار، ضامن است.

فرع چهارم:

و منها: أيضا في الشرائع لو فتح بابا على مال فسرق، أو أزال القيد عن عبد عاقل فأبق و كذا لو دلّ السارق على مال فسرق او فک قید الدابه فنفره منفر فشرد فلا ضمان

اگر شخصی درب مخزنی را باز کند و دزد عاقلی از آن دزدی کند یا اینکه عبد عاقلی را فک قید کرد یا اینکه دزدی را راهنمایی کرد، آن شخص در این موارد ضامن نبوده لکن معصیت کرده است. زیرا در موارد مذکور، فعل او مصداق تعاون بر عدوان است.

 


[1] - « الشرائع» ج3، ص237.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo