< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

94/12/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قاعده ید/قواعد فقهیه

بحث ما در قاعده علی الید تمام شد اما به دلیل شباهت این قاعده با قاعده ید ما امروز بحث قاعده ید را شروع میکنیم.

قاعده ید

قاعده ید اماره در ملکیت است . به این معنی که اگر کسی مالی در دستش بود این کشف میکند که صاحب آن مال است.

چند بحث در اینجا داریم.

اماریت ید بر ملکیت :

قبل از طرح بحث اماریت که روایات بر آن اشاره دارند، چند بحث را به عنوان مقدمه عرض می کنیم.

مقدمه اول

باید دید که این اماریت ید مساله اصولی است یا قاعده فقهی ویا مساله فقهی. مثال مساله اصولیه بحث حجیت و مثال قاعده فقهیه قاعده طهارت و مثال مساله فقهیه الماء طاهر است.

تفاوت قاعده فقهیه و مساله فقهیه این است که در مسئله فقهیه محمول حکم فقهی و موضوع یک موضوع معین است، اما در قاعده فقهیه محمول حکم فقهی بوده لکن موضوع آن عام است که بر مصادیق مختلف منطبق می شود. مثلا در قاعده طهارت می گوییم: (کل مشکوک الطهاره طاهر) موضوع در این قاعده یک چیز عامی است که شامل همه چیز است. اما اگر محمول اصلا فقهی نبود لکن واسطه ای بود برای استنباط یک حکم فقهی مساله اصولی می شود.

حالا بر این اساسی که توضیح دادیم قاعده ید قطعا مساله اصولی نخواهد بود، زیرا مساله اصولی باید واسطه در استنباط حکم شرعی باشد، حال آنکه در قاعده ید اماریت داریم به این معنا که قاعده ید کاشف از ملکیت این شیء برای کسی است که آن شئ را در دست دارد. مالکیت شخص معین حکم شرعی کلی نیست. مساله فقهی هم نیست زیرا در مساله فقهی موضوع باید مشخص باشد، لکن در اینجا موضوع مشخص نبوده و کلی است. موضوع در اینجا ید صاحب الید است. این صاحب الید قابل انطباق بر اشخاص مختلف است. محمول ماهم اماریت ید از ملکیت است. این محمول هم ملحق به احکام فقهی است.

مقدمه دوم

باید ببینیم مراد از ید در این قاعده چیست؟ ممکن است توهم گردد این کلمه منشا روایی ندارد که البته این مطلب صحیح نیست و در روایات همین کلمه استعمال شده. حالا که خود اهل بیت هم از این کلمه استفاده کرده اند باید بررسی نموده و فهمید که معنای قاعده ید چیست؟

معنای لغوی ید مشخص است به عضو مخصوص بدن ید گفته می شود. اما به قرائن و دلایلی در اینجا مراد از ید استیلا و تسلط بر مال در خارج است.

دلایل این مدعا:

اول: در خود روایات این مطلب آمده. در بعضی از روایات تعبیر ید وارد اما در بعض دیگر روایات تعبیر استیلا آمده. مثلاً در موثقه یونس ابن یعقوب آمده:« من استولی علی شی ء منه فهو له»[1] ؛ مستولی به معنای مسلط است.

دوم: خیلی از موارد ربطی به ید ندارد مثلا فردی که ملکی دارد و سالها در آن زندگی کرده حقیقتا آن خانه در دست او نیست، لذا می گوییم: منظور استیلا است.

قرینه دیگر این است که ما غیر از روایات بنای عقلا و سیره متشرعه و اجماع را داریم که در هیچکدام از اینها موضوعیتی برای اینکه آن مال در دست شخص باشد قائل نشده بلکه ملاک تسلط بر مال دانسته شده.

اشکال:

برخی گفته این استیلا مسبب از ملکیت است زیرا بین انسانهای متشرع تسلط بواسطه ملکیت ایجاد میشود.

جواب:

اولا: این مطلب منافاتی ندارد با اینکه مسبب هم کشف از وجود سبب کند.

ثانیا: اینکه استیلای خارجی حتما مسبب از ملکیت است غلط است؛ زیرا ممکن است، ذی الید خود مالک نبوده بلکه ماذون از او باشد.

مقدمه سوم : مدرک قاعده

بناء عقلا

اولین مدرک این قاعده بنای عقلاء اعم از اینکه مسلمان یا غیر مسلمان باشند است. یعنی قاعده در بین غیر مسلمانان نیز به همین شکل است که وقتی مثلا برای خرید به مغازه می روند تردیدی ندارند که شخصی که فروشنده مغازه یا مالک یا ماذون از مالک است، و این عدم تردید به دلیل قاعده ید می باشد. حتی اگر خود ذوالید شک در ملکیت خودش داشته باشد، مشهور می گویند همین ید برای اینکه مالک باشد کفایت می کند.

نظر استاد

به نظر ما در اینجا باید اضافه کنیم که جریان قاعده مشروط بر این است که آن فرد عند العقلا و متشرعه متهم نباشد. به عبارت دیگر معلوم نیست که حتی عقلا همچین سیره ای داشته باشند که نسبت به فرد متهم این قاعده را جاری کنند.

سوالی که در این بین مطرح می شود این است که برای جریان این قاعده و بنائات عقلایی آیا ما نیازمند تایید شارع نیز هستیم و یا عدم الردع او برای ما کافی است؟ جواب این است که چون خود شارع از عقلا است همین که ردع نکند، به منزله تایید است. مگر اینکه از جایی بدانیم که همچون قیاس، مساله نزد شارع قبیح است.

اجماع

اجماع به دو شکل محصل و منقول است. اجماع محصل یعنی ما خودمان بررسی کردیم و دیدیم فقهای اسلام از اول تا آخر بدون هیچ مخالفی قائل به اماریت ید بر ملکیت شدند.

جواب داده اند که این اجماعات به درد نمی خورند زیرا اجماعی که کاشف از قول معصوم است اجماع تعبدی است حال آنکه این اجماع احتمال مدرکی بودنش خیلی زیاد است.

در جواب می گوییم: درست است که این اجماع کاشف از قول معصوم نیست، لکن وقتی همه فقها یک حرف واحد می زنند ما اطمینان پیدا می کنیم که مدرک معتبری بوده که همه قائل به یک حرف شده اند. یعنی اطمینان به حکم الله پیدا می کنیم و این اطمینان از هر راهی پیدا شود خوب است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo