< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

94/01/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بانکداری اسلامی / عقود بانکی / اجاره / شروط متعاقدین/ بررسی شرطیت بلوغ متعاقدین
نتیجه مباحث گذشته آن شد که در مردان بلوغ سنی و اصطلاحی که با آن احکام شرعی چه در ابواب معاملات و چه در عبادات متوجه شخص می شود، اکمال پانزده سال است.
بلوغ سنی دختران
حال مطلب در بلوغ سنی زنان است. در اکثر روایات که به حد استفاضه نیز می رسد بلوغ دختران اکمال نه سال دانسته شده. لکن بعضی از فقها مثل فیض کاشانی و محدث بحرانی مایل به این احتمال شده اند که سن بلوغ به حسب احکام مختلف، متفاوت است. مثلاً بلوغ در باب حدود اکمال نه سال و در باب روزه اکمال سیزده سال است. محدث بحرانی در باب بلوغ مردان فرموده اند: بعید نیست که بلوغ پانزده سال را مختص به باب حدود و معاملات و بلوغ سیزده سال را مختص به باب عبادات بدانیم.
اشکال صاحب جواهر به محدث کاشانی و بحرانی
لکن صاحب جواهر کلام ایشان را رد نموده و فرموده: این کلام مخالف اجماع است؛ مراد ایشان استدلال به اجماع نیست بلکه مقصود عدم امکان خطای همه فقها از متقدمین تا متاخرین است. آنچه تمامی فقها قائل به آن شده اند، وحدت حقیقت بلوغ است و معنا ندارد که شخصی نسبت به تکلیفی بالغ و نسبت به تکلیفی دیگر نا بالغ باشد.
به نظر ما آیات قرآن، موید کلام صاحب جواهر می باشند. در آیات قرآن اساساً کلامی در مورد سن بلوغ نیامده بلکه آنچه که به آن اشاره شده، بلوغ اشد و بلوغ نکاح و بلوغ حلم است که همه ظهور در حقیقت واحدی دارند. این حقیقت همان تغییر و تحول دفعی جسم است که در قسمتی از عمر انسان بوجود می آید و صبی با این تغییر از حد صباوت خارج و به محدوده رجولیت وارد میشود. در این مرحله قد انسان افرایش یافته و عضلات او قوی شده و بر صورت او ریش می روید و منی از بدن او خارج می شود. در زنان این مرحله علاوه بر رشد جسمی با رشد سینه ها و حیض همراه است.
این تغییرات را ما بالوجدان می بینیم و درک می کنیم. بلوغ حلم و بلوغ نکاح نیز به معنای تکون منی در باطن انسان است که اثر آن شهوت و میل به نکاح است. این علائم همه ملازم با همان تغییر و تحول جسم است. بنا بر این تفاوتی بین آیات وجود ندارد و همه بر امری واحد حکایت دارند.
این موارد همه به حسب تکوین است و مرا صاحب جواهر از بلوغ همین است. سن نیز اماره ای شرعی و تعبدی بر حصول تغییرات جسمی است. بنا بر این روایت عبد الله بن سنان دال بر مطلب خواهد بود. موثقه عمار ساباطی نیز مشیر به همین مطلب است.
عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْغُلَامِ مَتَى تَجِبُ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ- فَقَالَ إِذَا أَتَى عَلَيْهِ ثَلَاثَ عَشْرَةَ سَنَةً- فَإِنِ احْتَلَمَ قَبْلَ ذَلِكَ فَقَدْ وَجَبَتْ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ- وَ جَرَى عَلَيْهِ الْقَلَمُ- وَ الْجَارِيَةُ مِثْلُ ذَلِكَ إِنْ أَتَى لَهَا ثَلَاثَ عَشْرَةَ سَنَةً- أَوْ حَاضَتْ قَبْلَ ذَلِكَ- فَقَدْ وَجَبَتْ عَلَيْهَا الصَّلَاةُ وَ جَرَى عَلَيْهَا الْقَلَمُ.[1]
با توجه اینکه سن اماره بر بلوغ است، در صورت احتلام و حیض بدلیل ملازم بودن این دو با تغییرات جسمی بلوغ ولو اینکه سن به سیزده سال نرسد حکم به بلوغ می شود و نیازی به علامیت سن نیست. اما در صورت عدم احتلام و حیض سن نشانه ای بر این تغییر جسمی بوده و بر اساس این اماره حکم به بلوغ می شود.
صحیحه عبد الله بن سنان دلالت صریح تری از دو روایت فوق دارد. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا بَلَغَ الْغُلَامُ ثَلَاثَ عَشْرَةَ سَنَةً- كُتِبَتْ لَهُ الْحَسَنَةُ وَ كُتِبَتْ عَلَيْهِ السَّيِّئَةُ وَ عُوقِبَ- وَ إِذَا بَلَغَتِ الْجَارِيَةُ تِسْعَ سِنِينَ فَكَذَلِكَ- وَ ذَلِكَ أَنَّهَا تَحِيضُ لِتِسْعِ سِنِينَ.[2]
امام علیه السلام در تعلیل نه سالگی فرموده اند که حیض که ملازم با تطور جسمی است در این سن واقع می شود.
تعارض روایات و فتاوا با علم به عدم بلوغ و حکم به احتیاط
بر اساس تحقیق ما از زنان در خوزستان آغاز سن حیض در دوازده و سیزده سالگی است و به ندرت در یازده سالگی اتفاق می افتد. در شهر های سردسیر نیز یک یا دو سال به این سنین باید اضافه کرد. غرض این است که هیچ مصداقی برای آغاز حیض در هشت سالگی در زمان ما چه در شهر های گرم و چه در شهر های سردسیر وجود ندارد. برای تحقیق میدانی می توان به مدارس دخترانه مراجعه و از مدیران و معلمان که از این امر اطلاع دارند استعلام نمود.
در نتیجه می توان گفت این تغییر جسمی که در قرآن از آن به بلوغ اشد و بلوغ نکاح و بلوغ نساء و گاهی به بلوغ حلم تعبیر شده که مراد از بلوغ حلم، خروج منی در خواب است لکن فقها فرموده اند که تفاوتی میان خروج منی در خواب و بیداری نیست.
معنای بلوغ در آیات قرآن کریم معلوم است و آن حالت و دوره زمانی حدوداً شش ماهه است که در آن طفل از صباوت خارج شده و به جوانی وارد می شود در این زمان قد و قامت او بلند می شود و عضلات او محکم می شود و تغییرات جمسی دیگری مثل انبات موی خشن بر عانه و بعد از آن بر صورت وی پدید می آید. بنا بر آنچه بیان شد این احتمال در ذهن ما بوجود آمده که اختلافی که در اماریت روایات بر این حالت وجود دارد و سنین مختلفی مشخص شده به سبب اختلاف اماکن و ازمنه است. زیرا بر حسب آنچه که در تواریخ و روایات آمده سن حیض و قابلیت بارداری در زنان در اکمال نه سالگی بوده است. روایت حمران بر همین مطلب دلالت دارد.
عَنْ حُمْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع قُلْتُ لَهُ- مَتَى يَجِبُ عَلَى الْغُلَامِ أَنْ يُؤْخَذَ بِالْحُدُودِ التَّامَّةِ- وَ تُقَامَ عَلَيْهِ وَ يُؤْخَذَ بِهَا- قَالَ إِذَا خَرَجَ عَنْهُ الْيُتْمُ وَ أَدْرَكَ- قُلْتُ فَلِذَلِكَ حَدٌّ يُعْرَفُ بِهِ- فَقَالَ إِذَا احْتَلَمَ أَوْ بَلَغَ خَمْسَ عَشْرَةَ سَنَةً- أَوْ أَشْعَرَ أَوْ أَنْبَتَ قَبْلَ ذَلِكَ- أُقِيمَتْ عَلَيْهِ الْحُدُودُ التَّامَّةُ- وَ أُخِذَ بِهَا وَ أُخِذَتْ لَهُ- قُلْتُ فَالْجَارِيَةُ مَتَى تَجِبُ عَلَيْهَا الْحُدُودُ التَّامَّةُ- وَ تُؤْخَذُ بِهَا وَ يُؤْخَذُ لَهَا «3»- قَالَ إِنَّ الْجَارِيَةَ لَيْسَتْ مِثْلَ الْغُلَامِ- إِنَّ الْجَارِيَةَ إِذَا تَزَوَّجَتْ- وَ دُخِلَ بِهَا وَ لَهَا تِسْعُ سِنِينَ ذَهَبَ عَنْهَا الْيُتْمُ- وَ دُفِعَ إِلَيْهَا مَالُهَا وَ جَازَ أَمْرُهَا فِي الشِّرَاءِ وَ الْبَيْعِ- وَ أُقِيمَتْ عَلَيْهَا الْحُدُودُ التَّامَّةُ وَ أُخِذَ لَهَا بِهَا- قَالَ وَ الْغُلَامُ لَا يَجُوزُ أَمْرُهُ فِي الشِّرَاءِ وَ الْبَيْعِ- وَ لَا يَخْرُجُ مِنَ الْيُتْمِ حَتَّى يَبْلُغَ خَمْسَ عَشْرَةَ سَنَةً- أَوْ يَحْتَلِمَ أَوْ يُشْعِرَ أَوْ يُنْبِتَ قَبْلَ ذَلِكَ.[3]
در روایت امام علیه السلام اهلیت دخول و سن ازدواج را در هشت سالگی دانسته اند. در صحیحه عبد الله بن سنان نیز امام نه سالگی را سن حیض دانسته. بنا بر این شواهد این احتمال در ذهن ما قوت می گیرد که بیان سن به حسب اختلاف ازمنه و امکنه متفاوت است. لکن نه سالگی قطعا در زمان ما سن حیض و اهلیت دخول و حمل و تغییرات جسمی بلوغ نیست.
در این صورت اماره بر خلاف علم به عدم بلوغ جسمی و واقع قائم شده لذا حجت نمی باشد، لکن از یک سو وجدان حکم به عدم بلوغ و از جهت دیگر روایات مستفیضه و عمل فقها حکم به بلوغ در نه سالگی می کنند، همچنین هیچیک از علما نیز بیانی در مورد نکته ما ندارد؛ لذا در نهایت می گوییم: لازم است در این مورد احتیاط کرد.
اختلاف در موارد مقتضای احتیاط
احتیاط نیز در امور مختلف، متفاوت است. مثلا در نه سالگی باید به واجبات عمل نمایند و نماز بخوانند و روزه بگیرند؛ اما در ازدواج و اجرای حدود که با وجود شبهه ساقط می شود، مقتضای احتیاط تاخیر تا زمان خروج حیض است. در حکم به صحت معاملات نیز باید تا خروج حیض صبر کرد؛ زیرا اصل فساد معاملات است، در صورت شک نیز احتیاط حکم به تاخیر تا زمان حیض می کند؛ همچنین در مساله حجه الاسلام که مشروط به بلوغ می باشد لازم است، تا زمان خروج حیض احتیاط نمود. والسلام علیکم و رحمه الله .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo