< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

92/02/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: الخلل الواقع فی الصلاة/کتاب الصلاة
 
 خلل یعنی عملی که ناقص شده حالا چه از نظر اجزاء یا از نظر شرایط نقصی پیدا کرده است.
 اخلال ممکن است نسبت به چیزهایی باشد که وجوداَ در صلاه معتبر است و یا نسبت به چیزهایی باشد که عدمشان در صلاه معتبر باشد. اعتبار وجودی مثل اینکه فعلی جزء یا شرط باشد و اعتبار عدمی مانند موانع صلاه که عدمشان ماخوذ در صلاه است مثل لبس مالا یاکل لحمه و تکلم در صلاه و ضحک در صلاه که عدمشان ماخوذ است.
 مسألة 1: الخلل إمّا أن يكون عن عمد أو عن جهل أو سهو أو اضطرار أو إكراه أو بالشكّ؛ ثمّ إمّا أن يكون بزيادة أو نقيصة، و الزيادة إمّا بركن أو غيره و لو بجزء مستحبّ كالقنوت في غير الركعة الثانية أو فيها في غير محلّها أو بركعة، و النقيصة إمّا بشرط ركن كالطهارة من الحدث و القبلة أو بشرط غير ركن أو بجزء ركن أو غير ركن أو بكيفيّة كالجهر و الإخفات و الترتيب و الموالاة، أو بركعة. [1]
 
 
 مسألة 1: الخلل إمّا أن يكون عن عمد أو عن جهل أو سهو أو اضطرار أو إكراه أو بالشكّ
 می فرماید صورتهای مختلفی دارد یکی اینکه از روی عمد باشد و دیگر اینکه از روی جهل باشد یا موارد دیگر .
 ثمّ إمّا أن يكون بزيادة أو نقيصة
 اخلال :
  1. یا به شکل زیادی است مثلاً به جای یک رکوع، دو رکوع انجام میدهد
  2. یا به شکل نقیصه است یعنی رکوع انجام نداده است
 و الزيادة إمّا بركن أو غيره.
 یعنی یا اینکه آنچه اضافه کرده رکن است یا رکن نیست.
 ارکان آن اجزایی هستند که در حدیث لا تعاد آمده اند که ارکان در حدیث لاتعاد مستثنی شده اند و غیر ارکان مستثنی منه هستند حدیث می فرماید :
 وفي ( الخصال ) عن أبيه ، عن سعد ، عن أحمد بن محمد ، عن الحسين بن سعيد ، عن حماد بن عيسى ، عن حريز ، عن زرارة ، عن أبي جعفر ( عليه السلام ) قال : لا تعاد الصلاة إلا من خمسة : الطهور ، والوقت ، والقبلة ، والركوع ، والسجود ، ثم قال ( عليه السلام ) : القراءة سنة ، والتشهد سنة ، والتكبير سنة ، ولا ينقض السنة الفريضة. [2]
 و تکبیره الاحرام هم با ادله دیگر اضافه شده است به ارکان نماز و قیام متصل به رکوع هم از باب دخالتش است در صدق رکوع و خودش موضوعیت ندارد.
 صاحب عروه(ره) می فرماید حتی جزء مستحبی که به نیت جزئیت اضافه شود محل بحث است مثل انجام قنوت در رکعت سوم به نیت جزء الصلاه که از اینجا باید مقداری بحث کرده و توضیح دهیم.
 محقق خویی و محقق حکیم در این مسئله مخالف هستند و بحثی هست که اصلاً ما جزء مستحب در عمل فریضه و واجب داریم یا خیر؟ مثلاً نماز ظهر واجب است و حالا ممکن در میان این عمل واجب جزء مستحبی وجود داشته باشد که در عین استحباب جزء واجب هم باشد؟
  وقتی وجوب آمده قرار گرفته بر یک مرکبی یعنی بر همه اجزاء آن مرکب هم احاطه دارد. پس هر چه در این مرکب است باید واجب باشد و اگر جزئی می خواهد جزء باشد باید جزء مقوم این ذات واجب باشد و اگر دلیل بر عدم وجوبش داریم باید بگوئیم دیگر واجب نیست پس نمی شود چیزی در عین حالیکه مستحب است جزئی از اجزاء یک واجب باشد که وجوب بر همه این واجب تشریع شده است.
 پس معنای جزئیت این است که المرکب ینتفی بانتفاء جزئه یعنی اگر چیزی واقعاً جزء است با رفتنش مرکب می رود در حالیکه مستحب اینگونه نیست زیرا ما مستحب را ترک می کنیم ولی صلاه همچنان صلاه است و مرکب به قوت خودش باقی است.
  پس گفته اند جزء مستحب نداریم یعنی مستحب هستند و در واجب هم هستند ولی جزء نیستند بلکه ظرف هستند یعنی این عمل واجب ظرف شده است برای این عمل مستحب. در مقابل این دو بزرگوار بعضی ها گفته اند که مستحب جزء است و مشکلی هم نیست.
 بعضی ها هم گفته اند جزء فرد است نه جزء مرکبی که متصف به وجوب است یعنی مثلاً گفته اند باید گوسفندی در منی ذبح بکنید و مستحب است که گوسفند چاق باشد پس این مستحبی است در یک واجب که توجیه کرده اند به این شکل که وجوب متعلق به طبیعت است که همان طبیعه النجعه است که هم بر چاق و هم بر لاغر صدق میکند اما یک سری خصوصیت فردیه هم هست که یک فردش چاق است و یک فردش لاغر است و اگر چاق باشد مستحب است، پس جزء از برای طبیعت واجبه نیست که اصل الغنم باشد بلکه جزء از برای فرد است. اینکه می گوئیم حکم مستحب متعلق به فرد است نه اینکه فرد خارجی یعنی یک حصه که قنوت جزء اش است پس جزئیت قنوت درست است اما برای مصداقی که انتخاب می کنیم. پس جزء مستحب، جزء للفرد یعنی للحصه الخاصه لا لاصل الطبیعه.
 صاحب عروه قائل شده جزء مستحب داریم برای مرکبی که واجب است و بحث روی زیاد کردن است که اگر قنوت در رکعت دوم بود سرجایش است و مشکلی نیست اما اگر به قصد جزئیت در رکعت سوم انجام دادیم و عمداً بود نماز باطل است زیرا آنچه که جزء نیست در رکعت سوم جزء قرارش داد و اضافه اش کرد. حالا ممکن است زیاده از سنخ نماز باشد یا نباشد، از سنخ نماز نباشد مثل اینکه بگوید با لباس سبز نماز می خوانم به نیت جزئیت برای نماز.
 پس زیادی نماز عمداً باطل کننده نماز است و آنچه که جزء نیست را نباید جزء قرارداد و اضافه کرد.
 مرحوم خویی (ره)و حکیم(ره) که در باب مستحباب قائل به جزئیت نیستند می‌گویند جزئیت معنا ندارد یعنی اگر در رکعت سوم قنوت خواند جزء اضافه نکرده و مبطل نیست بلکه کار حرامی کرده است از باب تشریع ولی بطلان نماز را به همراه ندارد.


[1] العروة الوثقى، سيد محمد كاظم طباطبائی، ج3، ص207، ط جامعه مدرسین.
[2] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج5، ص471، أبواب أفعال الصلاة ، باب1، حدیث14، ط آل البیت.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo