< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

91/11/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: بررسی حکم وطنیت در صورت تردد یا عزم برخلاف در وطن مستجد و اصلی / فَصل فی قَواطع السَّفر / کتاب الصّلاه
 [2307] مسأله 6: إذا تَرَدَّدَ بَعدَ العَزمِ عَلی التَّوَطُّن أبَداً فَإن کانَ قَبلَ أن یَصدُقَ عَلَیه الوَطَن عُرفاً بِأن لَم یَبقِ فِی ذلِک المَکان بِمِقدارِ الصَّدق فَلا إشکالَ فِی زَوالِ الحُکم وَ إن لَم یَتَحَقَّق الخُرُوج وَ الإعراض، بَل وَ کَذا إن کانَ بَعدَ الصَّدقِ فِی الوَطَن المُستَجَد، وَ أمّا فِی الوَطَن الأصلی إذا تَرَدَّدَ فِی البَقاءِ فِیه وَ عَدَمِه فَفِی زَوالِِ حُکمِه قَبلَ الخُروجِ وَ الإعراضِ إشکالٌ لِاحتِمالِ صِدقِ الوَطَنِیه ما لَم یعزم عَلی العَدَم، فَالأحوَط الجَمع بَینَ الحُکمَین.
 بررسی حکم وطنیت در صورت تردد یا عزم برخلاف در وطن مستجد و اصلی:
 اگر کسی عزم اقامت در مکانی را برای همیشه یا برای مدت طویلی که شبیه ابد است داشته به طوریکه صدق وطنیت محقق شده ولی هنوز متلبس نشده است، یعنی گفته نمی شود این شخص از اهالی آن شهر است بلکه تازه وارد آن شهر شده و فقط نیت اقامت در آنجا را کرده است، سپس منصرف شده و تصمیم برخلاف گرفته یا اینکه مردد شده باشد، حکم وطنیت مترتب نمی شود.
 صورت دیگر این مسأله این است که انسان در وطن مستجد، عزم اقامت همیشگی داشته و متلبس هم شده باشد. یعنی حدود شش ماه از اقامت او گذشته باشد و مردم، او را اهل آنجا به حساب آورند و صدق وطنیت کند، سپس مردد شود یا عزم برخلاف پیدا کند، در این صورت نیز وطنیت او از بین می رود.
 اما نسبت به وطن اصلی که انسان در آنجا متولد شده و به همراه پدر و مادرش زندگی کرده است، در صورتی که نسبت به اقامت در آنجا برای او تردید حاصل شود، به صرف وقوع تردید، حکم وطنیت ساقط نمی شود. بلکه در صورتی که از آنجا اعراض کند و خارج شود، حکم وطنیت ساقط می شود و صدق وطنیت از بین می رود.
 منشأ تمام این تفصیلات در وطن اصلی و مستجد، صدق عرفی وطنیت است. لذا از باب صدق عرفی، مرحوم سید(ره) فرمودند مردد شدن قبل از تلبس در وطن مستجد، موجب ساقط شدن وطنیت می شود ولی نسبت به بعد از تلبس، بین وطن اصلی و وطن مستجد، قائل به تفصیل شدند و فرمودند در وطن مستجد، تردید موجب سقوط وطنیت می شود ولی سقوط وطنیت در وطن اصلی به واسطهﻯ تردید، محل اشکال است.
 نظر ما پیرامون دو فرع مذکور:
 به نظر ما فرمایش مرحوم سید(ره) در فرع اول صحیح است. چون قبل از تلبس در وطن مستجد، هنوز وطنیت استقرار پیدا نکرده بلکه صرف نیت است که با از بین رفتن نیت، وطنیت نیز از بین می رود. اما بعد از تلبس و گذشت مدتی از اقامت که برای صدق وطنیت لازم است، حق مطلب این است که در این صورت نیز همانند وطن اصلی به صرف وقوع تردید نسبت به ادامهﻯ سکونت در آن محل، وطنیت ساقط نمی شود و صدق وطنیت تا زمانی که از آن شهر خارج شود، وجود دارد.
 البته در صورتی که آن شخص، اعراض قطعی کند و تصمیمش برای اقامت در آنجا یقیناً عوض شود ولی هنوز آن محل را ترک نکرده بلکه در حال آماده کردن مقدمات رفتن باشد، قبل از خروج احتیاطاً باید بین قصر و اتمام جمع کند. اما در صورت تردید، وطنیت صدق می کند. چون انسان همیشه در وطن خود ممکن است قلباً دچار تردید شود. چنین تردیدی، چه در وطن اصلی چه در وطن مستجد بعد از صدق وطنیت، ضرری به صدق عرفی وطنیت نمی زند و عرفاً وطنیت ادامه دارد تا زمانی که از آن محل برود و همه متوجه رفتن او از آنجا شوند.
 عدم سقوط وطنیت قبل از خروج در کلام محقق خوئی(ره):
  محقق خوئی(ره) در این فرع می فرمایند تا زمانی که آن شخص از وطن خود خارج نشده است، صدق وطنیت مطلقاً وجود دارد، چه نسبت به اقامت در آنجا مردد شده باشد چه تصمیم قطعی به خروج داشته باشد.
 تفصیل بین صورت تردید و صورت قطع برخلاف:
 به نظر ما بین صورت تردید و صورت قطع به عدم، تفصیل وجود دارد و آن اینکه در صورت وجود تصمیم قطعی به خروج، خصوصاً اگر مشغول انجام مقدمات رفتن شده باشد و خصوصاً اگر در وطن مستجد باشد، مسأله محل اشکال است. لذا احتیاطاً باید جمع کند. چون نسبت به صدق وطنیت در این صورت، تردید داریم و از آنجا که این مسأله از موارد شک در بقاء موضوع است و نمی دانیم وطنیت، ادامه دارد یا نه، نمی توان استصحاب حالت سابقه جاری کرد؛ ولی صورت تردید، اثری در صدق عرفی ندارد و ممکن است برای هر کسی حاصل شود و بعد هم برطرف شود.
 *****
 [2308] مسأله۷: ظاهِرُ کَلَماتِ العُلَماء رِضوانُ اللهِ عَلَیهم إعتبارُ قَصدِ التَّوَطُّن أبداً فِی صِدقِ الوَطَنِ العُرفی، فَلایَکفِی العَزمُ عَلی السُّکنی إلی مُدَّهٍ مَدِیدَه کَثَلاثِین سَنَه أوأزیَد، لکِنَّه مُشکِلٌ فَلایَبعُد الصِّدقُ العُرفی بِمِثلِ ذلِک، وَ الأحوَط فِی مِثلِه إجراءُ الحُکمَین بِمُراعاهِ الإحتِیاط.
 بررسی لزوم نیت اقامت دائم یا شبه دائم در وطن مستجد:
 مشهور علما فرموده اند در وطن مستجد انسان باید نیت اقامت دائمی داشته باشد ولی بسیاری از بزرگان معاصرین می فرمایند نیت اقامت طولانی مدت مثل سی سال نیز برای صدق وطنیت کفایت می کند. محقق خوئی(ره) این مدت را تا پنج سال نیز کافی دانسته است. مرحوم حکیم(ره) هم این مدت را تا یک سال کاهش داده است. دلیل این افراد این است که عنوان وطنیت موضوعیت ندارد بلکه موضوع حکم در نماز قصر، مسافر و در نماز تمام، عدم مسافر است. لذا این افراد می گویند ما نیز قبول داریم با قصد اقامت یک یا پنج سال، عنوان وطنیت صدق نمی کند بلکه برای صدق وطنیت، قصد اقامت دائم یا طولانی مدت و شبه دائم لازم است، لکن کسی که برای اقامت چند ساله به شهری می رود و در آنجا خانه ای تهیه می کند و زن و بچه اش را به آنجا می برد، نمازش از بابت صدق عنوان عدم المسافر تمام است. چون عنوان مسافر دلالت بر حالت بی ثباتی و اقامت موقت دارد و بر کسی که در مکانی رحل اقامت می اندازد صدق نمی کند هرچند عنوان وطنیت و از اهالی آن شهر بودن نیز بر او صادق نیست. در این صورت آن فرد نیازی به صدق عنوان وطنیت ندارد. چراکه موضوع حکم، وطنیت و عدم وطنیت نیست بلکه صرف مسافر نبودن برای تمام بون نماز کفایت می کند.
 لذا محقق خوئی(ره) می فرمایند عنوان مسافر بر کسی که برای مدت پنج سال در جایی سکونت می کند صدق نمی کند بلکه اگر برای مدت کوتاهی مثلاًً به قصد زیارت به آنجا برود، نمازش شکسته است و عنوان مسافر بر او صادق است. این مبنا را ما در زمان مرحوم حکیم (ره) از ایشان شنیدیم لکن ایشان مدت اقامت را تا یک یا دو سال نیز کافی می دانستند. به نظر ما همان مدت پنج سال که محقق خوئی(ره) در تقریراتشان فرموده اند برای عدم تحقق عنوان مسافر، مدت خوبی است و دلالت بر اقامت در آن مکان و مسافر نبودن می کند.
 *****
 الثانی مِن قَواطِعِ السَّفَر: العَزمُ عَلی إقامَهِ عَشَرَه أیّام...
 انقطاع سفر به واسطهﻯ قصد عشره:
 یکی دیگر از قواطع سفر، قصد اقامت ده روزه در مکانی است. اگر انسان علاوه بر قصد عشره، ده روز کامل نیز در آن مکان بماند، نمازش تمام است. همچنین اگر انسان بعد از قصد عشره، یک نماز چهار رکعتی در آن مکان بخواند و پس از آن از اقامت ده روزه در آنجا منصرف شود، تا زمانی که در آن مکان است، نمازش تمام است.
 بنابراین هنگامی که انسان می خواهد از مکان قصد عشره خارج شود، باید مسافت را از همان مکان حساب کند. یعنی مسافت سابق تا محل قصد عشره، به واسطهﻯ قصد عشره قطع می شود و مورد محاسبه قرار نمی گیرد بلکه مکان قصد عشره، مبدأ مسافت قرار می گیرد.
 انقطاع حکمی یا موضوعی سفر به واسطهﻯ قصد عشره:
 محقق خوئی(ره) در این مسأله خطاب به مرحوم سید(ره) می فرمایند منظور شما از قواطع سفر بودن قصد عشره، قطع موضوعی است یا قطع حکمی؟ قطع موضوعی به معنای این است که با قصد عشره، صدق سفر از بین می رود و اساساً عنوان مسافر بر کسی که قصد عشره می کند صادق نیست.
 محقق خوئی(ره) می فرمایند اگر مراد شما قطع موضوعی است، این مطلب صحیح نمی باشد. چون عرفاً بر کسی که قصد اقامت ده روزه در مکانی دارد، عنوان مسافر صادق است. درنتیجه موضوع سفر از بین نمی رود بلکه فقط حکم آن که نماز قصر است از بین می رود و تبدیل به نماز تمام می شود. لذ اگر مراد شما قطع حکمی است، ما نیز این مطلب را قبول داریم.
 انقطاع موضوعی سفر به واسطهﻯ تنزیل مقیم ده روز به منزلهﻯ متوطن:
 این مطلب، پیرامون صدق حقیقی است لکن ممکن است گفته شود آن چیزی که از روایات استفاده می شود، تنزیل مقیم ده روز به منزلهﻯ متوطن است. مثل تنزیل «الطَّوافُ بِالبیت صَلاهٌ» که طواف، به منزلهﻯ نماز قرار داده شده است نه اینکه واقعاً نماز باشد. در این صورت به واسطهﻯ اقامت ده روز، قطع تنزیلی پیدا می شود. یعنی در صدق عرفی به صورت حقیقی، انقطاعی حاصل نمی شود. به مقتضای این تنزیل، قصد عشره موجب قطع موضوعی سفر می شود.
 مشهور بین فقها این است که چنین تنزیلی وجود دارد لکن منشأ این شهرت، صحیحهﻯ زراره است که در مورد خصوص شهر مکه وارد شده است و می فرماید «مَن قَدِمَ قَبلَ التَّرویَه بِعَشَرَهِ أیّامٍ وَجَبَ عَلیه إتمامُ الصّلاه وَ هُوَ بِمَنزِلَهِ أهل مَکّه» در آن زمان عصر روز هشتم یوم الخروج بوده است. حضرت می فرماید کسی که قبل از خروج، ده روز در مکه اقامت داشته باشد نمازش تمام است و چنین شخصی به منزلهﻯ اهل مکه است. «فَإذا خَرَجَ إلی مِنی وَجَبَ عَلَیهِ التَّقصِیر» یعنی زمانی که برای رفتن به عرفات خارج می شود، باید نمازش را شکسته بخواند. چون فاصلهﻯ عرفات در آن زمان، چهار فرسخ بوده است. تتمهﻯ این روایت مشتمل بر یک حکم خلاف مشهور است و آن اینکه «فَإذا زارَ البَیت أتَمَّ الصَّلاه وَ عَلَیهِ إتمامُ الصَّلاه إذا رَجَعَ إلی مِنی حتّی یَنفَر» [1] . یعنی وقتی دوباره آن شخص به مکه برمی گردد باید نمازش را تمام بخواند. در حالی که چنین حکمی خلاف مشهور است. چون آن شخص قصد عشرهﻯ جدیدی ندارد و قصد عشرهﻯ سابق او نیز با رفتن به عرفات منقطع شده است.
 لذا محقق خوئی(ره) می فرمایند از آنجا که این روایت مشتمل بر مطالب خلاف مشهور است، نمی توان در رابطه با تنزیل، به آن عمل کرد. لکن ما نسبت به این مطلب مردد هستیم. چراکه مشابه چنین روایتی موارد زیادی وجود دارد که صدر آن مطابق قاعده است ولی در ذیل آن اشکالی وجود دارد اما از جهت صحیحه بودن، مشهور به صدر آن عمل کرده اند. علاوه بر اینکه خود تنزیلی که در صدر روایت ذکر شده نیز بین فقها مشهور است.
 پس به نظر ما اولاً اگر ذیل روایتی اشکالی داشته باشد، به حسب قاعده به صدر آن که صحیحه و مشهور نیز هست، عمل می شود. ثانیاً از آنجا که انسان طبق نظر مشهور در شهر مکه و طبق نظر برخی دیگر در مسجد الحرام- مخیر بین قصر و اتمام است، می توان تمام بودن نماز در ذیل روایت را حمل بر افضیلت نماز تمام نسبت به نماز قصر کرد. بنابراین محملی برای ذیل روایت وجود دارد. لکن ادامهﻯ روایت که می گوید پس از خروج به سمت منی نیز نماز آن شخص تمام است، قابل توجیه نمی باشد. لذا جواب ما منحصر به جواب اول می شود که ذیل روایت ربطی به صدر آن ندارد.
 والسلام


[1] - الوسائل 8 : 464 / أبواب صلاه المسافر، ب3 ح3.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo