< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

91/09/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: بررسی حکم نماز طوائف مختلف در شرط هفتم / فَصل فی صَلاه المسافر / کتاب الصّلاه
 [2281] مسأله 50: إذا لَم یَکُن شُغلُه وَ عَمَلُه السَّفَر لکِن عَرَضَ لَه عارِضٌ فَسافَرَ أسفاراً عَدِیدَه لایَلحَقُه حُکمُ وُجُوبِ التَّمام، سَواءٌ کانَ کُلُّ سَفرَهٍ بَعدَ سابِقِها إتِفاقِیاً، أو کانَ مِنَ الأوَّل قاصِداً لِأسفارٍ عَدِیدَه، فَلَو کانَ لَه طَعامٌ أو شَیءٌ آخَر فِی بَعضِ مَزارِعِه أو بَعضِ القُری وَ أرادَ أن یَجلِبَه إلَی البَلَد فَسافَرَ ثَلاث مَرّات أو أزیَد بِدَوابِّه أو بِدَوابِّ الغَیرِ لایَجِبُ عَلَیه التَّمام وَ کَذا إذا أرادَ أن یَنتَقِلَ مِن مَکانٍ إلی مَکانٍ فَاحتاجَ إلی أسفارٍ مُتَعَدِّدَه فِی حَملِ أثقالِه وَ أحمالِه.
 عدم اتمام نماز برای کثیر السفری که شغلش سفر کردن نیست:
 از آنجا که ملاک در وجوب تمام بودن نماز، این است که شغل انسان، سفر کردن باشد یا اینکه سفر کردن، مقدمهﻯ شغل او باشد به طوری که این دو، لازم و ملزوم همدیگر باشند، درصورتی که شغل انسان، سفر کردن نباشد، نمازش تمام نیست ولو اینکه کثیر السفر باشد. در این حکم نیز تفاوتی نمی کند که این سفرهای کثیره، به صورت اتفاقی برای انسان پیش آمده باشند یا اینکه آن شخص از ابتدا بداند سفرهای متعددی برای او پیش می آید. مثل کسی که مریض دارد و برای درمان مریضش باید مرتباً از شهر خود به شهر دیگری رفت و آمد کند. چنین شخصی به واسطهﻯ این سفرهای متعدد و کثیره، نمازش تمام نمی شود. چون میزان این است که شغلش سفر کردن باشد.
 به نظر ما دلیل این مسأله، روایتی است که در ادلهﻯ تمام بودن نماز در سفرهای شغلی انتخاب کردیم و آن صحیحهﻯ زراره است که می فرماید «لِأنَّه عَمَلُهُم». [1] یعنی چون این سفر، شغل آنها است باید نمازشان را تمام بخوانند.
 اما مراجعی که فتوا به تمام بودن نماز کثیر السفر داده اند، به روایت دیگری غیر از این صحیحه عمل کرده اند و آن روایت، احتمالاً موثقهﻯ اسحاق بن عمّار است که در آن، تعبیر به «یَختَلفِون» به معنای کثرت رفت و آمد، شده است. [2] لکن ما از بابت جمع بین روایات، این تعبیر را توجیه کردیم و گفتیم تعبیر«لِأنَّه عَمَلُهُم» أقوی است. مگر اینکه کسی بگوید نفس کثرت سفر، میزان است، چه سفر کردن شغل او باشد چه شغلش نباشد که در روایت هشام اشاره ای به این مطلب شده است و ممکن است استناد آنها به این روایت باشد.
 *****
 [2282] مسأله 51: لایُعتَبَرُ فِی مَن شُغلُه السَّفر إتحادُ کِیفِیّات وَ خُصُوصِیاتِ أسفارِه مِن حَیثُ الطُّولِ وَ القصرِ وَ مِن حَیثُ الحَمُولَهِ وَ مِن حَیثُ نوعِ الشُّغل...
 عدم اعتبار اتحاد کیفیات برای تمام بودن نماز در سفر شغلی:
 وقتی بنا شد شغل انسان، سفر کردن باشد، نمازش تمام است و اتحاد کیفیات لازم نمی باشد. مثلاً لازم نیست همیشه مقصدش یک شهر به خصوص باشد بلکه می تواند هر روز به مقصد جداگانه ای برود و اتحاد مقصد لازم نیست. همچنین از لحاظ محموله، یعنی وسیلهﻯ نقلیه نیز اتحاد لازم نیست و می تواند یک روز با اسب، روز دیگر با شتر و روز دیگر با قاطر به سفر برود. بنابراین مهم این است که کلیت «شُغلُه السَّفر» محفوظ باشد ولو انحاء آن متفاوت باشد. درنتیجه اگر آن شخص، به سفر غیر شغلی مثل زیارت برود، نمازش شکسته می شود.
 *****
 [2283] مسأله 52: السَّائِحُ فِی الأرضِ الَّذِی لَم یَتَّخِذ وَطَناً مِنها یُتِمُّ وَ الأحوَط الجَمعُ.
 حکم نماز جهانگردی که وطنی برای خود انتخاب نکرده است:
 سائح به معنای سیّاح و جهانگردی است که دائماً به شهرهای مختلف سفر می کند و برای خودش وطنی انتخاب نکرده است. چنین شخصی نمازش تمام است. به دلیل اینکه سابقاً گفتیم از جمله افرادی که نمازشان تمام است، عشایر کوچ کننده ای هستند که بُیُوتُهم مَعَهُم. یعنی به هر مکانی که می رسند، چادرهایشان را برپا می کنند و مدتی در آنجا زندگی می کنند و بعد از مدتی چادرهایشان را جمع می کنند و به مکان دیگری کوچ می کنند. عنوان «بُیُوتُهُم مَعَهُم» که موجب تمام بودن نماز می شود، غیر از عنوان «لِأنَّه عَمَلُهم» است که مربوط به مکاری و راننده می شود و این دو عنوان، دو عنوان جداگانه و مستقل هستند.
 *****
 [2284] مسأله 53: الرَّاعِی الَّذی لَیسَ لَه مَکانٌ مَخصُوص یُتِمُّ.
 حکم نماز راعی و دلیل آن:
 راعی که به معنای چوپان است و باید گله را برای پیدا کردن آب و علف و چراندن گوسفندان، به این طرف و آن طرف ببرد و مکان مخصوصی ندارد، نمازش تمام است.
 محقق خوئی(ره) پیرامون این قید که مرحوم سید(ره) می فرمایند آن چوپان، مکان مخصوصی ندارد، حاشیه زده و فرموده اند لازم نیست آن چوپان، مکان مخصوصی نداشته باشد بلکه اگر مکان مخصوصی داشته باشد، بازهم نمازش تمام است. چون هر روز گوسفندان را برای چریدن، تا مسافت پنج فرسخی یا ده فرسخی می برد و در آخر روز به خانهﻯ خودش برمی گردد. به دلیل اینکه راعی، جزء اصناف اربعه ای است که منصوص می باشند و در مورد آنها گفته شده «لِأنَّه عَمَلُهم». تنها شرط راعی این است که مسیر او کمتر از چهار فرسخ نباشد و اینطور نباشد که گوسفندان را دور شهر ببرد و برگرداند. چون تعبیر «لِأنَّه عَمَلُهم» ظهور در سفری دارد که مقتضی قصر باشد. چراکه این سفر، استثناء از سفری است که فی نفسه اقتضاء قصر را دارد. پس موضوع بحث، جایی است که مسیر راعی، مسافت چهار فرسخ به بالا باشد و گرنه در مسافت کمتر از چهار فرسخ، همهﻯ مردم باید نمازشان را تمام بخوانند و اصلاً مقتضی قصر وجود ندارد و این صورت، خلاف موضوعیتی است که در این روایت برای راعی و سه طائفهﻯ دیگر به حساب آمده و آنها را از بقیهﻯ مردم استثناء کرده است.
 *****
 [2285] مسأله 54: التّاجِرُ الَّذِی یَدُورُ فِی تِجارَتِه یُتِمُّ.
 حکم نماز تاجری که یَدُورُ فِی تِجارَتِه:
 تاجری که یَدُورُ فِی تِجارَتِه، فروشندهﻯ دوره گردی است که از یک روستا چیزی می خرد و در روستاهای دیگر می گردد و آن چیز را می فروشد و مرتباً این کار را ادامه می دهد و بین روستاهای مختلف می چرخد. چنین شخصی در صورتی که سفرهایش بیشتر از مسافت شرعی باشد، نمازش تمام است. به دلیل اینکه جزء روایت سبعه است. یعنی روایتی که هفت طائفه را بیان می کند و می گوید نمازشان تمام است.
 *****
 [2286] مسأله 55: مَن سافَرَ مُعرِضاً عَن وَطَنِه لکِنَّه لَم یَتَّخِذ وَطَناً غَیرَه یُقَصِّر.
 حکم نماز کسی که از وطن خود اعراض و قصد رفتن به مکان معینی را ندارد:
 کسی که از وطن خودش اعراض و هجرت می کند لکن هنگام خروج از وطنش، نمی داند به کجا می خواهد برود و برای سکونت، قصد رفتن به مکان معینی را ندارد، نمازش را باید شکسته بخواند مگر اینکه مدت زیادی به رفت و آمد مشغول باشد که در این صورت، از جهت صدق سیّاح که بُیُوتُهم مَعَهم، نمازش تمام می شود. ملاک صدق سیّاح نیز عرف می باشد. دلیل این حکم این است که «لِأنَّه عَمَلُهم» بر چنین شخصی صادق نیست و در اوائل سفر، «بُیُوتُهم مَعَهم» نیز بر او صدق نمی کند.
 *****
 [2287] مسأله 56: مَن کانَ فِی أرضٍ واسِعَه قَد إتَخَذَها مَقَراً إلّا أنَّه کُلُّ سَنَهٍ مَثَلاً فِی مَکانٍ مِنها یُقَصِّرُ إذا سافَرَ عَن مَقَرِّ سَنَتِه.
 حکم نماز کسی که ارض واسعه ای را وطن خود می داند:
 مکانی که انسان به عنوان وطن انتخاب می کند و نمازش در آنجا تمام است، باید مکان مخصوص و معیّنی باشد. مثلاً صحیح نیست کسی بگوید من همهﻯ خوزستان را به عنوان وطن خود انتخاب کرده ام و شهرهای آن برای من تفاوتی ندارد. چراکه صدق عرفی وطنیت، دارا بودن خانه ای در مکان مشخص و معیّنی است و نمی توان ارض واسعه ای را به عنوان وطن انتخاب کرد. لذا اگر کسی بگوید کل خوزستان وطن من است و برای مدتی در اهواز بماند، سپس به اندیمشک برود و مدتی در آنجا بماند و پس از آن نیز برای مدتی در دزفول زندگی کند، در همهﻯ این شهرها نمازش شکسته است . چون وطن مشخصی ندارد. البته اگر کسی شهری را به عنوان وطن خودش انتخاب کند و پس از مدتی آن شهر، بزرگ شده وشهرهای کوچک اطراف را نیز در بر بگیرد، آن شهر ها نیز به صدق عرفی، وطن او به حساب می آیند.
 *****
 [2288] مسأله 57: إذا شَکّ فِی أنَّه أقَام فِی مَنزِلِه أو بَلَدٍ آخَر عَشَرَهَ أیّام أو أقَل بَقِیَ عَلَی التَّمام.
 اخذ به قدر متیقن در صورت شک در عدد روزهای اقامه:
 در جلسات گذشته گفتیم راننده ای که نمازش تمام است، اگر ده روز در مکانی بماند، نمازش در سفر اول شکسته است. حال اگر راننده ای شک کند ده روز در مکانی مانده است یا کمتر از ده روز، باید اخذ به قدر متیقن کند و بنا را بر تمام بگذارد تا زمانی که یقین به اقامهﻯ ده روز پیدا کند و تنها در صورت یقین، در سفر اول نمازش شکسته می شود. به دلیل اینکه بقاء عشره، یک امر حادث مسبوق به عدم است که در صورت شک در تحقق آن، می توان حالت سابقهﻯ آن که عدم بقاء عشره است را استصحاب کرد.
 *****
 الثامن: الوُصُول إلی حَدِّ التَّرَخُّص...
 شرط هشتم؛ رسیدن به حدّ ترخص:
 شرط هشتم از شروط شکسته بودن نماز در سفر برای کسی که قصد رفتن به هشت فرسخ را دارد، رسیدن به حدّ ترخص است. یعنی بعد از حدّ ترخص می تواند نمازش را شکسته بخواند. این بحث، یک جنبهﻯ فقهی دارد، یک جنبهﻯ اصولی که در جلسات آینده متعرض آنها می شویم.
 والسلام
 
 


[1] -الوسائل 8 : 458 / أبواب صلاه المسافر ب11 ح2.
[2] -الوسائل 8 : 488 / أبواب صلاه المسافر ب12 ح2و3.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo