< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

91/09/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: شرط هفتم؛ سفر کردن شغل انسان نباشد/فَصل فی صَلاه المسافر/کتاب الصّلاه
 السابع: أن لایَکونَ مِمَّن اتَّخَذَ السَّفَر عَمَلاً وَ شُغلاً لَه کَالمُکارِی وَ الجَمال وَ المَلّاح وَ السَّاعی وَ الرّاعِی وَ نَحوِهم، فَإنّ هؤُلاء یُتِمُّونَ الصَّلاه وَ الصَّوم فِی سَفَرِهِم الَّذی هُو عَمَلٌ لَهُم وَ إن إستَعمَلُوهُ لِأنفُسِهِم کَحَملِ المُکارِی مَتاعَه أو أهلَه مِن مَکانٍ إلی مَکانٍ آخَر...
 شرط هفتم؛ سفر کردن شغل انسان نباشد:
 شرط هفتم این است که انسان، سفر کردن را شغل خود قرار نداده باشد. مثل «مُکاری» که به صاحب اسب و قاطرها که جلودار آنها حرکت می کند گفته می شود و شتربان و کشتی بان و نامه رسان و چوپان و مثل اینها که همگی نمازشان تمام است ولو اینکه آن کار را برای خودشان انجام دهند. مثلاً اگر مکاری بخواهد اثاث خودش را از شهری به شهر دیگر منتقل کند، بازهم نمازش تمام است.
 دلیل تمام بودن نماز کسی که شغلش سفر کردن است:
 دلیل تمام بودن نماز کسی که شغلش سفر کردن است، صحیحهﻯ زراره است که می فرماید: «قَالَ أبو جَعفَر (علیه السلام): أربَعَهٌ قَد یَجِبُ عَلَیهِم التَّمام فِی سَفَرٍ کانُوا أو حَضَر: المُکارِی وَ الکَرِی وَ الرّاعِی وَ الإشتِقان لِأنَّه عَمَلُهُم». [1] در این روایت، حضرت می فرمایند چهار دسته هستند که چه در سفر باشند، چه در حضر، نمازشان تمام است. «مکاری» و «کَری» که به معنای پیشخدمتی است که خودش را برای انجام دادن کار دیگران کرایه می دهد، و «راعی» یعنی چوپان و «اشتقان» که معنای آن مشخص نیست و به نظر می آید یک کلمهﻯ عربی نیست بلکه مُعرّب است. لذا در معنای آن اختلاف شده است. مرحوم صدوق(ره) آن را نامه رسان تفسیر کرده ولی برخی دیگر ترجیح داده اند به معنای رئیس خرمن ها باشد. یعنی کسی که از طرف حکومت، برای سرکشی به خرمن ها و معیّن کردن وزن آن ها ریاست پیدا می کند. در هر صورت همهﻯ این افراد کسانی هستند که کارشان متقوم به سفر است. لذا باید نمازشان را تمام بخوانند. فی الجمله اشکالی در این حکم نمی باشد لکن مشهور علما این حکم را به چند صورت تعبیر کرده اند. بعضی ها گفته اند میزان آن، این است که انسان کثیر السفر باشد. لذا هر کسی که کثیر السفر باشد، نمازش تمام است. بعضی دیگر گفته اند این حکم در مورد کسی است که سفرش از حضرش بیشتر است.
 اما محقق خوئی(ره) می فرمایند تعبیر صحیح همان چیزی است که در نصوص آمده و آن تعبیر «لِأنَّه عَمَلُهُم» می باشد. به عبارت دیگر در نصوص، ذکری از این ملاکات مشهور نشده است بلکه گفته شده دلیل تمام بودن نماز، این است که سفر، شغل و کار آنها است و از این جهت است که این سفر، مقتضی قصر نمی باشد. پس میزان در تمام بودن نماز، این است که انسان به سفری برود که عملش باشد ولو اینکه در طول ماه، فقط سه یا چهار مرتبه به سفر شغلی برود و سفر او از حضرش بیشتر نباشد و یا اینکه اصلاً کثیر السفر نباشد.
 عمومیت صحیحهﻯ زراره نسبت به هر کسی که شغلش متقوم به سفر است:
 بحث دیگری که پیرامون این شرط وجود دارد این است که با توجه به تعلیلی که حضرت در روایت برای تمام بودن نماز آن چهار طائفه بیان کردند و فرمودند «لِأنَّه عَمَلُهُم»، فهمیده می شود میزان برای تمام بودن نماز، این است که خود سیر و سفر و طی طریق، باید شغل انسان باشد که در این صورت این حکم، به ملّاح که شغلش بردن کشتی است یا راننده یا مکاری یا جمّال که شغلشان طی طریق است، اختصاص پیدا می کند. اما افراد دیگری که شغل آنها سفر کردن نیست بلکه «شُغلُهم فِی السَّفَر»، یعنی مقدمهﻯ شغل آنها سفر کردن است، طبق ظاهر بدوی تعلیل مذکور در این روایت، داخل در این حکم نمی شوند. اما فتوایی که الان وجود دارد دلالت بر داخل شدن این افراد دارد. مثل معلمی که شغلش سفر کردن نیست بلکه شغلش معلمی است لکن محل معلمی او در جایی است که احتیاج به سفر کردن دارد. در اینجا باید بگوئیم قرینه ای قطعی در خود روایت وجود دارد که این مشکل را مرتفع می کند و دلالت بر داخل شدن این افراد در حکم می کند. به عبارت دیگر این قرینه دلالت بر اعم بودن تعبیر «لِأنَّه عَمَلُهُم» نسبت به کسی که نفس سفر، شغلش است و کسی که سفر کردن، مقدمهﻯ شغلش است، می باشد. آن قرینه عبارت است از برخی از طوئفی که در این روایت به عنوان کسانی که نمازشان تمام است ذکر شده اند. در حالی که این طوائف، از جمله افرادی هستند که سفر کردن، مقدمهﻯ شغل آنها می باشد. مثل «راعی» که هدف اصلی او سیر کردن گوسفندانش است و به این خاطر است که دنبال محل آب و علف می گردد و می رود. پس نفس رفتن و طی طریق کردن، شغلش نیست و درآمدی که به دست می آورد از بابت راه رفتن نیست بلکه اصل کار او چراندن گوسفندان و دادن علف به آنها می باشد. لکن سیر و سفر کردن، مقدمهﻯ کارش است. همچنین اشتقان که اگر به معنای امیر البیادر باشد، شغلش ورود بر سر خرمن ها و نظارت بر آنها است و طی کردن فاصله تا رسیدن به خرمن ها، مقدمهﻯ شغلش می باشد. بنابراین از آنجا که در این روایت، تعلیل«لِأنَّه عَمَلُهُم» علاوه بر مکاری، بر راعی و اشتقان نیز منطبق شده است، معلوم می شود مراد از آن، معنای اعم می باشد نه فقط افرادی که مثل راننده، نفس سفر شغلشان است. یعنی هرکسی که کارش در سفر است و متقوم به سفر است، چه سفر، به نفسه شغل او باشد، چه شغل او متقوم به سفر باشد، باید نمازش را تمام بخواند. مثل روحانی و معلم و طبیبی که برای انجام کارشان به روستاهای اطراف شهر می روند. اما در اینکه آیا «لِأنَّه عَمَلُهُم» شامل دانشجو نیز می شود یا نه، بعداً باید بحث کنیم و ببینیم مراد از عمل، معنای لغوی آن، یعنی هر فعل و کاری است یا معنای اصطلاحی آن، یعنی شغل و کار کارگری درآمدزا است و از این جهت است که به کارگرها، عمّال گفته می شود.
 *****
 ... وَ لا فَرقَ بَینَ مَن کانَ عِندَه بَعضُ الدَّواب یُکرِیها إلی الأماکِنِ القَرِیبَه مِن بِلادِه فَکَراها إلی غَیرِ ذلک مِن البُلَدانِ البَعِیدَه وَ غَیرِه ...
  تمام بودن نماز در صورت خروج از مسیر ثابت و رفتن به بلدان بعیده:
 کسی که شغلش متقوم به سفر است، اگر همیشه در یک مسیر خاص و بین دو شهر نزدیک مثل اهواز و ملاثانی رفت و آمد می کند (البته بین این دو شهر باید مسافت شرعی وجود داشته باشد وگرنه اگر فاصلهﻯ بلاد قریبه کمتر از مسافت شرعی باشد، از بحث خارج هستند)، درصورتی که در یکی از این سفرها به طور اتفاقی، به مسافت دورتری مثل مسجد سلیمان و از آنجا به هفتگل و از آنجا به باغملک و از آنجا به ایذه و از آنجا به شهرکرد برود، بازهم نمازش کامل است ولو اینکه از مدار و مسیر ثابت خودش خارج شده است. چراکه تمام مسیرهایی که آن شخص تا شهرکرد و بلدان بعیده طی می کند، مربوط به شغلش هستند و در آنها کارش را انجام داده است. لذا لازم نیست فقط در مسیر اعتیادی خودش حرکت کند بلکه میزان این است که آن سفر، سفر شغلی باشد.
 بیان دو فرع پیرامون نماز کسی که شغلش در سفر است:
 فرعی که در اینجا وجود دارد این است که اگر شخصی رانندهﻯ تاکسی شهری باشد و او را برای رفتن به شهر دیگری مثل مسجد سلیمان کرایه کنند، باید نمازش را شکسته بخواند. چون مراد از «لِأنَّه عَمَلُهُم»، عمل مستمر و شغل و حرفهﻯ ثابت آنها است. چراکه ضمیر «لِأنَّه» به سفر برمی گردد و معنی این تعلیل، در سفر بودنِ شغل او می باشد. لذا یک بار سفر رفتن، موجب تمام شدن نماز او نمی شود هرچند برای کار و درآمد باشد. چون شغل او در شهر است نه در سفر. پس این مورد از بحث خارج است.
 فرع دیگر اینکه اگر راننده ای معمولاً از شهر بیرون برود لکن تا روستاهای نزدیک و یک فرسخی مثل جنگیه یا کوت سید صالح که جزء اهواز نیستند برود، هرچند عرفاً و لغتاً گفته می شود شغل او در سفر است و به خارج شهر می رود لکن مراد از سفری که در روایت آمده، چنین سفر نیم فرسخی یا یک فرسخی نیست بلکه مقصود، سفری است که مقتضی قصر و إلی المَسافه باشد که قاعدتاً نماز در آن سفر باید شکسته باشد اما چون برای شغل و عمل به آن سفر می رود، استثناءاً نمازش تمام است. پس این مورد نیز از بحث خارج است.
 شاهد بر این مطلب، دو موثقه از اسحاق بن عمّار است که می فرماید «سَألتُ أبا إبراهِیم عَن الَّذین یُکرُونَ الدَّواب یَختَلِفُونَ کُلَّ الأیام، أ عَلَیهِم التَّقصِیر إذا کانُوا فِی سَفَرٍ؟ قالَ: نَعَم». [2] در این روایت، در مورد کسانی که دواب را کرایه می دهند و هر روز در رفت و آمد به مسیر های نزدیک که سفر محسوب نمی شوند و کمتر از هشت فرسخ هستند می باشند، حضرت فرمودند درصورتی که این افراد، خارج از برنامهﻯ ثابت خودشان به سفر بروند، باید نمازشان را شکسته بخوانند.
  ایشان در موثقهﻯ دوم می فرماید «سَألتُه عَن المُکارِین الَّذینَ یُکرُونَ الدَّواب وَ قُلتُ: یَختَلِفُونَ کُلَّ أیّام، کُلَّما جَاءَهُم شَیءٌ إختَلَفُوا، فَقال: عَلَیهِم التَّقصِیر إذا سافَروا». [3] یعنی در سؤال از مکارین که هر روز و هرگاه حاجتی بر ایشان پیش می آید، در حال رفت و آمد هستند، حضرت فرمودند رفت و آمد آنها تا به مرحلهﻯ سفر نرسیده، نمازشان تمام است ولی اگر به مرحلهﻯ سفر چهار فرسخی برسد، باید نمازشان را شکسته بخوانند. بنابراین در این دو فرع، نماز شکسته است و این دو موثقه نیز مؤید آن است.
 والسلام


[1] - الوسائل 8 : 485 / أبواب صلاه المسافر ب11 ح2.
[2] - الوسائل 8 : 488 / أبواب صلاه المسافر ب12 ح2.
[3] - الوسائل 8 : 488 / أبواب صلاه المسافر ب12 ح3.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo